جلسه هشتم درس خارج فقه استاد جواد عبادی در موضوع فقه معاملات جدید در ۶ دی۱۴۰۰ به همت انجمن مالی اسلامی ایران و موسسه طیبات برگزار گردید.
استاد عبادی فقه معاملات جدید جلسه 8 مورخ 6 دی 1400
بسم الله الرحمن الرحیم
گفتیم سه تا مسئله در مورد ماهیت رمزارزها مطرح است:
مسئله اول بحث مالیت آنهاست، پس ما داریم در مورد ماهیت صحبت میکنیم مسئله اول مالیت آنهاست.
مسئله دوم مالکیت آنها.
و مسئله سوم پول بودن یا نبودن آنها.
لذا بحثمان رسید به بحث مالیت و ما امروز ان شا الله به یاری خدا بحث مالیت را کلاً از جهت فقه مطرح خواهیم کرد و آن را در بیت کوین تطبیق خواهیم داد که آیا بیت کوین مال محسوب میشود یا نمیشود. اهمیت مشخص شدن بحث مالیت و مالکیت در این هست که اساساً معامله روی مال صورت میگیرد مثلاً شما وقتی میخواهید بیع را تعریف بکنید میگویید معادل است با مال فی مال یعنی مال را با مال مبادله کردن عبارت است از بیع.
اصلاً تعریف بیع عبارت است از مبادله مال بمال، یا تملیک مال به عوض معلوم، تملیک عین به عوض معلوم، یعنی موضوع معامله عبارت است از مال، و لذا ما اگر بخواهیم خرید و فروش هر چیزی را مورد بررسی قرار دهیم ابتدا باید ببینیم آیا آن مال هست تا ذیل تعریف مبادله مال بمال قرار بگیرد یا ذیل تعریف تملیک مال بعوض معلوم قرار بگیرد یا بحث اجاره، در اجاره شما میخواهید منافع مال را تملیک کنید، تعریف اجازه چی هست، تعریف اجاره عبارت است از تملیک منافع عین به عوض معلوم، تملیک منابع عین بعوض معلوم، خوب یا تملیک منابع مال بعوض معلوم، آن مال کلمه مال در واقع موضوع معامله هست، موضوع معامله وقتی مالیت داشته باشد آن وقت هر موضوع جدیدی که شما با آن مواجه میشوید مانند بیت کوین، مانند مالکیت فکری، مثل مثلاً فرض کنید که اختراعات و اینها، سوالی که مطرح است این که آیا اختراع را میشود فروخت یا نه، مالکیت فکری که یک ایده یک کتاب نوشته شده، آیا این مالکیت فکری را میشود فروخت یا نه، اگر ثابت شود که مالکیت فکری مال هست در این صورت بله موضوع بیع میتواند قرار بگیرد اگر نباشد نمیتواند موضوع بیع قرار بگیرد، حالا سوالی که اینجا مطرح هست، در مورد بیت کوین هم دقیقاً همین است.
آیا بیت کوین را میتوان به عنوان مال خرید و فروش کرد یا نه، ما باید اول ثابت بکنیم آیا بیت کوین مال هست یا نه، برای رسیدن به این موضوع اول باید تعریف مال را داشته باشیم، مال و مالیت را باید ابتدا تعریف بکنیم تا روشن بشود که بیت کوین آیا آن شرایط مال و مالیت را دارد یا ندارد این نکته اول که داشته باشید.
نکته دوم این است گاهی یک چیزی مال نیست، ولی ملک هست، حالا با تعریفی که خواهیم گفت که یک چیز کی مال نیست و کی میتواند ملک قرار بگیرد مانند مثالی که قبلاً عرض کردم اگر ما مال را به معنای ما یرغب الیه الناس یا ما یرغب الیه العقلا. الناس یعنی آن کسی که به عقلای مردم رغبت میکنند ما به یک پر کاه مال حسن آقاست مال نمیگوییم چرا چون کسی رغبت نمیکند برای آن اینقدر کم ارزش هست کسی حاضر نیست بابت آن پولی بدهد یا یک ریگ که در بیابان مثلاً مال حسین آقاست، در خیابان از آن مصالح ساختمانی حسین آقا که خانهاش را دارد تعمیر میکند ریگها پخش و پلا شده یک ریگ مثلاً یک جایی افتاده میدانیم مال حسین آقاست این مال نیست چون هیچ کسی حاضر نیست بابت یک ریگ کوچک پول بدهد، لذا عقلا نسبت به آن رغبت ندارند اما در عین حال چی هست ملک هست، ملک چی هست ملک حسین آقاست، پرکاه حسن آقاست، آیا اگر تلفش کردم، باید در واقع راضی بکنم یا نه یا بدون رضایت او میتوانم غصبش کنم یا نه، میگوید نه خیر نمیتوانی چون ملک او هست.
گاهی هم یک چیزی مال هست ولی ملک نیست، پس ما گاهی یک مال داریم که ملک هم هست مثل خانه، مثل لپ تاپی که مقابل من هست هم مال هست چون یرغب الیه الناس هم ملک است، چون مال من است صاحبش مشخص است وقتی مال شد قابلیت ملک هست گاهی ملک هست ولی مال نیست مثال زدم به آن ریگ یا یک پر کاه و گاهی مال هست، ولی ملکیت ندارد مانند شراب، شراب یرغب الیه الناس مردم به آن رو میآورند ولی به دلایل شرعی که شرع مقدس اثر آن را در واقع از بین برده، مالکیت آن را ندارد از بین برده، لذا ملک نمیتواند باشد، حداقل از دیدگاه شرع مقدس ملک واقع بشود.
اینها تفاوتهای بین مال و مالکیت هست که هر دو تا ما باید بررسی کنیم یک آیا بیت کوین مال هست یا نه، دو اگر مال هست ملکیت هم برایش صحیح هست یا نه، این دو تا را اگر بررسی کردیم تازه در واقع ما میتوانیم در مورد معامله بیت کوین صحبت بکنیم. برویم سراغ بحث اول مالیت رمزارزها، ما برای اینکه مالیت را در مورد رمزارزها بتوانیم حکمش را صادر بکنیم، باید اول معنای مالیت را بگوییم، مال و مالیت را بگوییم و معیارهای آن را بگوییم تا بعد آن را تطبیق بدهیم به بیت کوین.
واقعیت این است که در موضوع مال و مالیت فراوان در فقه صحبت شده، درست است بیت کوین یک موضوع جدید است ولی وقتی که مالیت آن را میخواهیم بحث بکنیم، تقریباً همه فقهایی که به موضوع معاملات وارد میشوند یکی از بحثهای مهمی که دارند و باید نظر خودشان را اعلام بکنند مفهوم مال و مالیت است و اختلاف نظر متنابهی درمورد این مفهوم مالیت وجود دارد، لذا ما بحث را شروع میکنیم از مفهوم مالیت تا ببینیم که به چه جمع بندی در مورد خود مالیت میرسیم، نظر خود ما در مورد مالیت چی هست به چه چیزی میرسیم تا در نتیجه آن نظر در مورد مالیت رمزارزها هم بعداً در نتیجه آن روشن خواهد شد. ببینید مالیت دو معنا دارد، معنای اول به معنای مال بودن، مالیت به معنای مال بودن.
ما اگر مال را از ریشه میل یعنی آن چیزی که میل به این هست و رغبت بر آن هست، یعنی چیزی که مال الیه الناس مردم میل پیدا میکنند به آن، به عبارتی هر آن چیزی که رغبت در آن هست مردم به آن رغبت داشته باشند، به این بگوییم مال، سوال شما این خواهد شد چرا یک نفر یا عقلا به یک چیزی میل پیدا میکنند لابد در آن یک منفعتی میبینند، نیازی از نیازهای آنها را برآورده میکند که این میل پیدا میکند، پس آن چیزی که شما گفتید که مال آن چیزی هست که نیازی را برآورده بکند آن اثر مال هست یا دلیل در واقع رغبت فرد یا افراد به آن چیز هست والا خود مال عبارت است از ما یرغب الیه الناس، آن چیزی که مردم به آن رغبت پیدا بکنند و حاضرند در مقابل آن پولی پرداخت کنند یا حاضرند در مقابل آن کاری انجام بدهند یا یک کالایی بدهند و آن را بگیرند چرا چون رغبت دارند، چرایی رغبتشان را بعداً صحبت خواهیم کرد.
پس مال یا مالیت هر دو یک مفهوم بیشتر نیست یعنی مالیت در واقع همان مال بودن هست، یا مالیت به معنای ارزش اقتصادی داشتن است، در ادبیات فقهی بین این دو معنا یعنی مال بودن و ارزش اقتصادی بودن تفکیکی صورت نگرفته و هر چیزی که ارزش اقتصادی داشته باشد و مورد رغبت عقلا باشد، مال نامیده میشود. آنجایی که میفرماید: أنّ المال ما يرغب فيه العقلاء، و يبذلون بإزائه شيئا. و من البيّن أنّ حق التحجير مورد لرغبة العقلاء و تنافسهم. مرحوم آیت الله خویی میفرماید مال آن چیزی هست که یرغب فیه العقلا، رغبت دارند در آن عقلا و یبذلون و بذل میکنند بازائه شیئا، در ازای آن شیئی را، پس این میشود چی مال، لذا مفهوم مال به معنای مقسمی خودش شامل عینها هست، حقها هست، منفعتها هست، عمل هست و دین هست، همه اینها را ما در واقع میبینیم هم ارزش اقتصادی دارد. مفهوم مال به این معنا که مردم به آن رغبت داشته باشند، با این تعریف و ارزش اقتصادی داشته باشند، همه این چهار موردی که دارند میگویند اینها را شامل میشود یک اعیان، دو حقوق، سه منافع، چهار عمل و حتی پنجم دین را هم شامل میشود.
مالیت به معنای مال بودن، یا به معنای ارزش اقتصادی داشتن است، حالا مال چی هست، مال آن چیزی هست که مورد رغبت عقلا باشد به جهت داشتن ارزش اقتصادی، مال آن چیزی هست که مورد رغبت عقلا باشد چرا، به خاطر داشتن ارزش اقتصادی، خوب مردم الان به چه چیزی رغبت دارند یک عینها، یا اعیان، دو حقوق یا حقها، سه منافع، و چهار عمل، و پنج دین، پس اعیان حقوق منافع، عمل و دین، مردم به اینها رغبت دارند. پس به اینها میشود مال گفت.
دانشپژوه: فکر کنم تعریف صحیحتر برای مالیت داشتن این است که ارزش مبادله داشتن ملاک بشود، مثلاً من یک چیزی دارم هیچ کس به آن توجه ندارد ولی برای یک فردی اینقدر ارزشمند میشود که پول بابت آن بدهد، عقلایی هم نسبت به نوع افراد، اگر عاقلی در همین موقعیت قرار بگیرد آن را همین جوری تلف خواهد کرد علی فرض این قضیه این ارزش مبادله دارد شاید ارزش اکتسابی به این تعبیر یا مثلاً این تعریف نداشته باشد.
استاد: جلوتر عرض خواهم کرد از فروعات بحث ما این است که یرغب الیه الناس، کدام ناس، آیا همه مردم؟ آیا نصف مردم؟ آیا افراد خاص یا نه اگر یک نفر هم رغبت داشته باشد و عقلا رغبت او را تأیید بکنند، مثلاً بنده الان اگر پیراهن پاره پاره فرض کنید جد بیستم خودم را پیدا بکنم حاضرم در برابر آن یک پولی بدهم اما هیچ کس برای آن یک ریال هم پول نمیدهد آیا آن مال محسوب میشود یا نه، لذا این موضوعی که جنابعالی میفرمایید به فروعات بحث بر میگردد پس ما مال را ما یرغب الیه الناس در نظر میگیریم، اما بعداً خودمان مطرح خواهیم کرد منظور از ناس چیست، آیا خود عقلا، جمیع عقلا، خودشان برایش ارزش داشته باشد یا نه همین اندازهای که عقلا اگر خودشان را جای آن فردی که این معامله را دارد انجام میدهد و به آن رغبت پیدا کرده، میگذاشتند یعنی میگفتند اگر پیراهن پاره پاره پدر من بود من هم حاضر بودم به آن پول بدهم یا نه میگوید بله درست است برای من ارزش ندارد آن الان، اما ولی اگر من هم جای او بودم چون اینقدر ارزشمند هست این شمشیر قدیمی مثلاً پدر، یا مثلاً خانه کلنگی فرض کنید جد اعلی، این جا آیا عقلا تأیید میکنند یا نه، آنجا مطرح میشود.
پس یک اعیان هست، دو حقوق هست، سه منافع هست، چهار عمل یا اعمال هست و پنج دینها است، دیون، مردم نسبت به این دیون در واقع رغبت دارند مثلاً من الان یک بنا هستم یا یک فردی هستم که یک هنری دارم، مثلاً فرض کنید یک نفری صدای خوشی دارد یک کنسرتی دارد برگزار میکند، یک هنر دیگر، یک کار، آیا مردم حاضر هستند پول بدهند و بیایند بنشینند و گوش بدهند میگوییم بله، میگوییم خوب آیا این عین است میگوییم نه عین نیست، آیا حق است، حق هم نیست، آیا منفعت است، منفعت هم نیست پس چی هست یک عمل هست، یک کاری من دارم انجام میدهم این کار من در واقع برای آن فرد مطلوبیت دارد و رغبت دارند لذا جز مال محسوب میشود.
همچنین دیون، دینها من یک طلبی دارم از کسی آیا آن طلب من برایم رغبت دارم نسبت به این طلبی که دارم، دینی که دارم میگوید بله یک دینی در ذمه کسی داری، شما رغبت داری حتی شاید گاهی افراد حاضر باشند این طلب شما را خریداری بکنند در آن بحث خرید دین، بنابراین دین هم میتواند موضوع معامله قرار بگیرد و مورد رغبت مردم قرار بگیرد و این عارضم که لذا مال میتواند مال باشد یعنی جز متعلقات مال هست. خوب منتها در مورد مال بودن در مورد مال بودن عینها هیچ تردیدی نیست. در مورد مال بودن عین و اعیان یعنی آن چیزی که وجود خارجی دارد هیچ اختلافی وجود ندارد و کاملاً روشن هست، اما در مورد مال بودن حقوق و منافع و عمل و دیون فقها اختلاف نظر دارند، اختلافشان هم بر میگردد به دیدگاه عرف، گویی عرف میگویند بعضی فقها میگویند عرف هیچ وقت به عمل نمیگویند مال من، به حق نمیگویند مال، و به دین نمیگویند مال، بلکه آنها اسمشان رویش است، به آن میگویند هست، میگویند منفعت میگویند عمل میگویند طلب عین، اما چرا لپ تاپ را میگویند اسمش لپ تاپ است ولی مال است یعنی علاوه بر اسم خاصی که دارد مال، انگار ما در مورد عینها میگوییم همه میگویند که مال هست اما در مورد سایر موارد در آن چهار تای دیگر اختلاف وجود دارد.
یک بحث مفصلی در مکاتب مرحوم شیخ دارند شاید پانزده صفحهای با این چاپ کنگره ایشان بحث میکنند آیا موضوع بیع، تعریف بیع، آیا تعریف بیع تملیک عین به عوض معلوم هست، ماده 338 قانون مدنی، پس در فقه اختلاف وجود دارد که تعریف بیع آیا تعریف بیع عبارت است از تملیک عین به عوض معلوم یا نه، عبارت است از مبادله مال به مال، کدامیک از این دو تاست، بحث فراوان میکنند الفاظ را میآورند، بعد هم فقهای بعدی که دروس فقهی داشتند یا کتب فقهی دارند به این بحث مفصل پرداختند.
حضرت امام هم همینطور در کتاب البیعش مفصل به این موضوع پرداخته که بیع آیا تملیک عین به عوض معلوم است که اگر این باشد در این صورت شما حق را نمیتوانید خرید و فروش بکنید، عمل را نمیتوانید خرید و فروش قرار بدهید، منفعت را نمیتوانید موضوع بیع قرار بدهید اگر این باشد اما اگر پایینی باشد یعنی بیع عبارت باشد از مبادله مال بمال، در این صورت شما میتوانید حق مالکیت فکری خودتان را که یک حق هست بفروشید، کپی رایت را بفروشید، فیش آپارتمان را، فیش حج را بفروشید چرا؟ علتش این است که موضوع بیع را چی قرار داده در تعریف خودش مال قرار داده نه عین صرف، لذا این اختلاف بین فقها وجود دارد، حضرت امام نظرش مبادله مال بمال هست، یعنی میگوید شما حق را میتوانید بفروشید، لذا فیش حج، فیش آپارتمان یا امتیاز وام یا امتیاز یک فرض کنید آپارتمان و مسکن هر چی امتیاز محسوب میشود میگوید این مال هست، درست است عینیت ندارد ولی مال است.
و چون ما قائل به این هستیم که بیع عبارت است از مبادله مال بمال، بنابراین از نظر ما بیع اینها و خرید و فروش اینها اشکالی ندارد اما در مقابل افرادی مثل خود مرحوم صاحب مکاسب، مرحوم شیخ انصاری قائل به این هستند که جمع بندی که میکنند به این میرسند که نه موضوع بیع عبارت است از عین، لذا تملیک عین به عوض معلوم است، لذا فروش امتیاز و حق و منفعت و خدمت و اینها باطل است، پس چه جوری باید منتقل کرد اینها میگوید عیب ندارد اینها را شما میتوانید از قراردادهای دیگر استفاده کنید مثلاً اگر میخواهید خدمت یک فردی را بگیرید و در مقابل اجرتی به او پرداخت کنید اشکالی ندارد، خرید خدمت نگویید به او، ولی اجیر شما میشود، طبق عقد اجاره، یعنی اجاره شخص اجیر شما میشود و شما اجرت را پرداخت میکنید یا حق و اینها را باز صلح چیز کنید معامله بکنید و نظیر اینها.
دانشپژوه: اگر بیع مبادلة مال بمال باشد، پس خرید و فروش خدمات در اجاره زیر سوال میرود. چون خدمات که مال محسوب نمیشود طبق تعریفی که ما کردیم.
استاد: چرا ما یرغب الیه الناس من حاضرم در مقابل این تدریسی که شما انجام میدهید که خدمت آموزشی است، پول پرداخت کنم.
دانشپژوه: نه طبق این تعریف هست، ولی طبق این که ما بیاییم بگوییم عین خارجی نیست.
استاد: خوب متوجه شدم من این را دارم میگویم، جمله آخرم را گفتم منتها شاید خوب نچسباندم مطلب را تا جا بیافتد، بحث من از کجا شروع شد از اینجا شروع شد، یک بار دیگر بگویم مال عبارت است از آن چیزی که یرغب الیه الناس به خاطر داشتن ارزش اقتصادی، اگر این است تعریف در این صورت اعیان و حقوق و منافع و عمل و دین موضوع در واقع میتواند همه اینها مال باشد.
از آن طرف ما داریم میگوییم یک اختلافی در بین فقها در تعریف بیع وجود دارد که آیا تملیک عین به عوض معلوم یا مبادله مال به مال، آنها میگویند ببینید ما درست است که در واقع میگویند مال را موضوع بیع میتوانیم قرار بدهیم، اما مال در عرف عبارت است از همان عین، متوجه شدید میگویند عرف نمیگویند که کار من مال من، نمیگویند حق من مال من نمیگویند منافع خانه که سکونت در این خانه هست مال من، آنها را یک اسم دیگری میگذارند میگویند منفعت مال، میگویند حق، میگویند کار متوجه شدید والا مال عبارت است از همان عین است.
خوب آنها نظرشان این است، لذا ما برگردیم به این بحثمان، درست است که طبق تعریف ما یرغب الیه الناس، همه این پنج تا مشمول این که ان المال ما یرغب فیه العقلا و یبذلون بازائه شیئا هست درست است این موضوع. ولی عرف وقتی، اگر ملاک عرف است، به عرف که مراجعه میکنید عرف به آن، به علم میگوید مال، به بقیه مال نمیگوید، مثلاً در مورد سکونت خانه به خود خانه میگوید بله خانه مال من است میگوید خیلی خوب منفعتش چی، سکونت در آن میگوید آن سکونت آنجا میشود منفعت مال من نه این که آن هم یک مال دیگر باشد.
دانشپژوه: یعنی استاد یک اختلافی در درک رغبت عرف دارند
استاد: نه استعمال عرف میگویند یرغب الیه ببینید در واقع این است میگوید یرغب الیه الناس مال خیلی خوب، پس شامل اینها میشود، میگوید اما در نظر عرف تنها اعیان هستند که عرفاً به آن مال گفته میشود درست از این رو در واقع ما مالیت را اینجا در واقع ارزش اقتصادی داشتن میدانیم و پرسشی که اینجا مطرح میشود، این است که آیا بیت کوین و سایر رمزارزهای فاقد پشتوانه مال نگوییم بگوییم ارزش اقتصادی دارند یا ندارند روشن است.@@@
ماده 338 قانون مدنی آمده نظر مرحوم شیخ را گرفته، شیخ انصاری میگوید بیع عبارت است از تملیک عین به عوض معلوم، و لذا با این تعریف ما باید بگوییم از نظر قانون مدنی بیع خدمت، بیع دین، بیع منفعت و بیع عمل باطل است، اما شارحین قانون مدنی مثل مرحوم کاتوزیان، مرحوم شهیدی و آقای لنگرودی خیلیها در این مورد بحث کردند در ذیل این ماده 338 بحث کردند گفتند آقا اینجا مسامحتاً آن واضعین قانون مدنی آمدند و گفتند تملیک عین به عوض معلوم چرا علتش این است که ما میرویم جلوتر، آنجایی که میرسیم به قانون موجر و مستأجر، میبینیم خود قانون اجازه داده است که سرقفلی خرید و فروش بشود، قبلاً یادتان هست ما در این جلسه در این کلاس در مورد سرقفلی داشتیم صحبت میکردیم و گفتیم سرقفلی یک حقی است که ضمن قرارداد اجاره مستأجر با دادن یک مبلغ متنابهی حق تنبیه اجازه به دفعات مکرر تا هر زمان که بخواهد اینجا سکونت داشته باشد یا سکونت که نه، معمولاً در بحثهای اقتصادی بخواهد فعالیت داشته باشد، سرقفلی او را خریداری میکند و حتی او میتواند آن را به شخص ثالث بفروشد، یعنی الان از مالک سرقفلی را خریده و یک مدتی خودش مینشیند، بعد سرقفلی اینجا را میفروشد به حسن آقا، حسن آقا پول میدهد و میخرد، چی را دارد میخرد، حق را دارد در واقع چیز میکند وقتی در قانون مدنی آمده، حق سرقفلی را اجازه داده بخرد.
معلوم میشود اینجا که در ماده 338 که موضوع بیع را دارد در واقع مطرح میکند و بیع را تملیک عین به عوض معلوم تعریف میکند مسامحه کرده است واضع قانون مدنی و الا نگاهش همان در واقع نگاه مشهور هست که بیع عبارت است از مبادله مال بمال، خواستید مطالعه کنید، این کتاب قانون مدنی در نظم کنونی آقای کاتوزیان را اگر ببینید بروید نگاه کنید ذیل ماده 338 را ببینید آنجا آدرس داده دقیقاً چیها کجا صحبت کردند و بحث خوبی هم هست در این موضوع و اثر هم دارد.
سوالی که الان مطرح است این است آیا بیت کوین یا سایر رمزارزها ارزش اقتصادی دارند یا نه، آنهایی که پشتوانه داشته باشند، قبلاً گفتیم این رمزارزهای دارای پشتوانه خودشان فی نفسه ارزشی ندارند چون حالت سندی دارند انگار سند هستند برای آن پشتوانهای که اینها پشتوانه آن هستند ما باید برویم ببینیم آیا آن مالی یا آن چیزی که این رمزارز پشتوانه آن هست، آن ارزش اقتصادی دارد یا ندارد، اگر داشته باشد در این صورت میگوییم بله آن مال است، این سند است، آن هم علی القاعده مال است اما ما موضوعمان کلاً در این جلسات فعلاً در مورد رمزارزهای فاقد پشتوانه مانند بیت کوین هست، سوال این است آیا بیت کوین و سایر رمزارزهای فاقد پشتوانه ارزش اقتصادی دارند یا نه. ولی مالیت فقهی سوال نمیکنیم ما در واقع در ذیل بحث ماهیت فقهی بیت کوین به این سوال رسیدیم که آیا بیت کوین و سایر رمزارزهای فاقد پشتوانه ارزش اقتصادی دارند یعنی مال هستند یا نیستند؟
در پاسخ به این پرسش سه دیدگاه میان صاحب نظران مطرح است که منشأ اختلاف این نظرها به دو تا موضوع بر میگردد سه دیدگاه در مورد این پرسش که منشأ این اختلاف نظرها به دو تا موضوع بر میگردد یکی عناصر دخیل در مالیت، یعنی چه چیزی را ما در واقع مال میگوییم معیار مال چیست و دیگری قضاوت عقلا درباره مالیت بیت کوین، پس اول در کلیت مال باید صحبت کنیم که عناصر دخیل در مالیت چی هست، و دیگری این است که عقلا در مورد بیت کوین در خصوص آن عناصر چه قضاوتی دارند، خلاصه دیدگاهها به شرحی است که نظریه اول بیت کوین مالیت عرفی دارد، بیت کوین مالیت عرفی دارد، خوب این چی میگوید، این اول میگوید که مالیت یک مفهوم عرفی است، و معتقدند بیت کوین به دلیل این که در نظر عرف عقلا و به طور خاص در میان آشنایان و فعالان بازار رمزارزها ارزش اقتصادی داشته و آنها حاضرند در مقابل بیت کوین پول یا سایر داراییهای ارزشمند خودشان را مبادله کنند همین اندازه کافی است تا مالیت عرفی بیت کوین را بپذیریم، پس ابتدا چی میگوید، ابتدا میگوید که معیار مالیت در یک چیزی عبارت است از رغبت عرف، یعنی مالیت یک مفهوم عرفی است.
دقت بفرمایید، گویی این سوال مطرح است آیا مالیت یک چیز را شارع باید مشخص بکند میگوید مثلاً پروردگار متعال اعلام بکند که بسمه تعالی یا پروردگار متعال که بسمه تعالی نمیگوید بفرماید اراده کردیم فلان کالا مالیت داشته باشد یعنی سوال این است آیا مالیت یک چیز که مال باشد یا نباشد این را شارع باید مشخص کند، آیا یک حقیقت شرعیه هست، یا نه یک حقیقت عرفیه است، یعنی ما باید عرف را نگاه بکنیم، پاسخ این است که این دسته از محققان و فقها با تأکید بر این که مالیت یک مفهوم عرفی است، یعنی اگر عرف به یک چیزی رغبت پیدا کردند، و به آن ارزش اقتصادی در واقع قائل شدند، این در واقع میشود مال، میگوییم خوب پس این وسط نقش پروردگار متعال را شما دارید چکار میکنید حذف میکنید میگوییم نه، داریم میرسیم به آنجا، مال بودن یک مفهوم عرفی است و همین اندازهای که مردم رغبت پیدا بکنند به یک چیزی، آن در واقع مال محسوب میشود، حالا چرا رغبت پیدا میکنند آن یک بحث دیگری هست، جمع بندی داشته باشم با این در واقع نکتهای که الان عرض کردم بفرمایید که آیا شراب مال هست یا نیست؟
دانشپژوه: استاد مال هست لکن ملکیت ندارد.
استاد: احسنت مال هست، چرا چون مال را ما چی تعریف میکنیم طبق نظر اینها، این دسته از فقها، آن چیزی که عرف به آن رغبت داشته باشد، خیلیها هستند در دنیا نسبت به شراب رغبت دارند، لذا این در واقع چی هست مال محسوب میشود، در مورد بیت کوین حالا سوال این است که آیا مردم به بیت کوین الان رغبت دارند یا ندارند؟
بله مردم رغبت دارند گروه زیادی در دنیا به آن رو آوردند، لذا طبق نظر این دسته از محققان، بیت کوین به دلیل آن که در نظر عرف عقلا و به خصوص در میان آنهایی که آشنا دارند و فعال در بازار رمزارزها هستند ارزش اقتصادی دارد از نظر آنها و آنها حاضرند در مقابل بیت کوین دارایی خودشان را بدهند و بیت کوین به دست بیاورند یا پول بدهند در مقابل بیت کوین به دست بیاورند، همین اندازه کافی است مالیت عرفی بیت کوین را ما بپذیریم از نظر این دسته از محققین اگر چیزی به واسطه کمیاب بودن و قابل اختصاص بودن مورد رغبت عقلا قرار بگیرد آن مالیت پیدا میکند و عنوان مال بر آن صدق میکند.
البته برخی دیگر از محققان هستند که اینها میگویند مالیت در واقع ناشی از نظام عرضه و تقاضا هست، یعنی اگر یک عرضهای وجود دارد و یک متقاضی نسبت به چیزی وجود دارد مثل شراب، عرضه کنندهای هست و تقاضاکنندهای هست، همین اندازه که این وجود دارد این یعنی عنوان مال بر آن صدق میکند در عین حال این گروه از محققین در اعیان علاوه بر وجود عرضه و تقاضا دو تا شرط را هم لازم می دانند در عینها، یکی تصرف پذیری یعنی قابلیت به دست آوردن، مثلاً شما فرض کنید که یک چیزی را بگویید قابل تصرف نیست، مثلاً چی بگوییم، فرض ماه در آسمان آیا میشود تصرف به دست آورد و تصرف در آن کرد یا نه میگوییم نه میگوییم درست است عرضه و تقاضا باشد، یک نفر میگوید آن مال من را عرضه میکند، یک نفر بگوید من هم آن را تقاضا میکنم یعنی صرف این ما بگوییم مال است این بگوید نه، باید آن عرضه و تقاضا، مالی آن چیزی که مورد عرضه و تقاضا قرار گرفته، قابلیت تقرب پذیری اولاً و ثانیاً قابلیت انتقال در واقع داشته باشد، لذا در مورد بیت کوین همینها نظرشان این است میگویند به دلیل این که بیت کوین اولاً عرضه و تقاضا میشود، ثانیاً شرایط تصرف پذیری و قابلیت انتقال را هم دارد، لذا آن قدر اینها نظرشان این هست که مالیت دارد، خوب با توجه به این که مهم ترین چالش در مورد مالیت بیت کوین و رمزارزهای فاقد پشتوانه یک موضوعی هست، آن هم در داشتن فایده که آیا رمزارزها فایده دارد که مردم نسبت به آن رغبت داشته باشند یا نه، مهمترین آن این است بله.
دانشپژوه: خاص هم میتواند خلق مالیت کند؟
استاد: نه مالیت خلق شدنی نیست، یعنی میخواهید بگویید میتواند موضوع مالیت واقع بشود یا نه، جواب این است که بله جلوتر خواهیم گفت یعنی یکی از سوالات این است، ابتدای جلسه هم خاطرتان باشد عرض کردم، یکی از سوالات این است که آیا عقلا که داریم میگوییم ما یرغب الیه الناس که داریم میگوییم کدام ناس، تعدادشان چند نفرند همه مردم یا نه تعدادی از مردم یا نه همین اندازهای که عقلا بگویند که مثلا آقای الف به او رغبت دارد حق دارد چرا چون این که مثلاً فرض کنید که دستمال یا حوله پدربزرگش است میگوییم دستمال پدربزرگ با آن بینیش را پاک کرده، یک مقداری مفهوم مطلب را برسانم هیچ کس به آن رغبت نمیکند میگوید آره هیچ کس به آن رغبت میکندولی آقای الف به آن رغبت میکند چرا چون مال پدربزرگش است، عقلا هم میآیند تأیید میکنند این رغبت آقای الف را، چون تنها یادگار پدربزرگش هست، خوب همین اندازه باز هم طبق نظر برخی مال محسوب میشود یعنی در مال بودن لازم نیست که تعداد متنابهی از مردم و عقلا به آن خودشان رغبت بکنند، همین که عقلا تأیید بکنند که بله آن فرد که رغبت دارد.
ما در جلسه فقهیمان به اینجا روزهای صبح جمعه، جلسه حضوری داریم آنجا مثالی که جا افتاده است و خیلی هم مثالهایی استفاده میکنند دستمال بینی مسی هست، میگویند خیلیها هستند به دستمال مسی حاضرند پولی بپردازند، شما باید بگویید آن مال است میشود گفت این را، این در واقع بر میگردد به این موضوع که مردم اگر میخواهند به چیزی رغبت داشته باشند آیا آن چیز باید فایده داشته باشد یا نه فایده هم نداشته باشد مردم رغبت بکنند باز هم مال است، سوال چی هست آیا معیار رغبت مردم به یک چیزی یا شرط قبول مالیت یک چیزی که مردم به آن رغبت پیدا کردند فایده داشتن است.
آیا شرط مال شدن مال عرفی اینجور بگوییم شرط مالیت عرفی یک شیئی فایده داشتن آن است یا اگر فایده هم نداشته باشد، همین اندازهای که مردم به هر دلیلی، بدون هیچ دلیلی رغبت پیدا کردند، همین اندازه در واقع مال محسوب میشود، آنجا باز یک در واقع نظراتی وجود دارد، طرفداران در واقع این مالیت عرفی میآیند این دو جواب را میدهند، برخی از محققین اساساً فایده داشتن را شرط مالیت نمیدانند و میگویند که حتی اگر چیزی فایده عقلایی هم نداشته باشد اما به هر دلیلی رغبت عقلایی به آن وجود داشته باشد و عرضه و تقاضایی برای آن شکل بگیرد و عقلا حاضر باشند پول یا دارایی با ارزشی در مقابل آن پرداخت کنند این شیء مالیت دارد.
این در واقع پاسخ اولشان، اما در مورد بیت کوین یک پاسخ دیگر هم میدهند میگویند که آقا ما قبول کردیم شرط مالیت عرفی یک شیء مفید بودن آن هست، فایده داشتن آن هست، خوب در مورد بیت کوین هم ما این را داریم چی داریم شروع میکنند و تلاش میکنند حقایقی را برای بیت کوین شمردن، برخی در مقام بیان فایده رمزارزها به فواید استفاده از رمزارزها در فضاها اشاره میکنند میگوید همین اندازه که ما در تحریم هستیم و نمیتوانیم کالا وارد بکنیم ولی از طریق ببخشید نمیتوانیم معاملات مبادلات پولی انجام بدهیم ولی از طریق بیت کوین میتوانیم و سایر رمزارزها این مگر کم فایده است، پس همین اندازه که ما از رمزارزها در پرداختها استفاده میکنیم این خودش فایده است، همچنین به ایمنی و سرعت بالا و هزینههای کم و همچنین عدم امکان دولتها در به هم زدن و تعادل پولی با بخش واقعی که برای بیت کوین در واقع تعریف میکنند فواید را میشمرند میگویند این فواید کافی است رغبت که هست یک، از آن طرف فایده هم هست دو، بنابراین این ماهیت عرفی دارد.
بعضیها هم آمدند فایده بیت کوین را اینجوری گفتند خوب دقت کنید، گفتند این مگر یک الگوریتم ریاضی نیست، بالاخره یک نفری زحمت کشیده آن آدم اول حالا هر که هست، بالاخره نشسته و یک الگوریتم ریاضی را ابداع کرده، جهت رمزنگاری، این نوعی دارایی فکری است، همین که این هست ارزش اقتصادی دارد و لذا مورد قبول فقها که قرار میگیرد، اینها عرضم به خدمت شما مواردی بود که در مورد گروه اول که قائل هستند به مالیت عرفی اولاً، ثانیاً در بیت کوین هم مالیت عرفی را با این توضیحاتی که عرض کردم تصویر میکنند یک گروهی میگویند اصلاً فایده داشتن شرط نیست، یک گروه میگویند نه شرط هست به عبارتی بیت کوین کم فایده ندارد، کلی فایده شروع میکنند برایش شمردن و در نهایت بعضی وقتها میآییم میگوییم همین که بنده خدایی نشسته این الگوریتم ریاضی را برای رمزنگاری ساخته، آن یک مالکیت فکری دارد او شروع کرده فروخته هرکسی دارد این را میگیرد میتواند این را، چون چیزی پرداخت کرده در مقابلش بپردازد و دریافتی داشته باشد و این را واگذار کند. پس این نظریه نخست.
دانشپژوه: طبق این تعریف یا فایده دومی که ذکر شد برای بیت کوین میشود گفت اصلاً رمزارزها به قولی بدون پشتوانه نیستند.
استاد: ببینید در مورد پشتوانه یا بدون پشتوانه بودن ما اول باید ببینیم مالیت اینها بحث اعتباری هست یا نه، چون به بحث اعتباری در واقع بحث پشتوانه داشتن یا نداشتن مطرح است، متوجه شدید، والا اگر خودشان ارزش ذاتی داشته باشند دیگر پشتوانه داشتن نداشتن معنا ندارد یک نفری نشسته یک الگوریتم راه اندازی کرده که هی دارد معما تولید میکند افراد میآیند این معما را حل میکنند یک جایزهای میگیرند و همین طور میرود جلو متوجه شدید، بحث آنجایی مطرح میشود که اینها ما مال اعتباری بدانیم بعد مال اعتباری را باید ببینیم آيا پشتوانه دارد یا نه از آنجا به بعد مطرح میشود.
خوب الان بر اساس این که ما بگوییم مالیت اعتباری، بگوییم همان الگوریتم نویسی برای آنهایی که میگوییم بدون پشتوانه هست، پشتوانه قرار بگیرد و لذا رمزارز بدون پشتوانه نداریم.
در مورد نظر اولی که گفت بیت کوین مالیت عرفی دارد اولاً مالیت عرفی ملاک است، ثانیاً بیت کوین دارای مالیت عرفی است باید توجه داشت که لازم است بین منشأ ارزش بیت کوین و فایده بیت کوین تمایز قائل بشویم در مورد منشأ ارزش بیت کوین دیدگاههای متنوعی مطرح است، برخی ارزش بیت کوین را ناشی از امنیت بالای دادهها و اعتماد عمومی به این شبکه دانستند و برخی دیگر هم چون برای تولید رمزارز حجم بالایی از پردازش اتفاق میافتد و فردی که در واقع به عملیات ماینیگ میپردازد یعنی آن ماینرها دستگاه خودش را سرمایه خودش را، انرژی بالای برق و اینها را بالاخره دارد هزینه میکند برای تولید آن، بنابراین رمزارزها مانند طلا که از یک معدنی استخراج میشود و حیاضت میشود لذا دارای ارزش ذاتی هست نه اعتباری، طبق این نظر.
اما بعضی دیگر از محققان نیز منشأ ارزش بیت کوین را برخاسته از نوعی قرارداد جمعی و مقبولیت نزد طرفین معامله میدانند و برخی دیگر هم عرض کردم میگویند آن کسی که اولین بار این الگوریتم را طراحی کرده او در واقع مالکیت فکری داشته، مالکیت فکری خودش را واگذار میکند. البته توجه داشته باشید که آن شخصی که دارد اولین بار درواقع این را الگوریتم را راه اندازی کرده، در مقابل پولی نمیگیرد که ما بگوییم آقا مالکیت فکری دارد لذا این را واگذار کرده در مقابلش پولی گرفته، نه آن درواقع اصلاً آن عملیات واگذاری در کار نبوده، یک چیزی را راه اندازی کرده، افراد میروند حل میکنند، تازه یک چیزی به دست میآورند، بدون این که چیزی بدهند یک چیزی دارند به دست میآورند.
اما فایده بیت کوین در واقع مطلوبیتی که به واسطه برآوردن یکی از نیازهای کاربر هنگام استفاده از بیت کوین برای دارنده آن ایجاد میشود و طبیعی است که بیت کوین و سایر رمرارزهای فاقد پشتوانه هیچ فایده بالذاتی ندارند ما در واقع داریم این را نقد میکنیم که فایده بالذات ندارند و تنها فایده آنها تسلیم واسطه گری در مبادلات هست، پس جمع بندی عرضمان در این بخش این شد که طرفداران مالیت عرفی داشتن بیت کوین چند دسته هستند، یک دسته از اینها میآیند در مورد منشأ ارزش بیت کوین این گونه صحبت میکنند که منشأ ارزش اینها به خاطر امنیت بالا بودن و اعتماد عمومی به این شبکه و یا به خاطر این که آن ماینر کلی وقت و سرمایه و انرژی خودش را میگذارد روی این، لذا کارش محترم است و آن چیزی که به دست میآورد در آن پوشه باید ما بگوییم خودش ارزش ذاتی دارد.
اما پاسخ دادیم که نه فایده بیت کوین در واقع مطلوبیتی که به واسطه برآوردن یکی از نیازهای کاربر ایجاد میشود، طبیعی است که بیت کوین و سایر رمزارزهای فاقد پشتوانه ذاتاً فایدهای ندارند و تنها فایده آنها تسهیل گری در مبادلات است که در پول هم همینطور است مثلاً شما پول اعتباری را معاملات را خیلی آسان کرده، خودش ذاتاً آیا ارزش ذاتی دارد میگوییم نه، فایده داشتن به معنای ارزش ذاتی داشتن نیست، آن منشأ در واقع به وجود آمدن ارزش با آن فایده متفاوت هست.
نظریه دوم هست که بیت کوین فاقد مالیت عرفی هست، گروهی از محققان نظرشان این است که بیت کوین مالیت عرفی ندارد، طرفداران این نظریه دلایل مختلفی را برای اثبات مالیت نداشتن بیت کوین مطرح کردند، برخی معتقدند که مالیت بیت کوین به لحاظ فقدان پشتوانه از منشأ و بنیان عقلایی برخوردار نیست، وقتی که رمزارزی پشتوانه نداشته باشد این در واقع عقلا به آن رغبت پیدا بکنند این در واقع به عبارتی توهم کردند و خیال کردند که این منفعتی برایشان دارد، برخی دیگر از محققان با بیان این نکته که یکی از معیارهای مال بودن داشتن منفعت عقلایی است معتقد هستند که بیت کوین به دلیل فقدان منفعت عقلایی فاقد مالیت هست، گروه دیگری که باز آنها از دسته آنهایی هستند که نظرشان این است که بیت کوین فاقد مالیت عرفی هست، آنها معتقد هستند که به دلیل مشخص نبودن ملاک ارزش گذاری بیت کوین مالیت آن مبهم هست.
یک بار این است که یک پولی را دولت دارد اعتبار میکند میگوید این قدر مثلاً یک ریال فرض کنید یک ریال مثلاً فرض کنید این قدر طلا ارزش دارد، در قانون بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، قانون پولی بانکی ایران ماده یک یا دو بخش پولش دقیقاً همان میگوید یک ریال این قدر طلا ارزش دارد، هر چند الان آنها خیلی دیگر معیار نیست، با خلق پولی که در نظام بانکی دارد صورت میگیرد، خیلی آنها ملاک و معیار نیست ولی در عین حال یک معیاری مشخص کردند، اما این گروهی که مخالف مالیت عرفی بیت کوین هستند یک دستهای از اینها میگویند که به دلیل مشخص نبودن ملاک ارزش گذاری بیت کوین که یک روز شصت هزار دلار است، یک دفعه فردا میشود پنجاه هزار دلار، یک زمانی هم که یک دلار بیشتر ارزش نداشت میگوید به خاطر این مالیت آن مبهم هستو
یک تعدادی که از محققینی که از این دسته یعنی از مخالفین مالیت عرفی بیت کوین هستند با تشکیک در فهم عرفی معتقدند اصل اهل دقت و نظر هست که صلاحیت قضا درباره مالیت اشیا را دارد نه عرف اهل تسامح و تسامح از این رو در مراجعه به عرف نباید سراغ افرادی رفت که در بازار بیت کوین به سرمایه گذاری و واسطه گری مشغولند، چرا، علتش این است که آنها اصلاً دنبال رغبت به مفهوم آن چیزی که ما دنبالش هستیم نیستند، آنها حتی خیلی عذرخواهی میکنم اگر بیایند به آنها بگویند امروز اگر مدفوع بخرید نگه دارید فردا بفروشید اینقدر سود خواهید کرد، سریع میبینید که روبروی در واقع دستشوییها زنبیل به دست ایستادند یک مقداری خیلی ببخشید مدفوع داشته باشند فردا، یعنی پول میدهند در مقابلش، چرا فردا اگر بفروشند کلی سود خواهند کرد اما عرف اهل دقت و عقلای اهل دقت و نظر که صلاحیت در مورد قضاوت در این مورد را دارند آنها قبول نمیکنند میگویند این به خاطر چیز نباید باشد، این اصلاً مالیت ندارد آن مدفوع، لذا مراجعه به عرف اینها نظرشان این است، در مراجعه به عرف نباید سراغ افرادی رفت که در بازار بیت کوین به قصد سرمایه گذاری و واسطه گری مشغولند، بلکه باید عقلای خارج از این شبکه را در نظر گرفت.
از این رو، به دلیل ابهامها و خلأهایی که بیت کوین و رمزارزها با آن مواجهند عقلای جامعه نسبت به چنین پدیدهای تأییدی ندارند به همین دلیل مالیت بیت کوین و رمزارزهای فاقد پشتوانه مورد تأمل جدی هست و مالیت ادعایی در واقع نوعی توهم مالیت هست.
دانشپژوه: شما فرمودید صرفاً رغبت عرف مالیت را تعیین میکند.
استاد: دارم نظرات را میگویم آن گروه اول بود که میگفتند که معیار ماهیت عرفی هست و فایده هم داشته باشد یا نداشته باشد خیلی اهمیتی ندارد همین اندازه که عرف رغبت داشته باشند کفایت میکند الان دارم نظر گروه دوم را میگویم، بیان نظرات است.
دانشپژوه: این که شما فرمودید چون عرف در مقابل خدمات پشتوانه بیت کوین، چون پرداخت ندارد پس مالیت ندارد، اینجا هم یک جورهایی محدود کردید آن رغبت عرف را.
استاد: من دارم نظرات را بیان میکنم هی دارم تکرار میکنم که این نظر، الان دارم نظرات گروه دوم را میگویم و تمام شد، الان دارم بله جمع بندی میکنم به نظر میرسد فایده داشتن میتواند به عنوان یکی از منابع مالیت مطرح بشود اما تنها منشأ مالیت نیست فایده داشتن و کاملاً امکان پذیر است چیزی که هیچ فایدهای نداشته و نیازی از نیازهای انسان را برآورده نکند در اثر یک اعتبار ارزش پیدا کرده و در مبادلات به عنوان ابزار پرداخت به کار گرفته بشود که پولهای اعتباری کنونی که اولاً فاقد پشتوانه هستند و فی نفسه خودشان هیچ فایدهای ندارند، یعنی پول صیادی که هست، از جمله آنها هستند که فقط خودشان ذاتاً چیزی نیستند، یعنی کسی حاضر نیست برای آن کاغذ پاره به ویژه اگر اسکناسی که آنقدر مستعمل شده که آدم نگاه میکند میگوید اگر این پول نبود من این را میانداختم از کار یا نه کسی حاضر بود در مقابل این به من چیزی بدهد یا نه میگوید نه، پس این ذاتاً خودش چیزی ندارد اما در عین حال مورد رغبت هست، چرا چون در اثر یک اعتبار ارزش پیدا کرده و به عنوان ابزار پرداخت دارد به کار گرفته میشود.
لذا پولهای اعتباری کنونی که فاقد پشتوانه هستند یکی از مصادیق چنین اموالی هستند که از نظر همه فقهای معاصر مالیت دارند و کسی در مالیت آنها تردیدی ندارد بر این اساس میتوانیم ادعا کنیم که منشأ مالیت اهمیتی در بحث ما ندارد و تنها خود مالیت هست که مهم است بنابراین فایده داشتن دخلی در مفهوم عرفی مالیت ندارد و تفاوت بیت کوین با پول صیاد تنها در اعتبار کننده آن هست که پول صیاد یعنی اسکناسها و مسکوکاتی که هست پول صیاد را معتبرش یعنی اعتبارکنندهاش دولت هست، حاکمیت هست، اما این بیت کوین را اعتباردهندهاش غیردولت هست، پس این جوری گفتیم بنابراین فایده داشتن دخلی در مفهوم عرفی مالیت ندارد، و تفاوت بیت کوین با پول صیاد تنها در اعتبارکننده آن هست اما از حیث منشأ اعتبار و مالیت داشتن تفاوتی با پول صیاد ندارد از این رو به نظر میرسد مالیت عرفی بیت کوین را ما باید بپذیریم اما نه به معنای این که مالیت ذاتی دارد، بلکه مالیت اعتباری دارد این نظر دوم.
دانشپژوه: این که پول الان جامعه که هست مثل همین سنگی میماند که قدیم میگذاشتند یک طرف ترازو با آن گوجه فرنگی میدادند.
استاد: این مثال درستی نیست، سنگ برای معیار سنجش است نه سنگ را میدهد در مقابل خرما نه چیز دیگری آن فقط میگذارد آنجا و بر میدارد چطور شما مقایسه میکنی؟
دانشپژوه: دست خودش است یا مشتری با خودش بیاورید یا خودش داشته باشد یکیشان دارد کافی است، پول یکی میآورد خریدار یا مشتری کار ندارم بالاخره این پول هم مثل همان است یعنی معیار سنجش میگویند خودش مثلاً میگویند این کالا اینقدر پول میارزد، خودش مالیتی ندارد، خودش بلکه معتبر. این را قرار داده برای ارزش گذاشتن بر روی چیزهای دیگر میگویند ارزش شکر چقدر است، ارزش نبات چقدر است؟ ارزش فرش چقدر است؟ خودش فی نفسه ارزشی ندارد آن چیزی که ارزش دارد شکر است، آن چیزی که ارزش دارد نبات است، سنگ ارزش ندارد ولی بیت کوین این طوری نیست خود بیت کوین ارزش گذاشته به خاطر مسابقاتی که دارد به خاطر دستگاه کار میکند خود آن ارزش میدهد خود این یک جور تحصیل کردن ارزش است.
استاد: درست است چون در مورد پول اشکال ندارد این هم یکی از نظرات بوده ما در پایان جمع بندی خواهیم کرد ما الان داریم بیان نظرات میکنیم چون دوستان این درس درسی است که ما فقط نباید سریع از روی آن بگذریم ما میخواهیم تمام نظرات را بگوییم تا الان دو تا نظر را بیان کردیم و نظر سوم را میخواستم بگویم که دیگر امروز متأسفانه وقت نیست.
در مورد مالیت بیت کوین دو تا نظر را گفتیم، که نظر اول این بود که درست است مالیت عرفی ملاک هست، اما بیت کوین مالیت عرفی دارد. دو نظر دوم درست است مالیت عرفی ملاک هست، اما بیت کوین به این دلایلی که شمردیم مالیت عرفی ندارد. سومی که ان شا الله جلسه بعد بیان خواهم کرد، بیت کوین مالیت عرفی دارد، اما فاقد مالیت شرعی هست، پس نظر سوم این است که بیت کوین بله مردم به آن رغبت دارند، عقلا به آن رو آوردند، اما شارع مقدس مالیت آن را القا کرده است. ان شا الله جلسه بعد ما میپردازیم به این موضوع که آیا اصلاً امکان القای مالیت از سوی شارع امکان دارد یا نه؟
خوب خیلی ممنون و متشکر که در جلسه حضور داشتید و متشکر شنوای عرایض ما بودید.