هشتمین جلسه درس فقه تخصصی بازار سرمایه + فایل PDF
جمعه, 19 آذر 1400 06:38 موسسه فقه اقتصادی طیبات درس فقه تخصصی بازار سرمایه استاد معصومی‌نیا انجمن مالی اسلامی ایران 628

جلسه هشتم درس خارج فقه استاد معصومی‌نیا در موضوع فقه تخصصی بازار سرمایه در تاریخ ۱۱ آذر ۱۴۰۰ به همت انجمن مالی اسلامی ایران و موسسه طیبات برگزار گردید.

بسم الله الرحمن الرحیم
فقه بازار سرمایه جلسه هشتم
پنجشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۰

به همه ما و شما توفیق دهد که آن چه می‌گوییم برای او باشد، آنچه می‌شنویم برای او باشد و خلاصه همه نشستن‌ها و برخاستن‌های ما برای خدا باشد، که اگر عمرمان ۳۰۰ سال هم باشد به سرعت میگذرد و خلاصه باید غنیمت بدانیم. آدم وقتی جوان یا نوجوان است، نباید بگوید که خیلی وقت دارم، هر لحظه عمر به شدت ارزشمند است و غنیمت است.
من نصیحت امروز را اول به خودم و بعد به شما همان سوره از قرآن کریم می‌دانم که همه شما حفظ هستید و دائماً باید به همدیگر بگویید، آنهایی که دنبال ذکر و ورد هستند چه ذکر و ورد‌ای از قرآن و از بیانات معصومین بهتر.
بله سورهایی که همه ما حفظ هستیم که باید هزاران هزار بار به هم یادآوری کنیم، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ وَالْعَصْرِ ‎﴿١﴾‏ إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ ‎﴿٢﴾‏ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ‎﴿٣﴾‏، معجزه بودن قرآن به همین است که در دو خط همه رمز سعادت انسان را گفته است، همه انسانها دارند ضرر می‌کنند چطور؟ آیت الله بهجت فرمود طرف آمد یخ بفروشد، غروب یک نفر گفت چقدر فروختی؟ گفت من امروز هیچ چیزی نفروختند ولی یخ هایم آب شد، منظور سر عمر انسان است، ان الانسان لفی خسر، ان الذین آمنوا، یک ایمان، دو عمل صالح، عمل صالح چیست؟ هر زمانی عمل صالح یک چیزی است‌، آدم بهترین عملی که در هر زمان می‌تواند انجام دهد عمل صالح است، یک زمانی عمل صالح نماز خواندن است، یک زمانی در وقت وسیع عمل صالح یک چیز دیگر است و آدم باید آن را انجام دهد و بعد برود.
هر زمان عمل صالح یک چیزی است که مهمترین برای انسان این است که بتواند که تشخیص دهد عمل صالح در هر زمان چیست، عمل صالح انجام دهد کافی است؟ نه وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ دائماً همدیگر را سفارش به حق کنیم، چون خیلی‌ها در طریق در حق می‌روند ولی وسط راه ول می‌کنند و می‌روند. خیلی‌ها هم می‌آیند و از مسیر منحرف می‌شوند، الان در این انقلاب نگاه کنید انقلاب ما یکی از ویژگی‌هایش این بود که تفسیر صدر اسلام را راحت کرد، ما مثلا می‌گفتیم که چطور می‌شود کسی اصحاب پیغمبر باشد و فلان طور باشد خیلی برایم عجیب بود، مگر می‌شود فلان شخص از اصحاب پیغمبر باشد و اینقدر منحرف باشد، خیانت کند به دین، به اسلام به قرآن خیلی برایم عجیب است.
جریان انقلاب خیلی روشن کرد که انقلابی بودند و در مسیر انقلاب آمدند ولی بعدها دیدیم که خائن به انقلاب شدند حالا کسانی را داریم که خیانتشان از هر خارجی بیشتر است، وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ، یعنی آدم دائماً همدیگر را سفارش به حق کنند، وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ، گاهی اقتضای سنم فکر می‌کنم خدایا اگر آنهایی که ۴۰ سال پیش شهید شدند زنده شوند، بعد بیایند ما را ببینند در دبیرستان زمان انقلاب رفیق بودیم و حرف میزدیم گاهی اوقات ما می‌رفتیم گلستان شهدا اصفهان می‌نشستیم، شهدا را می‌بردند تازه داشتند قبر شهدای جدید را می‌کندند، فرض کنید برخی دوستان میگفتند قبرم را می‌کنند، همینطور هم شد.
دوران خیلی عجیبی بود، من یادم است یک شبی نشسته بودیم با رفقا، به شوخی می‌گفتند این برای من است، آن برای من است و همان درست درآمد همانجا خاکشان کردند، چند روز بعد یک ماه بعد، دوماه بعد حالا اگر آن‌ها زنده شوند و من را ببینند، زنده شوند و بقیه دوستان را ببینند به ما چه می‌گویند؟ می‌گویند مرده شورتان را ببرند یا نه می‌گویند باریکلا در این دنیا درست ماندید، در این همه کوران، این همه سال، این همه فراز و نشیب، این همه حوادث درست ماندی خیلی داستان عجیبی است، اینکه ما باید همدیگر را سفارش کنیم یکی، به حق که از مسیر حق جدا نشویم. دو‌، وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ.
اگر این دو تا هم نباشد باز هم ان الانسان لفی خسر، یعنی چه ایمان نباشد، چه عمل صالح نباشد، تواصی به حق، یعنی همه آحاد جامعه باید همدیگر را سفارش کنند، من شما را، شما من را‌، شما همدیگر را یعنی میلیاردها رابطه وجود دارد. من با تک تک، همه ما باید تواصی به حق کنیم‌، یادآوری کنیم سفارش متقابل.‌ تواصی یعنی من شما را و شما من را و تواصو به صبر، در این صورت است که جز او استثنا واقع می‌شویم الا الذین آمنوا، و الا می‌شود ان الانسان لفی خسر، و به قول آیت الله بهجت میشیم مثل آن یخ فروشی که گفت چقدر فروختی‌؟ گفت صبح تا حالا هیچی نفروختم و تمام یخ هایم آب شد هرچه پول داشتم رفتم یخ خریدم، الان همه آب شده اند دارم می‌روم خانه، تازه پول‌هایی که دیشب داشتم و صبح آوردم از دست دادم شب نمیدانم جواب زن و بچه ام را چه بدهم ما هم همین طور هستیم خدا انشالله به همه توفیق دهد وارد بحث مان شویم.
عرض کنم که ما در مورد سهام گفته بودیم مسائلی را می‌خواهیم بحث کنیم، اگر کسی سوالی دارد مطرح کند، بلد بودیم جواب میدهیم بلد نبودیم می‌رویم مطالعه می‌کنیم اگر کسی مطلبی خوانده است و می‌داند که برای همه جالب است، در رابطه با موضوع هفته قبل اینجا بفرماید که همه ما استفاده کنیم، کسی تذکری دارد بفرماید، اینجا راحت و آزاد باشید من منتظر هستم، که شما بیانات تان را بفرمایید، هر کسی انتقادی دارد، ایرادی دارد بگوید، مقاله‌هایی که ما بحث میکنیم خیلی جای مطالعه دارد خوب اگر مطلبی دارید بگویید من آماده هستم.
‌دانش‌پژوه: استاد من فکر می‌کنم سوالم مفصل‌تر بود، به خاطر همین درخواست از مسئولین این است که نشستی بگذارند اگر صلاح دانستند ممکن است نشست بگذارند
استاد: بله نشست میگذارند، دوستان الحمدلله امیدواری زیاد است، یعنی دیر شده است، خیلی گذشته است در ارتباط با مباحث هفته قبل خیلی گذشته است، ولی امید‌های زیادی هم است یعنی من می‌بینم که در حوزه دارند مطالعه می‌کنند و الحمدلله مباحث خوبی هم مطرح می‌شود، الان مراکزی که راه افتاده است، طلبه‌هایی که درس خوانده اند الحمدالله آدم‌های خوبی از آنها در می‌آید، مکتب جامعه، مدرسه عالی فقه و جاهای دیگر دوستانی که شروع کردند و خواندند ما امیدوار هستیم، امید داریم که انشالله آینده خوبی باشد در همین نظام سازی، فقه اقتصادی، بحث اقتصادی نظام مالی و اینجور چیزها و امیدواری خوبی است یعنی یک وقفه طولانی ایجاد شده است، از سالی که ما شروع کردیم سال ۶۷ یک وقفه ایجاد شد، یعنی آن زمان فقط همان ۲۰ ۳۰ نفر شروع کردند طی سال‌های طولانی کسی در این وادی نیامد مثلاً شد سال ۷۰‌، ۸۰ ۸۵، اینها کسی نیامد، یعنی در حوزه هر چی فکر می‌کنم بعد از این بیست‌، سی نفر از دوستانی که در این وادی آمدند ولی در ده سال اخیر دوباره یک حرکت شروع شده است، بعضی از مراکز حوزوی شروع شده است و دارد ادامه پیدا می‌کند که از همین‌ها چند تا شخصیت علمی اقتصاد اسلامی در بیاد انشاالله.
‌این رفیق‌ها و همکلاسی‌های ما، که دکتر یوسفی، نیمروزی، آقای موسویان، این‌ها سال‌های زیادی درس خواندند، هم حوزه و دانشگاه، بعدا دست به قلم بردند به تدریج و یواش یواش به اظهار نظر افتادند، یعنی من در دانشگاه استاد آیی که با آنها سروکار دارم هیچ وقت نمی‌گویند اقتصاد را نفهمیدم، اقتصاد غرب را، بنابراین به دوستان توصیه دارم تا وقتی آدم مقدمات را خوب یاد نگرفته است چه مقدمات حوزوی، چه دانشگاهی، با احتیاط حرکت کند، بعضی‌ها را سراغ دارم ادبیات موجود را خوب یاد نگرفته اند وارد بعضی مسائل شدند کارهایشان خیلی خام است، اینها تجربه است می‌گویم الان می‌بینم، بعضی از کارها را اگر این جلسه ادامه پیدا کرد بعضی از این نظرات را ممکن است آدم بیاید بخواند و شما داروی کنید، که بعضی‌ها زود وارد صحنه پژوهش شده اند. این است که آدم سعی کند آنچه که موجود است را خوب یاد بگیرید، چه غربی و چه اسلامی، یکی از ارکان کار‌ای علمی این است که آدم هر آنچه گذشتگان انجام داده اند خوب بفهمد بعدا ادامه دهد و الا آدم تکرار مکررات می‌کند کارهایی که قبلا انجام داده‌‌اند دوباره و خیال می‌کند شق القمر انجام داده.
دو، گاهی اوقات است که آدم یک حرف‌های خنده داری می‌زنند که خودش فکر می‌کند خیلی پخته است اینها همه نمونه دارد من چقدر مقاله کتاب پایان نامه ارزیابی کردم حالا سوال‌هایی که می‌کنید اجازه دهید که من امروز می‌خواهم راجع به اصل سهام بحث کنم، تامین سود و تورم، ما باید ربا را خوب توضیح دهیم، خوب احکام ربا را بدانیم، بعد تورم را هم جدا بحث کنیم بعد بتوانیم این سوال را پاسخ دهیم، یعنی این‌ها مقدمات، دفتر مراجع استفتا نمی‌آید پشت قضیه را بگویند، چون دفتر مراجع وقتی شما یک سوال شرعی می‌کنید یا می‌گوید حلال است یا حرام است، اینجا ما این کار را نمی‌کنیم چون کلاس درس است، اینجا هر سوالی مطرح می‌شود ما باید مقدمات آن را خوب بگوییم، خودتان نتیجه بگیرید ما اینجا اگر زنده بودیم مسائل ربا و اینجور چیزها را مفصل می‌گوییم، مسئله ربا و احکام ربا، حیله‌های ربا، احکام دیون اینها اگر خوب توضیح داده شود، اصلاً شما خیلی از چیزهای جدیدی که می‌آید را خودتان می‌توانید بفهمید، نیاز ندارد که کسی به شما توضیح دهد، ولی شما تا صد سال هم که زنده باشید باید استفتا کنی چون مبانی آن را بلد نیستید.
من یک مثال الان میزنم مثلاً دولت آقای رئیسی، آقای رئیسی یک آدم حزب اللهی و ولایی‌، خیلی آدم خوب، ولی مجموعه کسانی که طرح و برنامه میدهند، تفکراتشان همان تفکرات یا ادامه سابق یا شبیه آن‌ها است، تفکرات تحولی بر اساس مبانی اسلامی یا حتی مبانی ملی، اسلام را هم بگذاریم کنار مبانی ایرانی، خیلی کم می‌بینیم‌، نتیجه این است که الان ما نگران هستیم، اینها خیلی مهم است نکات مهمی است که تفکرات باید مبنا داشته باشند، چه از نظر ایرانی، چه از نظر اسلامی بعد ادبیات موجود را هم بلد باشد و تحول هم بلد باشد و الا همینی است که است و همین ادامه پیدا می‌کند.
قبلاً طرف محاسنش را میزد، صورتش را می‌زد می‌آمد آن حرف‌ها را می‌زد، الان مثلا می‌بینید طرف محاسن دارد و تسبیح در دستش است و باز هم این حرف‌ها را می‌زند وقتی نگاه کنید می‌گوید اقتصاد مقاومتی، اما باز هم آن حرف‌ها را می‌زند، سیاست‌هایی که توصیه می‌کند همان سیاست‌ها است فرقی ندارد شما فرقه اساسی نمی‌بینید چون مبانی دچار مشکل است، دچار اشکال است، می‌گوید نه شما بروید و برنامه‌هایی که اجرا می‌شود نمی‌دانم شما چقدر اقتصاد خوانده‌اید شما الان برنامه‌هایی مثلاً وزرایی که در دولت قبل بودند اعلام کردند برنامه‌هایی که الان اعلام می‌شود مقایسه کنید، چون مبانی همان مبانی است‌، حالا ممکن است یک ذره تفاوت داشته باشد ولی شالوده همان است، بله آن وقت می‌بینید خیلی آدم باید حواسش باشد وارد بحث ما نمی‌شویم و بحث‌های علمی هم باید یکی یکی به ترتیب مطرح شوند
ما نمی‌توانیم یک دفعه همه مسائل را با هم بگوییم، اگر حوصله کنید و عرض کردم این جلسه محدوده ما هفته‌ای دو ساعت چیزی نیست بتوانید حوصله کنید و دندان روی جگر بگذارید و شما ۳۰ جلسه را با هم ببینید، بله، می‌گویند اگر مبانی را درست اجرا کنند و راست می‌گویند، همان برنامه وزرای قبلی را بیاورند و برنامه‌هایی که اعلام شده است، نه آن چیزی که رویکرد اصلی غرب و راه‌های برجامی بود، شما الان برنامه‌ای که دکتر طیب‌نیا اعلام کرد یا برنامه‌ای که آن یکی اعلام کرد در سایت است همان را درست اجرا کنید، توجه کردید ببینید.
بحث من سر سهام است، راجع به سهام برای شما فرستادم می‌خواهم آن مقاله را یک مروری روی آن بکنم، ما راجع به ماهیت سهام هفته قبل اشاره کردیم که چندین احتمال وجود دارد که این سهام چیست؟ در قانون تجارت راجع به سهام یک بحث‌های آمده است، یعنی سهام آمدند شرکت سهامی یک سرمایه اولیه موسسین آورده اند، بعد به صورت سهام واگذار کرده اند، می‌خواهیم ببینیم ماهیت این سهام چیست؟ این سهام یک موجودی است، شرکت‌های سهامی که درست شد عرض کنم خدمت شما وارداتی است کاملاً ما چیزی به عنوان شرکت‌های سهامی به این شکلی که الان در دنیا رایج است در ادبیات سنتی خود نداشته‌ایم، ما یک عقد شرکت داریم در فقه که دو نفر یا چند نفر با هم شریک می‌شوند و فعالیت می‌کنند که احکام خاصی دارد که حالا بعداً می‌گوییم، چون اوراق مشارکت را بعداً خواهیم گفت، احکام شرکت را بعداً می‌گوییم ولی اجمالاً چند تا از احکام شرکت را میگویم، اگر کسی می‌نویسد بنویسد که همه ببینند، همه ما می‌دانیم احکام شرکت را‌، اول تیتر مباحثه در بحث مان را می‌گویم بنویسید بعد انشالله وارد بحث می‌شویم‌.
یکی از مباحث این است که در عقد شرکت باید اموالی که با هم شریک‌ها قاطی شود، مزج شود‌، بنویسید چند حکم از احکام شرکت، شما هر مساله‌ای را که باز کنید آنجا نوشته است، آنجا بنویسید چند حکم از احکام شرکت، این احکام را همه می‌دانیم عقلایی هم است، حکم اول این است که در تحقق شرکت لازم است که اموال باهم مخلوط شوند، یعنی به شرطی ما شریک هستیم که همه ما مالک تمام دارایی‌ها باشیم و من دلیل بیاورم شما نیز بیاورید،، باید یک کاری کنیم که همه ما مالک همه آنها باشیم، با یکدیگر ممزوج شوند یعنی قاطی شوند.
دوم تصرف در مال شرکت برای هیچ یک جایز نیست مگر با رضایت همه شرکا، یعنی چه‌؟ یعنی اگر من و شما یک ماشین پژو را پنج نفره خریدیم، در صورتی من می‌توانم با آن جایی بروم و بیایم که همه راضی باشند، اگر یک نفر ناراضی باشد نمی‌توانم‌، هرگونه تصرفی، در ماشین هر کدام از شرکا کنند باید با رضایت بقیه باشد، تصرف در مال شرکت جایز نیست مگر با رضایت همه شرکا.
باید همه شرکا رضایت داشته باشند. در رساله‌ها است ولی حالا من چون اینها مهم است تکرار می‌کنم، دقت کنید این‌ها را از روی عمد می‌گویم، هرگونه تصرف، اگر یکی از شرکا زنگ بزند بگوید من راضی نیستم که سوار این ماشین شوی، یک خانه است همه ما شریک هستیم باید همه راضی باشند تا هرکدام از آنها بتوانند تصرف کند، ده نفر هستیم در این ساختمان شریکیم اگر یکی از شرکا بگوید من راضی نیستم تصرف کنی من دیگر نمی‌توانم تصرف کنم.
حکم بعدی این که، هرگونه تصرف در مال باید بر اساس مصلحت تمامی شرکا باشد، چرا؟ چون اگر خلاف مصلحت آنها باشد راضی نیستند، دلیل آن هم مثلاً این روایت است فرض کنید که لا یحل مال امرء مسلم الا بطیب نفس، مال مسلمان حلال نیست مگر به طیب نفس، توجه کردید یعنی شما نمی‌توانید کوچکترین تصرفی کنید که خلاف مصلحت یکی از شرکا باشد حتی یکی از شرکا.
حکم بعد، عقد شرکت عقد جایز است هر کدام از شرکا هر زمان خواستند می‌توانند از شرکت خارج شوند و تقاضای فروش سهم شرکت خود را داشته باشند، یعنی شرکت، یک عقد جایز است ما ۱۰ نفر هستیم که در این خانه شریک هستیم هر کدام از این شرکا می‌توانند سهم خود را بفروشند از شرکت خارج شوند، این شرکت عقد جایز است. ما وقتی با هم شریک شدیم گویا به همدیگر اجازه دادیم در مال یکدیگر تصرف کنیم مثلاً ما ۱۰ نفر هستیم من به آن نه نفر اجازه دادم که در مال من تصرف کنند، آن ۹ نفر هم به من اجازه دادند که در مال آنها تصرف کنم و هر وقت دلم نخواست بروم.
بخاطر این است که می‌گویند شرکت عقد جایز است، من اتفاقاً بحث دارم که آیا شرکت اصلا عقد هست یانه؟ بعضی از فقها می‌گفتند شرکت عقد نیست، شرکت یک اجازه است صرفاً یعنی ۱۰ نفر که دور هم جمع شده اند اصلاً عقد نیست، یعنی با هم دیگر یک کار مشترکی را انجام می‌دهیم مال‌های مان با هم قاطی شده است و هر کدام از ما به دیگران اجازه داده ایم که در مال مان تصرف کنند. قرارداد آن طوری که، برخی از فقها گفته‌اند که عقد اذنی است، یعنی عقدی است که قوام آن اذن است که اگر اذن برداشته شود دیگر عقد نیست.
حکم بعد این است که تقاضای فروش یا تقسیم در صورتی درست است که سبب ضرر به دیگران نشود، یعنی حکم قبلی این بود که هر شریکی می‌تواند از شرکت خارج شود، سهم خودش را به دیگری بفروشد یا به بقیه بگوید که بیایید سهم من را بخرید ولی حکم بعدی این است که این در صورتی جایز است که به دیگران ضرر نزند. اگر مثلاً تقاضای تقسیم یا انحلال شرکت، تقاضای فروش سهم خودش سبب ضرر زدن به بقیه شرکا شود جایز نیست.
اینها احکام عقلایی اسلام است، حکم قبلی این بود که هر کسی مالک سهم خودش است این حکم میگوید مالک سهم خود نیست بقیه هم آدم هستند تو نباید اگر خواستی سهمت را بفروشی سبب ضرر به دیگران شوی، این خیلی مهم است ما نباید به دیگران ضرر بزنیم، در صورتی من می‌توانم سهم خودم را بفروشم یا تقاضای تقسیم کنم که سبب ضرر به دیگران نشوند چرا؟ چون اضرار به دیگران حرام است، قاعده لاضرر می‌گوید که ما حق نداریم به دیگران ضرر بزنیم، ضرر به دیگران جایز نیست.
عرض کنم که مثلا اگر من شریک سهم خودم را به کسی فروختم برای شریک قبلی حق شفعه ایجاد میشود‌، می‌تواند بگوید که من خودم برمیدارم مثلاً فرض کنید من دو نفر هستیم مالک این خانه هستیم بعد من میروم سهم خودم را به آقای الف میفروشم، اگر این قرارداد درست باشد شما می‌شوید شریک آن شخص الف، ولی شما از قیافه این شخص الف خوشتان نمی‌آید یک آدم بد اخلاق است که نمی‌شود با او زندگی کرد، شما می‌توانید اگر من فروختم به الف، اخذ به شفعه می‌گویند یعنی می‌توانیم بگوییم من خودم پولش را میدهم، دیگر آن حقی ندارد همین که گفتی من اخذ به شفعه یعنی حق خودم را، حق شریک بودنم، را اعمال می‌کنم دیگر از این به بعد پول را به آن شخص می‌دهید و خانه برای تو میشود، این مقدم بودن حق شریک نسبت به مال شرکت است.
یک حکم دیگر هر کدام از شرکا مردند یا دیوانه شدند، موت یا جنون شرکت خود به خود فسخ می‌شود، شرکت منحل می‌شود اگر ۵ نفر شریک باشند یک نفر سرش را روی زمین بگذارد و دار فانی را وداع گویند کلا شرکت به هم میخورد
شرکت با موت یا جنون خود به خود به هم میخورد.
اینها مهم‌ترین احکام شرکت بود سوال بسیار مهم این است که آیا در شرکتهای سهامی این مسائل رعایت می‌شود یا نه، چالش‌های جدی وجود دارد. آیا این چیزی که گفتیم هرگونه تصرف باید بر اساس مصلحت همه باشد آیا همینطور است یا نه، اینکه گفتیم هر گونه تصرف در مال شرکت باید با رضایت همه باشد آیا اینگونه است یا نه، در شرکت‌های اسلامی خودتان بروید هست یا نه، آیا اگر که یک نفر مرد یا مجنون شد تعدادی از این سهامداران می‌میرند بعضی‌ها مجنون می‌شوند آیا شرکت به هم می‌خورد یا نه، جواب این است که نه، پس این شرکت‌های سهامی را چطور درست کنیم.
بنابراین از سوال‌های جدی است که وجود دارد، حالا وارد می‌شویم برای اینکه پاسخ این پرسش‌ها داده شود در درجه اول همان بحثی که هفته قبل داشتیم در رابطه با ماهیت سهام که اصلا سهام چیست؟ شرکت‌های سهامی چه چیزی هستند و احکام آنها چیست؟ اینها را باید تشخیص دهیم و بعد مقررات شرکت‌های سهامی، مسائلی را که دارند را باید بررسی کنیم اول این مسئله اینها سوالاتی بود، احکام شرکت بود که گفتیم حالا وارد بحث می‌شویم و این‌ها را جواب می‌دهیم اول باید دید که این سهامی که منتشر می‌شود ماهیتش چیست؟ هفته قبل احتمالاتی را که وجود دارد را گفتیم و الان بیشتر توضیح می‌دهیم، قبل از اینکه این احتمالات را که هفته قبل گفتیم را ادامه دهیم من می‌خواهم یک نکته را بگویم و آن هم اینکه اصلاً ما وقتی می‌گوییم شرکت سهامی به نظر شما بهتر نبود از روز اول عقد شرکت نداشته باشیم، به این معنا که چند نفر که شریک هستند هر کدام مالک مال خودش است، اگر هم بگویم که شرکت عقد است و فقها اکثرا می‌گویند عقد شرکت ما داریم، وقتی باهم قرار گذاشتند که کار کنند خوب این احکامی را که گفتیم معنایش این است که حقوق همه باید حفظ شود. تک تک این‌ها باید راضی باشند در تصرف دیگران، در صورتی می‌توانند بفروشند که دیگران ضرر نزنند.
از آن طرف عرض کنم خدمت شما که اگر شریکی به دیگری فروخت می‌تواند اخذ به شفعه کند اینها عقلایی است، یعنی می‌توانیم بگوییم بحث اول این است که اصلاً شرکت‌های سهامی مورد دارد که بحث کنیم که اینها عقد شرکت فقهی خودمان است یا نه، ممکن است در قدم اول کسی بگوید این حرف شما چیست، اصلا شرکت سهامی یک پدیده نو بنیاد است و ربطی به عقد شرکت ندارد، آن کسی که ترجمه کرده است اشتباه ترجمه کرده است، کورپوریشن را گفته است شرکت، اگر اسم آن را شرکت نمی‌گذاشت شرکت سهامی، یک چیز دیگر می‌گذاشت مثلاً موسسه، موسسه اقتصادی، ممکن بود اصلاً کسی سراغ عقد شرکت نمی‌آید، پدیده جدیدی، یک پدیده وارداتی که ربطی به عقد شرکت ندارد این را گفته اند نظر بعضی‌ها این است.
بعضی‌ها می‌گویند نه این همان شرکت است منتها احکام شرعی را باید ببینیم رعایت می‌شود یا نه، برای اینکه این مسئله روشن شود ما باید خود شرکت سهامی را بررسی کنیم خود ماهیت سهام را بررسی کنیم ببینیم سهام چیست؟ تک تک افرادی که می‌روند سهام می‌خرند چه اختیاراتی دارند؟ چه روابطی وجود دارد؟ احکامی که درباره عقد شرکت گفتیم چقدر سازگاری دارد؟ این را باید بررسی کنیم خوب هفت تا احتمال یا هشت تا احتمال در مورد سهام گفتیم.
خوب اولین احتمال این بود که سهام عادی گفتیم سند طلب است، حالا این هم ممکن است تفسیرهای مختلفی داشته باشد نویسنده محترم که آقای موسویان باشد این را قبول ندارد می‌گوید: که عرف اصلاً قبول ندارد که سهام سند طلب است، سند طلب یعنی اینکه هر کسی که سهام می‌خرد، گویا یک پولی داده است شبیه اوراق قرضه، آن نیست در حکم سند طلب است این آقای اسکینی و مرحوم آقای کاتوزیان گفته‌اند سند طلب است، در حکم سند طلب است، توجه کردید، چرا؟ برای اینکه نگاه کنید وقتی کسی سهام می‌خرد در شرکت تو راه نمیدهند اصلاً در عرف، در مردم وقتی نگاه کنید کسی نمی‌گوید که این شخص مالک شرکت است، من یادم رفت قبل از اینکه وارد این احتمالات شویم، یک خورده مطالب قبلی را نگاه کنیم تا یادآوری شود گرچه شما می‌دانید ولی به سرعت بگوییم که کسی که سهام می‌خرند چه اختیاراتی دارد؟
می‌خواهیم برویم اول هر کسی که سهام می‌خرد حقوق مادی دارد و یک حقوق غیر مادی، کسی که سهام می‌خرد الان در شرکت‌های سهامی شما تعریف سهام عادی را بخوانید، بر اساس ماده ۲۴ لایحه قانون، قبلاً گفتیم که این سهام در قانون تجارت ۱۳۱۴ تعریف شده بود، یعنی هنوز چقدر مانده بود که بورس درست شود، شرکت‌های سهامی و سهام در ادبیات حقوقی ایران مطرح شده بود و از غرب وارد کرده بودند و به این شکل در ادبیات ما مطرح شد، می‌گوید نگاه کنید در لایحه قانون تجارت اینگونه تعریف کرده اند سهم قسمتی از سرمایه شرکتهای سهامی است، مشخص میزان مشارکت و تعهدات و منافع صاحب آن در شرکت سهامی است این تعریف هم به این می‌خورد که کسی که مالک آن شرکت است، هم میخورد به اینکه که مالک دارایی‌های شرکت است چون یک قسمتی از سرمایه شرکت سهامی است، این بیشتر می‌خورد که مثلاً مالک در شخصیت حقوقی شود کسی که سهام دارد.
دومی می‌گوید مشخص میزان مشارکت و تعهدات و منافع صاحب آن در شرکت سهامی می‌باشد، شاید این به دارایی‌ها بیشتر بخورد ولی به هر حال این تعریف که الان ما می‌بینیم بیشتر می‌خورد به این که دارنده سهام مالکیت دارد و به اصطلاح مالکیت هم نگفته است، گفته است میزان مشارکت و تعهدات و منافع یعنی منی که شرکت سهام را دارم این سهام من حاکی از آن است که هم من شریک در این تعهدات شرکت هستم، هم منافع آن اما نگفته است که در دارایی‌ها.
حالا ما می‌خواهیم ببینیم این موجود چیست؟ نگاه میکنیم در درجه اول می‌بینیم که کسی که سهام دارد یک حقوق غیر مالی دارد و یک حقوق مالی دارد، جلوتر برویم حقوق سهامداران عادی چیست؟ یک حقوق غیر مالی دارد هر کسی که سهام دارد و یک حقوق مالی، برویم صفحه بعد حقوق غیر مالی چیست؟ هر کسی که سهام دارد یک حقوق غیر مالی دارد حق او چیست؟ حق حضور در مجمع عمومی شرکت، یعنی من دارم منی که سهام دارم می‌توانم بروم در مجمع عمومی شرکت که سالانه تشکیل می‌شود شرکت کنم، می‌توانم بروم رای دهم، درست است می‌توانم رای دهم در جلسه مجمع عمومی و هیئت مدیره را انتخاب کنیم، که اینجا مواد قانونی آن هم نوشته شده است که صاحب سند حق دارد با دادن رای در اداره شرکت دخالت کند و بر اساس ماده ۱۸ اساسنامه نمونه شرکت سهامی عام پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار وظایف و اختیارات مجامع عمومی و عادی فوق العاده شرکت همان وظایف و اختیارات مندرج در قانون تجارت برای مجمع عمومی فوق العاده شرکتهای سهامی عام است، بعد می‌گوید مجمع عمومی عادی باید حداقل هر سال یک بار حداکثر مدت ۴ ماه از تاریخ پایان سال مالی وقتی ۴ ماه گذشته سالی یکبار برای بررسی و تصویب صورتهای مالی سال‌های قبل، میزان سود تقسیمی، تعیین بازرسان اصلی و علی البدل شرکت‌، حق الزحمه آنها، انتخاب مدیران و سایر موارد تقسیم تشکیل شود.
همچنین مجمع عمومی فوق العاده در هر زمان جهت تغییر در مفاد اساسنامه، تغییر در میزان سرمایه و اینها یعنی این مجمع عمومی است که تشکیل می‌شود و این موارد را بررسی می‌کند.
خوب بر اساس این حق سهامداران عادی هیئت مدیره و بازرسان را انتخاب می‌کنند و هیئت مدیره، مدیر شرکت را تعیین می‌کند. و از منظره تصمیم‌گیری تصمیم‌های مدیریت و هیئت مدیره در چارچوب اختیاراتی است که مجمع عمومی اقدام می‌کند، یعنی تمام سهامداران جمع می‌شوند مجمع عمومی را انتخاب می‌کنند، مجمع عمومی هم هیئت مدیره و هیئت مدیره، مدیر را انتخاب می‌کنند، این حق غیر مادی است که هر کسی که سهام دارد می‌تواند این نقش را داشته باشد و بعد چه میگوید‌؟ می‌گوید که هر سهامدار می‌تواند می‌تواند نظارت کند به وضعیت شرکت، توجه کردید حق کسب اطلاع از آنجایی که سهامداران به نسبت سهام خود در مالکیت شرکت سهیم هستند، خدا رحمت کند آقای موسویان را انشاالله شب جمعه است ایشان من بارها و بارها از زبان ایشان شنیده‌ام که با هم بحث می‌کردیم می‌فرمودند مالک شرکت، یعنی در آخر مقاله هم همین را می‌گوید دارنده سهام در شرکت سهیم است یک زمانی صریح ایشان می‌فرمودند که دارنده سهام در دارایی‌های شرکت سهیم است، بین این دو قول آن اوایل ایشان دارایی را می‌گفتند و بعد مالکیت خود شرکت را مطرح کردند.
توجه کردید بعد ضرر شرکت باعث کاهش منافع یا وارد خواهد بود، لذا طبیعی است که حق کسب اطلاع از وضعیت را داشته باشد خوب این است ریزه کاری‌ها را خودتان بخوانید که اینجا می‌گوید ماده ۱۳۹ قانون تجارت مقرر داشته است که هر صاحب سهم می‌تواند از ۱۵ روز قبل از انعقاد مجمع عمومی در مرکز شرکت به صورت حساب‌ها مراجعه کرده و حساب سود و زیان و گزارش عملکرد مدیران، گزارش بازرسان رونوشت بگیرد، این طبق ماده ۱۳۹ است ولی آیا الان واقعاً سهامداران حقوقی چنین کاری را دارند یا ندارند؟ بعضی از شما عزیزان بهتر می‌دانید، من بعید می‌دانم که در عمل اجازه دهند که سهامداران چنین حقی داشته باشند.
پس بنابراین حق غیر مادی سهامدار این است، اما خوب دقت کنید ما اینها را فعلاً داریم نقل قول می‌کنیم هنوز به نظر خودمان نرسیدیم من فقط فعلاً طلبه‌ها می‌گویم النقال کالبقال، که بقال خودش سازنده کالا نیست فقط کالا را می‌آورد و عرضه می‌کند ما اینجا نقال هستیم‌، یعنی داریم حرف‌هایی را که دیگران گفته اند را نقل می‌کنیم. دقیقا باید آن‌ها را توضیح دهیم به اصطلاح تحلیل کنیم که چه گفته اند و روشن شود که چه گفته اند، اینهایی را که ما می‌گوییم اصلاً نظر خودمان نیست، بنابراین این حقه غیر مادی است، اما حق مادی چیست؟ حقوق مالی دریافت سود سهام، هر کسی سهام دارد می‌تواند سود سهام را دریافت کند درست است که هر شرکت سود خالص و سود هر سهم را در پایان سال‌های مالی اعلام می‌کند، شرکت می‌تواند از سود خالص پس از کسر قانونی، مقداری را به سود انباشته اختصاص داده توجه کردید می‌تواند مقداری را نگه دارد و بقیه را میان سهامداران تقسیم کند.
بعد می‌گوید میزان سود انباشته و سود تخصیص گرفته بستگی به تقسیم سود شرکت دارد، یک شرکت می‌گوید که من باید ۲۰ درصد سود آن را نگه دارم، حالا به هر دلیلی یا احتیاطی است یا می‌خواهد توسعه دهد که می‌گوید این تابع سیاست است که به پیشنهاد هیئت مدیره و با تصویب مجمع عمومی شرکت تعیین می‌گردد.
این چیزهایی که الان در قانون ما آمده است این‌ها است عمده حق مالی صاحب سهم این است‌، توجه کرده اید بعد حالا سهام عقد تقدم و اینجور چیزها در ادامه می‌آید ولی اصلش همین است که گفتیم که چون وقت نداریم می‌خواهیم رد شویم، می‌خواهید این یک قسمت را هم بخوانید.
خوب حالا از این بحثها بگذریم این‌ها بالاخره یکسری حقوق مالی است که فعلا ما به جزئیات کاری نداریم می‌خواهیم روی ماهیت آن بحث کنیم، توجه کردید.
ما هستیم و این جزئیات مهم نیست، این جزئیات در بحث فقهی ما تاثیری ندارد، ما هستیم و یک چنین پدیده‌ای، یعنی یک شرکت سهامی به اصطلاح درست شده است که هر کسی که میرود در بازار سهام میخرد یک حقوق غیر مادی دارد که گفتیم در مجمع عمومی شرکت می‌کند، رای می‌دهد هیئت مدیره را انتخاب می‌کند و آنها مدیر را انتخاب می‌کنند یک حقوق مادی هم دارد، که سود سهام به او می‌دهند حالا یک قسمتی از سود شرکت را تقسیم می‌کنند که به آنها می‌دهند و یک مقدار از سود هم انباشته می‌شود، بالاخره این در تحلیل ما تاثیر چندانی ندارد اصل قضیه که روشن است حقوق مادی و غیرمادی، یک چیزی که در این مقاله به آن اشاره نشده است می‌دانید چیست‌؟ خوب دقت کنید آن هم که گوشه ذهنتان باشد این است که شرکت‌های مهم می‌آیند ۳۰ درصد سهام شان را عرضه می‌کنند، تمام این سهامداران ۳۰ درصدی که در انتخاب هیئت مدیره جمع شوند چه کسی آخر هیئت مدیره را نقش محوری و اکثریت دارد؟ آن کسی که ۷۰ درصد را دارد چه کسی می‌تواند مدیر انتخاب کند؟ آنهایی که ۷۰ درصد هستند، پس این ۳۰ درصد که تعدادشان زیاد است، آن ۷۰ درصد تعداد کم، بعد می‌بینیم ۳۰ درصد شرکت را واگذار کردند، ۳۰% به تعداد زیادی واگذار شده است.
حقوق مادی آنها چیست؟ اینکه کسی که چند تا سهم خریده است حالا گیرم همه هم بیایند و بشوند ۳۰%‌، چه کسی تعیین کننده است ۷۰ درصد، چه کسی در مجمع عمومی اکثریت دارد؟ ۷۰% چه کسی هیئت مدیره را انتخاب میکند در مجمع عمومی؟ آن ۷۰% ‌، چه کسی مدیر را انتخاب می‌کند؟ هیئت مدیره منتخب، بعد تصمیماتی که هیئت مدیره می‌گیرد مصلحت چه کسی را در نظر می‌گیرد؟ مصلحت عموم را یا مصلحت خود آن شرکت بافت سابق را‌؟ حالا آن احکام شرعی را کنارش بگذارید، دارم سوال مطرح می‌کنم توجه فرمودید حالا شما بیایید سوالات جدی که اینجا وجود دارد، سوالات بسیار زیادی که اینجا وجود دارد را مد نظر قرار دهید.
با این احکام مصداق عقد شرکت است، حالا با ۳۰ درصد، ۳۰ درصد سهام را خریده اند تعدادشان خیلی زیاد است ۵۰۰ نفر هستند، ۳۰ درصد را خریده اند درست است، ۷۰ درصد برای این‌ها نیست، بعد آن هیئت مدیره میشه و مینشیند تصمیم گرفته هیئت مدیره شرعاً معتبر است؟ با آن احکام شرکت چه کار کنیم‌؟ که گفت که در اموال هر کسی فقط باید با رضایت او باشد، این را مد نظرتان باشد مسائل مهمی است.
خوب حالا ما می‌آییم اول راجع به فرمایشاتی که راجع به این چند قول گفته شده است را باید وارد شویم و توضیح دهیم که عرض کنم محضر مبارک شما مقاله را بیاورید، حالا اینجا میرسیم دوباره سر همان بحث که هفته قبل رسیده بودیم با توجه به ماهیتی که در مورد شرکت گفتیم، یک بحث اساسی این است که این احکام شرعی چه کار کنیم؟ یک بحث این است که اصلاً سهامی که اینطور منتشر می‌شود آیا خرید و فروش آن با موازین فقهی سازگار است یا نیست؟ اینها سوالات جدی است که مجموعه‌ای از سوالات است که وجود دارد اخیراً یک رساله‌ای دفاع شد یک قسمتی از این مسائل را بررسی کرد که حالا در ادامه من خدمت شما عرض می‌کنم تا اینجا اگر کسی مطلبی مربوط به موضوع دارد نه خارج از موضوع بفرماید.
خوب مثل اینکه می‌آیم سر این چیزها، یک سهام عادی سند طلب است، اگر گفتیم سند طلب هستند و در حقیقت شبیه سند طلبکاری و بدهی به آن شرکت به من است من که میروم از شرکت سهام میخرم برگه‌ای که به من می‌دهد، مبلغی که نوشته شده است حاکی از این است که من این مقدار از شرکت طلبکار هستم، اموال غیر مادی است و می‌گوید رهن آن هم جایز نیست چرا‌؟ چون رهن باید مال عینی باشد‌، سهم را طلب از شرکت دانسته و چون مطابق ماده ۲۰ قانون مدنی طلب طلبکار از مدیون منقول محسوب می‌شود سهام شرکت را جزو اموال منقول قرار دادند، مگر شرکت غیر منقول نیست چرا! ایران خودروی کارخانه بزرگی است این همه تاسیسات دارد، این همه ساختمان دارد، این همه اتاق دارد ولی یک قانونگذار آمده است گفته است که سهام یک مال منقول است چطور گفته است مال منقول است‌؟
چون حاکی از آن دارایی نیست، من که شریک نیستم این یک طلبی است که من از شرکت دارم‌، بعد می‌گوید که با اشاره به نفس و ماهیت عمومی سهام در تعیین در قلمرو حقوق بین المللی خصوصی، سهام با نام شرکت را جزو دیون دانسته و قانون حاکم بر آن را، قانون اقامتگاه مدیون معرفی کرده اند، در این صورت اگر ما گفتیم سند طلب است و اگر یک ذره رفتیم جلوتر و گفتیم که این شبیه اوراق قرضه است، هفته قبل گفتیم که خرید و فروش آن را به چالش می‌شود، چرا‌؟ اگر به مبلغ کمتر باشد می‌توانیم بگوییم درست است، ولی اگر گفتیم به مبلغ بیشتر اگر گفتیم سند طلب است به مبلغ بیشتر بفروشیم این مشکل داشت.
دوم سهام عادی بیانگر حقوق و امتیازات مختلف است، من این احکامی را که امروز می‌گویم را امروز اجمالی می‌گویم ولی بعداً انشاالله به تفصیل بریم جلوتر اصلاً قسمت مقاله را ول کنیم برویم جلو، این قسمتی که شروع میکند احکام آن را گفتن این قسمت را بیاورید، آنجایی که شروع میکنند احتمالات را بررسی کردن از آنجا می‌خواهم.نظرات نویسنده را می‌خواهم بخوانیم بله اینجا نگاه کنید، ایشان وارد می‌شود راجع به این که سهام عادی سند طلب است، خوب ما گفتیم اگر سند طلب شد آن وقت به مبلغ بیشتر نمی‌شود فروخت، نویسنده محترم خدا رحمتش کند می‌گوید این غلط است، می‌گوید واقع امر این است که عرف خرید و فروش سهام را سند طلب معرفی نمی‌کند، متوجه هستید، می‌گوید که این اصلا طلب نیست، یعنی قبول دارد که اگر طلب باشد و طلب را به مبلغ بیشتر بفروشیم ربوی می‌شود ولی می‌گوید یعنی موضوع را پاک میکند، می‌گوید طلب نیست، میخواهد احتمالات بعدی را تقویت کند، می‌گوید سهام سند طلب نیست، ورقه سهام و اوراق قرضه عرف تفاوت قائل است، الان در بازار که برویم ورقه قرضه را می‌گویند ورقه قرضه حاکی از دین است در حالی که سهم را کسی نمی‌گوید دین است، کسی نمی‌گوید طلب دارنده است، همه می‌گویند کسی که ورقه قرضه دارد ورقه قرضه طلب او از شرکت است در حالی که کسی که سهام را دارد کسی نمی‌گوید که این سهام حاکی از طلب من از شرکت است، اینها را قبول ندارد بنابراین می‌گوید که ایشان احتمالات را مطرح می‌کند ولی قبول ندارد،
حالا نظر شما چیست رفقا دوستان نظر شما چیست‌؟ به نظر شما اینجا مفصل بحث کرده است و چون ما اینجا وقت نمی‌کنیم و یک ربع دیگر بیشتر وقت نداریم می‌خواهم یک دوری روی احتمالات بزنیم خودتان من می‌خواهم نظر شما را بدانم به نظر شما اینکه بگوییم سهام سند طلب است درست است یا نه؟ کسی هست که بگوید درست است و کسی هست که محکم بگوید غلط است، یعنی اگر گفتیم سند طلب است عرف به من می‌گوید که تو که سهامدار هستی طلبکار هستی از شرکت‌، اینطوری است؟ خوب این یک احتمال.
اما احتمال دوم، بروید جلوتر این‌ها را خودتان بخوانید سهام عادی بیانگر حقوق و امتیازات مختلف، بگوییم که سهام سند طلب نیست، کسی که سهم دارد این یک حقوقی دارد و به خاطر این امر در عرف خرید و فروش میکند، مثلاً می‌گویم اوراق قرضه یک سود ثابت دارد، ولی این سود ثابت ندارد، سود ثابت سود شرکت است، البته این سود ناشی از بازار مربوط است، نتیجه چیست؟ احتمال دوم اینکه سهام عادی بیانگر امتیازات و حقوق مختلف است، یعنی این سهام مجموعه حقوق است در این صورت حکم شرعی آن چیست؟ حکم شرعی آن این است که خرید و فروش حق فقها گفته‌اند در قالب بیع انتقال حق جایز نیست، این را در قسمت‌های مختلف مقاله بررسی کرده است که مرحوم شیخ اعظم انصاری می‌فرمایند یختص المبیع بالاعیان و ل یعم ابدال المنافع بغیرها و علیه استقر اصطلاح الفقها، یعنی آدم اگر خواست یک چیزی را بفروشد خرید و فروش کند باید عین باشد، من این را می‌توانم به فروشنده ولی حق را نمی‌توانم بفروشم، حق را در قالب اجاره می‌توانم منتقل کنم.
الان من می‌توانم خانه شما را اجاره کنم منافع آن برای من می‌شود و به شما اجاره دهم، این نشستن در خانه که یک سال به من منتقل می‌شود یک منفعت است یا حق‌، چون منفعت و حق نزدیک هم هستند در یک وادی هستند در قالب اجاره می‌شود منتقل شود، ولی در قالب بیع نمی‌تواند منتقل شود‌، اگر من به شما بگویم که سکونت در خانه شما را به مدت یکسال شما میخرم مشهور فقها می‌گویند باطل است، اگر گفتم خانه شما را اجاره می‌کنم درست است مشهور می‌گویند درست است، بنابراین اگر سهام بیانگر حقوق و امتیازات دانستیم بر اساس فتوای مشهور فقها خرید و فروش آن جایز نیست، چون مشهور می‌گویند مبیع باید عین باشد اگر حق باشد نمی‌توانیم حق را خرید و فروش کنیم، حق را در قالب غیر از این باید منتقل کنیم، توجه فرمودید که حالا ایشان این احتمال را هم قبول ندارد.
بر اساس این دیدگاه سهام بیانگر حقوق مادی و غیر مادی است که گفتیم و مجموع حقوق حق سهامدار نام دارد، بعد نویسنده ایرادی که به این دیدگاه وارد است این است که خود سهام حق سهامدار نیست‌، بلکه بر سهم حقوقی مترتب می‌شود یعنی سهام خودش یک چیزی است یک واقعیتی است که می‌فروشیم و می‌خریم یک آثاری دارد، یک حقوقی دارد وقتی من خریدم یک حقوقی به دنبال آن می‌آید‌، خود این سهم مساوی با حقوق نیست، بلکه حقوق از آثار خرید است.
بنابراین نگاه کنید خلاصه سخن اینکه اگر گفتیم سهام یک مجموعه حقوق و امتیازات است اشکالش این است که در قالب بیع نمی‌توانیم بفروشیم، مشهور فقها و گفتند که نمی‌توانیم در قالب بیع بفروشیم باید برویم و یک قالب دیگر برای آن پیدا کنیم‌، ایشان می‌گویند نه این حقوق نیست.
احتمال سوم چیست؟ مالکیت مشاع در سرمایه یا دارایی‌های شرکت، عرض کنم حضور شما که احتمال سوم این است، این احتمال می‌گوید که شرکت یعنی سهام عبارت است از سند مالکیت مشاع در دارایی شرکت، یعنی من که سهام ایران خودرو دارم به اندازه سهام مالک دارایی این شرکت هستم، ایشان می‌گوید که اگر اینطور باشد که خرید و فروش سهام هیچ مشکلی ندارد چرا‌؟ چون می‌گوید مال شرکه، ولی احکام چه بود؟ دارندگان سهام می‌شوند شریک در دارایی‌های شرکت، ولی شرکت شرعی عقد جایز است، عقد لازم نیست یعنی دارندگان ورقه هر کدامشان هر روزی می‌توانند از شرکت که بخواهد برود و هر کدام که مردند شرکت منحل می‌شود.
بعد ایشان می‌گوید که نه مخصوصاً اینکه هیچ عرفی نمی‌گوید که دارنده سهام مالک دارایی‌های شرکت است، به ویژه با اشکال حقوقی می‌گویند که چون اموال شرکت برای شخصیت حقوقی شرکت است اگر بخواهیم به دارنده سهام‌، مالک دارایی‌ها هست، دو مالکیت صوری یعنی مالکیت صوری برای احتمال بعدی است یک ملک دو تا مالک پیدا می‌کند، از طرفی ایران خودرو شخصیت حقیقی ایران‌خودرو که در قانون تعریف شده مالک دارایی‌ها است، از طرفی دارندگان سهام و تعدد ملاک درست نیست. توجه کردید به خاطر اینکه ایشان می‌گویند این احتمال غلط است.
باز باید توجه کرد که شرکت‌های سهامی عام با ویژگیهای خاص خود سابقه دیرینه ندارد، با شرکتی که در کتب فقهی می‌شود تفاوت زیادی دارند چرا‌؟ به خاطر اینکه اینجا یک شخصیت حقوقی دارد، از آن طرف شرکا مسئولیت محدود دارند، در آن شرکت فقهی تک تک شرکا مسئول هستند در قبال عملکرد شرکت‌، ولی اینجا نه، اگر شرکت ضرر کند شرکت ورشکسته شود، مدیر را می‌چسبند، کاری به سهامداران دارند، اگر در شرکت توزیع شود هیچ کاری با سهامداران ندارند، از آن طرف سهامدار‌ها اختیارات زیادی را ندارند در شرکت، اصلاً اختیاری ندارند، بنابراین این احتمال هم درست نیست، ایشان می‌گویند که من قبول ندارم.
اگر این احتمال درست می‌بود حکم شرعی آن راحت می‌بود ولی ایشان می‌گوید که این احتمال نمی‌تواند درست باشد چرا‌؟ برای اینکه هیچ عرفی نمی‌پذیرد همه حقوقی‌ها قبول ندارند، هم از آن طرف وقتی به صحنه نگاه می‌کنید که تک تک این شرکا حقوقی نسبت به دارایی ندارند و مسئولیتی هم ندارند و مسئولیت آن هم این است که در مجمع عمومی شرکت کنند و سودی به آنها داده شود.
اگر گفتیم که سهام بیانگری مالکیت مشاع شرکت است معنایش این است، خوب همه دارایی‌های ایران خودرو برای یک شخصیت حقوقی ایران خودرو که در قانون تعریف شده است، همه ماشین‌آلات، همه ساختمان‌ها برای او است، ولی شخصیت حقوقی برای سهامدار‌ها است، خوب حالا سهامداران ۳۰ درصد‌، سهامداران جز باشند که توده مردم هستند‌، ۷۰ درصد برای یک عده خاص باشد یا مثلاً برای فلان موسسه باشد، نتیجه این است که آن ۳۰ درصد که اکثریت تعدادشان مالکیت برای آنها است، ۷۰ درصد شرکت برای یک عده خاص است در این صورت عرض کنم که متوقف بر پذیرش شخصیت حقوقی است این را هفته قبل را هم گفتم حالا اگر کسی شخصیت حقوقی را قبول نداشته باشد این هوا می‌رود بنابراین این احتمال را نویسنده تقویت می‌کند، می‌گوید نگاه کن برای حل مشکل می‌گوید به نظر من این درست است بعد می‌رود در دیدگاه فقها تشکیک می‌کند می‌گوید فقهایی که شخصیت حقوقی را قبول ندارند، ما نظرات اینها را قبول نداریم، که البته این نظر نویسنده است.
الان هنوز هم بعضی از فقها روی شخصیت حقوقی حرف دارند ولی یکی مثل امام خمینی، آیت الله مکارم قبول دارند و نویسنده هم آمده است بر اساس این احتمال جلو رفته است و گفته است که شرکت سهامی شخصیت حقوقی است و به سهام تبدیل می‌شود و سهامداران مالک شخصیت حقوقی هستند نه مالک دارایی و این نقل و انتقال آنها جایز است و فروش آن جایز است و می‌توانیم برویم و سهام آن را بفروشیم.
بعد می‌گوید در این تحلیل مورد معامله و مبیع کلی در مشاع است و دارنده سهام مالکیت مشاع خود بر شرکت را به میزان سهام مورد معامله منتقل می‌کند و می‌گوید البته این با کلی مشاع در عبارت فقها تفاوت دارد چرا؟ چون نگاه کنید کلی در مشاعی که در فقه مطرح است یک مشائی است که چند نفر هستند و یکی از شرکا که سهمش را می‌فروشد به‌صورت کلی در مشاع می‌فروشد مثل یک عده‌ای که قدیم‌ها می‌گفتند سبره، اصطلاح خرمن گندم‌، یک خرمن جو یک نفر یک دهم برای آن است که توجه کردید می‌خواهد بخرد، می‌خرد یک دهم کلی از این سهام برای او می‌شود و بعد به دیگران هم می‌تواند بفروشد، آنگاه که یکی از شرکا سهام خود را میفروشد به صورت کلی در مشاع می‌فروشد، بعد در این مفهوم کلی در مشاع گرچه تعیین و تشخص خارجی ندارد و یک مفهوم ذهنی است اما متعلق آن مال منقول یا غیر منقول فیزیکی یا مادی است که وجود خارجی دارد‌، که ایشان نویسنده می‌گوید این درست است.
بر اساس این تحلیل که سهامدار با خود شرکت و بنگاه تجاری رابطه مالی دارد، نه با اموال و دارایی در قرارداد فروش سهام که در تعریف قانون تجارت هم با این می‌خورد علاوه بر این که مورد معامله کلی در مشاع و وجود اعتباری است متعلق به این کلی مشاع شخص حقوقی یعنی شرکت می‌باشد، گفتیم یک موجود اعتباری است، که اگر آن را مال بدانیم مال اعتباری و ناملموس است.
حالا اگر عرض کنم که شرط عین بودن مبیع را یعنی اگر محکم بگویم که مبیع باید عین باشد در این صورت خرید و فروش سهام دچار مشکل می‌شود و جایز نیست، اگر محکم بگویم که مبیع باید عین باشد که در عبارت شیخ انصاری دوستانی که با مکاسب سروکار دارند عبارت را دوباره می‌خوانم‌، یختص المبیع بالاعیان، مبیع یعنی آن چیزی که در بیع مبادله می‌شود، و لا یعم الابدال منافع بغیرها، مبیع باید عین باشد که مبیع شامل نمی‌شود ابدال منافع بغیرها و بعد می‌گوید و علیه استقر اصطلاح الفقها، در عبارت مکاسب خیلی از اساتید می‌گویند که منظور بالاتر از اجماع است‌.
یعنی شیخ اعظم انصاری می‌گوید که در این که مبیع باید عین باشد ما اجماع داریم در این صورت ما اگر سهام را حاکی از مالکیت در خود شخصیت اعتباری شرکت دانستیم خرید و فروش سهام جایز نیست، نمی‌توانیم سهام را خریداری کنیم در قالب خرید و فروش کنیم در این صورت اگر شرط عین بودن مبیع را سهم سخت‌گیرانه‌، وقتی که شیخ انصاری می‌گوید علیه استقر اصطلاح الفقها، اصطلاح فقها چون شیخ انصاری اکثر مواقع می‌گوید به اجماع‌، ولی اینجا گفته است علیه استقر اصطلاح الفقها، میخواهد بگوید از اجماع هم بالاتر است، ادعای شیخ انصاری است.
امام خمینی این را قبول ندارد، حضرت آیت الله مکارم هم می‌گوید نگاه کن الان امتیاز آب‌، برق‌، گاز‌، تلفن اینها را عرف مبیع می‌داند و خرید و فروش می‌کند، به خاطر این لازم نیست که مبیع عین باشد و این حرف شیخ را قبول ندارم. میگویند نگاه کن الان دور و بر ما پر از منافع و حقوق است که دارد خرید و فروش می‌شود الان ما امتیاز آبی که در خانه داریم خود آب نیست پولی که میدهیم پول امتیاز را می‌دهیم، امتیاز یعنی حق، برق هم این است، که گاز همین است تلفن همین است شماره همراه من چیست در حقیقت یک حق است، که به من فروخته اند، یا بعضی چیزها منفعت است، بعد می‌بینیم‌ عرف همه اینها را مبیع می‌داند و بیع روی آن انجام می‌دهد.
بنابراین اگر این احتمال را پذیرفتیم چه می‌شود؟ یک همچنین پیامدی دارد.
احتمال بعدی بگوییم که برگ سهم مال عین است یعنی چه؟ این احتمال بعدی این است که می‌گوید حق هر برگه سهمی مجموعه‌ای از همین امتیازات و حقوق است شبیه یک مال عینی است، لازم نیست مال عینی، موجود ملموس خارجی باشد، الان امروز هم این برند‌ها برندهایی که مبادله می‌شود برای هر برندی چقدر پول می‌دهند، مثل یک موجود خارجی با آن رفتار می‌کنند.
اینجا در ادامه مقاله می‌گوید، بسیاری از این چیزهایی که مبادله می‌شود ملموسی نیست، مثل برند و امتیازات و این‌جور چیزها در حالی که عین یک مال عینی با آن رفتار می‌کننم.
یک احتمال دیگری هم هست که در استفتایی که از مقام معظم رهبری شده است، احتمال بعدی که ایشان مطرح نکرده است که بعضی‌ها به شدت این را قبول دارند این است که هیچ کدام این احتمال‌ها درست نیست بلکه سهام یک مالی اعتباری است، مال عینی نیست، سهام عین نیست، سهام مالکیت مشاع نیست. شما نگاه کنید و بروید فتوای رهبری را بخوانید،
پرسش خرید و فروش سهام شرکت‌های صنعتی و تجاری یا بعضی از بانکها در معرض فروش می‌گذارند چه حکمی دارد؟
خوب اینجا ایشان جواب استفتا رو که داده اند بر اساس دو احتمال هست، یکی احتمال که بگوییم همان مالکیت مشاع در دارایی‌های شرکت و یک احتمال مالی اعتباری، اگر ارزش مالکی سهام یا کارگاه سهام کارگاه یا کارخانه شرکت به اعتبار خود سهام، یعنی چه؟ یعنی بگوییم که سهام هیچ کدام از احتمالات هفتگانه نیست، یک احتمال هشتم از بین یک مالی اعتباری است بر اساس اعطای اعتبار توسط هیئت مدیره توسط موسسین شرکت، توسط قانون بگوییم که سهام نه مال عینی است، نه حاکی از مالکیت مشاع در شرکت است، نه دارایی است هیچ کدام از این‌ها نیست، بلکه سهام یک مالی اعتباری است چطور پول مال اعتباری است‌، سهام هم بگوییم مالی اعتباری است ایشون می‌گوید اگر این باشد درست است که مال اعتباری وقتی چیزی را اعتبار مالیت کردیم، خرید و فروش آن جایز می‌شود، مثل ارز، الان چطور خرید و فروش دلار را می‌گوییم جایز است، خرید و فروش یورو را می‌گوییم جایز است، مالی اعتباری است، چون آن کشور حکومت فرانسه، حکومت انگلیس، حکومت آلمان به پولشان اعتبار داده‌اند، به این اعتبار است که ما اجازه میدهیم خرید و فروش سهام همینطور است.
این یک احتمال، البته شرطش این است که علم داشته باشد، غرر نباشد و فعالیت حرامی هم انجام نشود، یک احتمال دیگر هم از فرمایش ایشان در جواب استفتا چیست؟ اینکه بگوییم مالکیت مشاع در دارایی‌های.
‌دانش‌پژوه: چطور پول را می‌فروشیم پول کشورهای دیگر را اگر این باشد یعنی اینکه پولی است نه اینکه ما پولمان را صرف کرده باشیم و بخشی از شرکت ‌را خرید باشیم تا حالا فقها وقتی که استفتا می‌شد راجع به اینکه خمس دارد یا ندارد، تا آنجایی که بنده می‌دانم می‌گفتند که انگار که تو مالک سهام آن شرکت شده‌ای، یک بخشی از شرکت شده‌ای مثل اینکه خانه خریده‌ای این خمس ندارد ولی اگر بگوییم مثل پول است خمس دارد درست است؟
استاد: آن هم اگر سرمایه شود خمس دارد‌، سرمایه خمس دارد الان من بروم یک خانه بخرم اگر خانه ندارم مجبور هستم در آنجا بنشینم خمس ندارد ولی اگر خانه دارم در خانه ام نشسته هم میروم یک خانه مازاد میخرم که اجاره دهم‌، فقها می‌گویند که سرمایه است و اینکه سرمایه خمس دارد یا ندارد دو حالت دارد، اگر من بدون این نمیتوانم زندگی کنم می‌گویم خمس ندارد، اگر بدون درآمد آن نمی‌توانم زندگی کنم می‌گویم خمس دارد‌، بله خمس سرمایه احکامش زیاد است.
بحث امروز ما به اینجا تمام شد هفته دیگر انشالله همین بحث را بیشتر می‌پردازیم چون مسئله شرکت‌های سهامی ابعاد آنها زیاد است باید بررسی شود.
خدایا به حق اولیایت شب جمعه است به حق وجود مقدس امام زمان آنچه گفتیم و شنیدیم در راه خودت برای خودت قرار بده و ما را جز زیانکاران قرار مده انشاالله که خدا به عمر و اقدامات همه شما و همه ما برکت دهد انشالله من از همه عذرخواهی می‌کنم خیلی دوست دارم صدای شما را بشنوم و ببینم که حرفتان چیست، مسیر کلاس ما خوب است بد است اشتباه می‌کنیم درست میکنیم نظر شما را بشنویم که ببینیم چه چیزی در ذهن شما است اگر این‌ها رو بفرمایید ممنون میشم نظرات در گروه بنویسید خیلی خوب است یا خصوصی در خصوص‌ای چون ممکن است ما گم کنیم.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

برای دانلود فایل جلسه اینجا را کلیک کنید.

Prev Next
برچسب‌ها
برای ارسال نظر وارد سایت شوید