هفدهمین جلسه درس فقه منابع طبیعی + فایل PDF
چهارشنبه, 21 ارديبهشت 1401 05:24 انجمن مالی اسلامی ایران موسسه فقه اقتصادی طیبات درس فقه منابع طبیعی استاد فراهانی 322
Gallery Image 1

جلسه هتفدهم درس خارج فقه استاد فراهانی در موضوع فقه منابع طبیعی در تاریخ ۱۷ و ۱۹ ادریبهشت ۱۴۰۰ به همت انجمن مالی اسلامی ایران و موسسه طیبات برگزار گردید.

استاد فراهانی فرد، درس فقه منابع طبیعی، جلسه 17، 19 اردیبهشت 1401
أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
ما بحث را درباره مالیت انواع زمین به عنوان یکی از منابع طبیعی در جلسات گذشته دنبال کردیم و عمده این انواع زمینی که اشاره کردیم مثل: زمین‌های موات خصوصا زمین‌های موات اصلی یا زمین‌های آباد طبیعی که جزو انفال یا در مالکیت حاکمیت اسلامی است و البته بعضی از انواع دیگر هم وجود داشت مثل: اراضی صلح که بسته به این دارد که در قرارداد چه چیزی آمده باشد.
البته همین‌طور که در اوايل هم اشاره کردیم این یک بخش‌اش این است که مالکیت اولیه منابع در مالکیت حاکمیت اسلامی قرار دارد و بخشی هم در مالکیت عموم مسلمین قرار دارد مثل: اراضی مفتوحه عنوه یا اراضی خراج و بخشی هم مطابق با قرارداد اسلامی است. اما بعدا متعرض خواهیم شد که اگر ما می¬گوئیم اینها مالکیت دولتی دارند، لزوما به این معنا نیست که خود دولت تصدی¬گری کند نسبت به بهره¬برداری این اراضی، بلکه سازوکارهای زیادی در نظر گرفته شده که دولت بتواند از ظرفیت مردم و از طریق بخش خصوصی هم این منابع را مورد بهره¬برداری قرار دهد که این بحث مربوط به مباحث بعد مالکیت است. ما در مورد مالکیت این منابع بحث می¬کنیم که در مورد مالکیت انواع اراضی اشاره کردیم و قسم¬های متعددی بود مانند: اراضی فیء، اراضی جلا، اراضی موات اصلی و عارضی که اکثرا جزو انفال و در مالکیت حاکمیت اسلامی قرار داشت.
اما بخش دیگری از این منابع، معادن هستند که طبیعتا یکی از منابعی است که در توسعه و اقتصاد کشورها نقش بسیار مهمی را ایفا می¬کند. در اینجا هم فعلا بحث¬مان در مالکیت معادن است لکن ابتدا مطالبی را خدمت دوستان عرضه خواهیم کرد. اینجا یک مقدمه گفته شده است که یکی دیگر از ثروت¬های طبیعی معادن است و نقش قابل توجهی در اقتصاد کشورها دارد، کشورهایی که دارای ذخایر زیرزمینی نفت، گاز، طلا و سایر فلزات ارزشمند هستند از کشورهای ثروتمند محسوب می-شوند. حالا می¬دانید که یکی از این معادن یعنی نفت چقدر در ایجاد ثروت در کشورها در شرایط فعلی ثروت اصلی بزرگ است. باز هم همین¬طور که الان درآمد بسیاری از کشورهای نفت¬خیز را نفت تشکیل می¬دهد.
البته حالا آیا این وجود نفت برای همه کشورها مثل کشور ما نعمت بوده یا نه ممکن است برای بعضی از کشورها نقمت بوده باشد این یک بحثی است که جداگانه می¬طلبد و کسانی که ممکن است در ادبیات اقتصاد کشورها بررسی¬ای کرده باشند خصوصا کشورهای نفت¬خیز، با مساله¬ای به¬نام بیماری هلندی در اقتصاد این کشورها مواجه شده باشند که اشاره به همین مساله تک محصولی بودن اقتصاد کشور و متکی بودن بیش از حد و درآمدی مثل درآمد نفت است. بحث¬های فراوانی در مورد مالکیت همه منابع و میزان بهره¬برداری از آنها به طور عام و در مودر نفت و گاز به طور خاص وجود دارد.
در این فصل ابتدا از نظر موضوع شناسی منابع را مطالعه کرده و سپس مالکیت آن‌را بررسی خواهیم کرد. مباحث مربوط به بهره¬برداری، استفاده و هم¬چنین مباحث اقتصادی آن مطالعه می¬شود. با توجه به گستردگی بحث، مالکیت معادن و دیدگاه¬های درباره آن‌را در طی چند درس دنبال می¬کنیم. درس اول تا درس نهم همینی است که خدمت¬تان ارائه می¬کنیم. بنابراین بحث اولمان درباره تعریف معادن است؛ در این درس با ملاک تمایز معادن ظاهری و باطنی در کلام فقها داشته¬ایم، تبیین اقوال فقها در مالکیت معادن را خواهیم داشت و بیان ادله، دیدگاه اول و دیدگاه دوم و یک بخشی هم سایر دیدگاه¬ها برای درس بعدی خواهیم داشت.
اما تعریف معدِن: معدِن که ما در فارسی معدَن می¬خوانیم ولی تلفظ صحیح عربی¬اش معدِن است، بر وزن مفعِل و در نزد اهل لغت و عرف، اسم مکان است مثل: مسجِد (محل سجده) و مجلِس (محل نشستن). اسم مکان است و به جایی گفته می¬شود که ماده معدنی در آن قرار دارد. یعنی در واقع معدِن که ما در فارسی معدَن می¬گوئیم از جهت لغوی، فضا و مکانی که مثلا طلا در آن قرار دارد را معدن می¬گوئیم مانند معدن طلا. بیشتر وقت¬هایی که معدن طلا گفته می¬شود انصراف به خود طلا دارد یعنی جائی که خود ماده طلا است ولی اینجا می¬گوید معدن طلا یعنی جائی که طلا در آنجا قرار دارد.
آقای خلیل در کتاب العین این¬چنین تعریف کرده است که از چند کتاب لغت اینجا آوردیم. ایشان می-گوید: والمعدن مکان کل شیء اصله و مبتدئه نحو ذهب والفضه و الجوهر والاشیاء. معدن یا معدِن مکانی هر چیزی را به آن معدن یا معدِن گفته می¬شود و هم¬چنین عطف و ابتدای هر چیزی را معدن یا معدِن می¬گویند. اول¬اش چه بوده است از کجا آمده که این را معدن می¬گویند مانند طلا و نقره و گوهر. ما گوهر داریم ولی گواهر نداریم یعنی جمع گوهر را نداریم. ولی فارسی که گوهر است برعکس خود مفرد را به عنوان اسم از آن استفاده می¬کنند که اسم خانم¬ها را هم گاها گوهر می¬گویند ولی در جوهر جمع آن‌را استفاده می¬کنند که در بعضی از اسامی خانم¬ها جواهر را دیده¬ام. حالا از باب شوخی همه خانم¬ها جواهر هستند، حالا اسم بعضی¬شان جواهر هم هست و بعضی¬شان گوهر است. اینجا حضورتان عرض شود که مانند طلا و نقره و گوهر و سایر اشیا که معدن می¬شود مکان طلا، مکان نقره، مکان گوهر و مکان سایر اشیاء.
در کتاب نهایه ابن اثیر که کتاب لغت است، ایشان گفته‌اند والعدن الاقامه والمعدِن مرکز کل شیء. ایشان به ریشه¬اش اشاره کرده‌اند. عدن ریشه معدن است به معنای اقامه است و معدن که اسم مکان است، یعنی مرکز هر چیزی را معدن می¬گویند.
در تاج العروس این¬چنین آمده است: والمعدِن کالمجلس. یعنی معدن مثل مجلس خوانده می¬شود یعنی محل جلوس و محل مرکز آن شیء مثل طلا و نقره و المعدن کالمجلس حکی بعضهم کمقعدٍ ایضا. بعضی هم بر وزن مفعَل هم اشاره کرده¬اند ولی مثل مقعد (محل قعود) ولی این ثابت نشده است. یعنی چی؟ می¬گوید والمعدِن منبط الجواهر من الذهب و نحوه. محل رشد یا رویش این جواهر است اعم از طلا و نقره.
سمّی بذلک لاقامة اهله فیه دائما. می¬گوید معدِن را معدِن گفته¬اند بخاطر اینکه اهل آن دائما در آن قرار دارند، یا مثلا بگوئیم ممکن است راجع به افراد هم به کار رود. لا یتحولون عنه شتاءا و لا سیفا. حالا این¬جا انصراف بیشتر روی افراد است، اگر مثلا کسی در یک جایی اقامت پیدا کند و محل اقامت او باشد. پس معدن می¬شود محل اقامت، اگر عدن اقامه باشد پس معدن هم محل اقامت می¬شود.
سمّی بذلک لاقامة اهله فیه دائما می¬گوید در زمستان و تابستان دیگر کوچ نمی¬کند. أو لانبات الله عزوجل ایاه فیه و انباته ایاه فی الأرض حتی عدن ای ثبت فیها. یا بخاطر این¬که می¬گوید سمی بذلک لاقامة اهله فیه دائما یعنی به جهت این¬که خداوند متعال ماده را در آن مکان به وجود آورده است و انبات ایاه فی الأرض یعنی در آن زمین ایجاد کرده است تا این¬که حتی عدَن یعنی حتی ثبت فیها یعنی در آن ثبوت است؛ بنابراین معدن یعنی محل اقامه و محل ثبوت.
و قال اللیث که از صاحبان کتاب لغت است در واقع تاج العروس نقل می¬کند و قال اللیث: المعدِن مکان کل شیء یکون فیه اصله و مبدؤه نحو معدن الذهب والفضة والاشیاء و الجمع المعادن. پس بنابراین مکان هر چیزی که در آن مکان اصل آن چیز و مبدأ پیدایش آن چیز است مانند: معدن طلا و نقره و سایر اشیاء.
شواهدی وجود دارد که در روایت نیز در واقع معدن یا معدِن به معنای مکان به¬کار رفته است. یعنی محل معدن طلا نه خود طلا. با این وجود فقها این کلمه را به معنای آنچه در معدن است به¬کار برده اند؛ یعنی وقتی می¬گویند معدن طلا منظور خود طلا است. پس دو بحث شد، یکی این¬که بگوئیم معدن طلا یعنی زمینی که طلا در آن قرار دارد مثل معدن سنگ، بگوئیم آیا مکانی که این سنگ¬ها در آن قرار دارند معدن سنگ است یا به اعتبار خود آن سنگ بگوئیم این معدن سنگ فلانی است نه این¬که مکان فلانی است. مکان که به درد¬ش نمی¬خورد بلکه آن چیزی که در واقع ثروت محسوب می¬شود خود طلا، خود نقره و خود سنگ است نه مکان آن¬ها.
پس بنابراین در عبارات فقها معدن را به معنای ما فی المعدن به¬کار برده¬اند. مثلا: آقای محقق حلی در کتاب شرایع فرموده است: الثانی المعادن یعنی الثانی ظاهرا من الانفال المعادن سواء کانت منطبعتا کالذهب والفضة والرصاص أو غیر منطبعة کالیاقوت والزبرجد والکحل أو مائعة کالقیر و النفط و الکبریت. معادن می¬گوید دوم از این انفال که معادن هستند و این معادن را به سه قسم تقسیم کرده است. یک قسم طلا و نقره و مس که در داخل خود منطبع هستند یعنی انطباع پیدا کرده¬اند در داخل زمین و مرکب با زمین هستند و جدای از زمین نیستند و ما باید ناخالصی¬هایش را جدا کنیم تا به آن طلا و نقره برسیم؛ یا اینکه بعضی¬هایشان به شکل قلمبه‌ای هستند که خودشان یک سنگی مانند یاقوت هستند که نهایتا این باید تراشیده شود یعنی خود سنگ همان جواهر است مثل یاقوت و زبرجد و سمره که این¬ها معادنی هستند که غیر منطبع بوده و جزو مکان نیستند، یا قسم سوم که مایع باشند و جامد نیستند یعنی مایعات را می¬خواهد بگوید که جزو معادن هستند مثل نفت، قیر و کبریت (گوگرد) و مانند این¬ها است.
همین¬طور شهید ثانی در مسالک می¬فرماید: قوله المعادن جمع معدِن بکسر دال و هنا کل مستخرج من الأرض مما کان منها بحیث یشمل علی خصوصیة یعظم الانتفاع بها. شهید ثانی فرموده¬اند معادن جمع معدن است و هو هنا کل متسخرج من الارض می¬گوید یعنی مکان را نمی¬گوید بلکه می¬گوید هر چیزی که از زمین خارج می¬شود البته با قید خروجی¬هایی که یشمل علی خصوصیة یعظم الانتفاع بها این¬ها ارزشی داشته باشند وگرنه استخراج خاک یا سنگ معمولی از زمین که ارزشی نداشته باشد معدن صدق نمی¬کند. بنابراین تعبیر شهید ثانی این¬چنین است که معادن به این معنا بیان می¬شوند.
ما در اینجا معدن را تعریف کردیم و دو قرائت بیان شد. یک قرائت مکان آن شیء است و قرائت دیگری خود شیء است و گفتیم بیشتر در کلام فقها خود شیء به¬کار رفته است.
ما الان بحث¬مان این است که فعلا مالکیت اولیه معادن برای کیست و بعد این¬که چه کسی بهره¬برداری کند؟ خود دولت یا بخش خصوصی و با چه شرایطی که این بحث هارا خواهیم داشت. همان¬طور که در سایر مصادیق داشتیم.
بحث بعدی تفاوت معدن ظاهری با معدن باطنی است. اما معادن ظاهری و باطنی: در فقه معادن به دو گروه ظاهری و باطنی تقسیم شده است که هر کدام حکم خاصی دارند که به آن¬ها اشاره خواهیم کرد.
پیرامون مفهوم ظاهری و باطنی یعنی معدن ظاهری چه معدنی است و معدن باطنی چه معدنی است بین فقها اختلاف نظر وجود دارد. برخی ملاک تفاوت ظاهری و باطنی را در مساله احیا و عدم احیا دانسته¬اند یعنی چی؟ معادن ظاهری معادنی هستند که دسترسی به آنها نیاز به تلاش و احیا ندارند، به تعبیر معادن سطحی یعنی در سطح زمین هستند و ما به عملیات اکتشاف و کندوکاو نیاز نداریم. فقط جمع¬آوری آن¬ها مستلزم این است که کارگری آن¬ها را جمع کند مثل: نمک¬زاری که نمک¬هایش در سطح زمین است یا مثلا در عمق بسیار کم است. پس بنابراین برداشت نمک از نمک¬زار، تصرف خاک¬آهن و طلا و نقره (البته به شکل) ممکن است طلا و نقره در لایه¬های عمیق زمین باشد و یا نه طلا و نقره در سطح زمین باشد. پس تصرف خاک¬آهن، طلا و نقره هنگامی که در سطح زمین و نردیک به آن باشد.
با این ملاک معادن باطنی معادنی هستند که اظهار و کشف آنها نیاز به کار و مشقت است مثلا روی زمین عملیات اکشتاف و استخراج انجام بدهیم تا بتوانیم به اعماق زمین برسیم و طلا و نقره و سایر چیزها را استخراج کنیم.
این یک ملاک که معدن ظاهری معدنی است که در لایه¬های اولیه زمین است و معدن باطنی معدنی است که در لایه¬های عمیق زمین است.
ملاک دوم از تفاوت ظاهری و باطنی به خالص بودن یا ناخالص بودن معدن بر می¬گردد. معدن ظاهری معدنی است که خالص است و ما برای استفاده از آن نیاز به جداکردن ناخالصی نداریم ولی معدن باطنی معدنی است که جوهر معدن آمیخته با اشیائی است که باید تصویه شود. بنابراین گفته شده معادنی که کشف جوهر است و نیازمند به کار نیست و برای استفاده از مواد آن¬ها جز علمیات استخراج کار دیگری ضرورت ندارد این¬را معادن ظاهری می¬گویند. وقتی شما عملیات استخراج را انجام دادید و مثلا رسیدید به طلا یا جواهری یا سنگ معدنی، دیگر نیاز به عملیات تسویه ندارد، یعنی گوهر معدن آمیخته با اشیاء دیگری نیست.
اما در مقابل معدن باطنی معدنی است که نیازمند به عملیات خالص سازی هستیم. برای معادن ظاهری مثال گفته¬اند مانند نفت و نمک که برای رسیدن به طبقات آن و اکتشاف آن تلاش به عمل می¬آید در لایه¬های عمیق زمین باشد ولی تغییر شکل ماده معدنی ضرورتی ندارد حال شما ممکن است روی نفت عملیاتی انجام بدهی و تبدیل به بنزین و فرآورده¬های دیگری شود ولی خود نفت خام هم ارزشمند است. این معدن، معدن ظاهری است. نمک هم همین¬طور است برخلاف معادن طلا و نقره که معمولا همراه با ناخالصی است و زحمت کشیده و ناخالصی¬ها را در دیگ¬های زرگری از بین می¬برند.
پس این دو ملاک در تفاوت معدن ظاهری و باطنی طبیعتا در کلام فقها وجود دارد. البته ممکن است بعضی از معادن بنابر هر دو ملاک ظاهری بوده باشد یعنی مثلا شما تصور کنید نمکی را در سطح زمین است، هم خالص است و هم در سطح زمین است این بنابر ملاک اول ظاهری است و بنابر ملاک دوم باطنی است. یا مثلا طلا و نقره¬ای را تصور کنید که در اعماق زمین است و ناخالصی هم دارد، این بنابر هر دو معیار باطنی است ولی بعضی از معادن هستند که در سطح زمین هستند اما ناخالصی دارند که بنابر یک معیار ظاهری می¬شوند و بنابر یک معیار باطنی می¬شوند.
بعضی از معادن هستند که در اعماق زمین قرار دارند ولی خالص هستند این بنابر معیار اول باطنی می¬شود چون در اعماق هستند و بنابر معیار چون خالص هستند ظاهری می¬شوند. بنابراین بسته به این¬که کدام ملاک را معیار تشخیص قرار دهیم می¬تواند مصادیق متفاوت باشد.
مرحوم علامه در تذکره و شهید ثانی هم در کتاب مسالک ملاک دوم را پذیرفته¬اند و ظاهر بودن را مساوی با خالص بودن دانسته¬اند. صاحب جواهر ملاک ظاهری را در دسترس بودن اصل معدن یا واقع شدن در طبقات زمین می¬دانند. می¬گوید آیا اگر در دسترس ظاهری یا در طبقات باشد واقعی است. بنابراین دیدگاه علامه و شهید ثانی با دیدگاه صاحب جواهر متفاوت است. صاحب جواهر معادنی را ظاهری می¬داند که در دسترس باشند ولی علامه معادنی را ظاهری می¬دانند که خالص باشند.
در این مساله نظر شهید صدر مانند نظر علامه است یعنی معدن ظاهری را معدنی می¬داند که خالص است و شهید صدر خلوص و ناخالص بودن قرار می¬دهد و حضرت امام هم نظر¬اش مانند نظر صاحب جواهر است. یعنی معدن ظاهری معدنی است که در دسترس باشد.
برخی در حاشیه بر شرح لمعه از کلام متقیان استنباط کرده¬اند که معادن باطنی معانی هستند که برای دسترسی به جوهر آن، حفاری یا معالجه نیاز باشد. یعنی در واقع به نوعی از کلام¬شان بر می¬آید که ما اگر یک معدنی چه در اعماق زمین باشد ولو خالص باید حفاری کنیم و یا این¬که در سطح زمین باشد ولی ناخالص نیاز به معالجه (پالایش و تسویه) دارد. این¬ها هر دو معدن باطنی هستند. یعنی پس معدن ظاهری طبق نظر این¬ها معدنی است که هم در سطح زمین قرار گیرد و هم خالص باشد و ألا اگر یکی از این ملاک¬ها را نداشته باشد چه در اعماق زمین باشد ولو جوهر¬ش خالص بوده باشد و یا اینکه در سطح زمین باشد ولو جوهر¬اش ناخالص باشد این¬ها را باطنی دانسته¬اند.
ما تا اینجا معدن را از نظر لغوی تعریف کردیم و گفتیم عمدتا اسم مکان به کار رفته است ولی در کلام فقها بیشتر به معنای خود شیء در آن مکان یاد شده است و تفاوت معدن ظاهری و باطنی و ملاک¬های این تفاوت را بیان کردیم و اقوال برخی از فقها را هم گفتیم.
اما نسبت به بحث اصلی که مالکیت این معادن است و مالکیت این معادن ظاهری یا باطنی چگونه است. درباره این مساله چهار قول وجود دارد.
قول اول و دوم: قول به اطلاق است.
قول سوم و چهارم: قول به تفصیل است.
بنابراین قول اول این است که معادن مطلقا جزو انفال و ملک دولت اسلامی است. حالا وقتی می¬گوید مطلقا در مقابل تفصیلات دیگر است. یعنی چه این معدن در اراضی انفال بوده باشد و چه در اراضی که متعلق به همه مسلمین است و چه در اراضی که شخصی و خصوصی است. یعنی شما مهم نیست که مالک این زمین باشید یا نباشید یعنی زمینی که معدن در آن یافت شده باشد ولو اینکه ملک شخصی بوده باشد مطلقا جزو انفال است. این معادن طلا و نقره در خانه من پیدا شده است باز جزو انفال است. بنابراین قول به اطلاق می¬آید به طور اطلاق می¬گوید این معادن در ملکیت حاکمیت اسلامی است.
یک سر اطلاق هم به ظاهری و باطنی بودن بر می¬گردد. قول اول می¬گوید تفاوتی بین معدن ظاهری و باطنی نمی¬بینم، ظاهری باشد یا باطنی، ظاهری چه در سطح زمین باشد چه به معنای خالص باشد، باطنی چه در اعماق زمین باشد و چه به معنای ناخالص بودن باشد این معادن جزو انفال هستند اعم از اینکه هر یک از این حالات بر آن صدق کند. پس قول اول که قول اطلاق بود این که معادن مطلقا جزو انفال است چه در اراضی دولتی باشد، چه در اراضی مفتوحه عنوه باشد و چه در اراضی شخصی باشد و هم¬چنین این معادن جزو انفال است چه جزو معادن ظاهری باشد و یا از معادن باطنی باشد.
قول دوم باز قول به اطلاق است ولی این¬که معادن مطلقا از مباهات اصلیه است یعنی خداوند این¬ها را برای همه افراد بشر مباح کرده است که علی السویه از این¬ها استفاده کنند. حالا قول به اطلاق یعنی همان تفاصیلی که گفته شد اعم از اینکه این¬ها در اراضی دولتی بوده باشند یا در اراضی خصوصی باشند و یا در اراضی عمومی بوده باشند. این¬ها در ملک خصوصی من قرار دارد، باز قول به اطلاق این را هم از مباهات می¬داند یا در ملک انفال بوده باشد باز فرقی ندارد. و هم¬چنین چه جزو معادن ظاهری بوده باشد و چه جزو معادن باطنی بوده باشد. در هر صورت این معادن مالکیت-شان برای مباهات است یعنی مالکیتی برای این¬ها جعل نشده است و خداوند این¬ها را برای همه مباح کرده است تا همه استفاده کنند. عده¬ای قائلند که این معادن مطلقا جزو مباهات اصلی هستند و در مقابل عده¬ای می¬گفتند معادن جزو انفال هستند.
قول سوم و چهار قول به تفصیل هستند. این اطلاقی که گفتیم دو تفصیل داشت. گفتیم اعم از اینکه این معدن در زمین¬های انفال بوده باشد یا در غیر انفال بوده باشد. اعم از اینکه معادن ظاهری بوده باشد یا معادن باطنی بوده باشد. به همین جهت تفصیل ایجاد شده است.
تفصیل سوم تفصیل قائل شده است بین معادنی که در زمین¬های انفال قرار گرفته‌اند مثل اینکه در یک زمین مواتی معدنی پیدا شود. چون در زمین موات است و خود زمین موات برای دولت است بنابراین معدنی هم که در اینجا قرار گرفته برای دولت است. یا در زمین آباد طبیعی قرار بگیرد فرقی نمی¬کند. اما اگر این معدن در زمین مالکیت عمومی قرار گیرد این معدن به ملک عموم مسلمانان در می¬آید. اگر معدنی در ملک خصوصی کسی قرار بگیرد جزو مالکیت خصوصی او قرار داده می¬شود. اینجا اشاره کرده¬اند که در واقع مالکیت نما و معدن از مالکیت زمینی که معدن در آن قرار دارد تبعیت می¬کند.
اما تفصیل بعدی راجع به مباهات عامه است که گفته¬اند اگر معدن از معادن ظاهری باشد جزو مباهات می¬شود اما اگر باطنی باشد جزو انفال می¬شود. این تفصیل بین نوع معدن است.
پس بنابراین این چهار قول را ما داریم. دو قول اطلاق داشتیم: اطلاق به اینکه مطلقا جزو انفال است و اطلاق به اینکه مطلقا جزو مباهات اصلیه است. و قول به تفصیل یعنی مالکیت تبعیت از اراضی-ای می¬کند که معدن در آن قرار دارد و هم¬چنین تفصیل به اینکه معدن ظاهری بوده باشد یا معدن باطنی بوده باشد.
بررسی اقوال
قول اول معادن مطلقا از انفال هستند. ببینیم چه کسانی قائل به این قول هستند.
مرحوم کلینی در کافی، شیخ مفید در کتاب مغنه، مرحوم شیخ طوسی در کتاب نهایه باب بیع المیاء و المراعا و حریم الحقوق و احکام الارضی، این بزرگواران گفته‌اند و هم¬چنین مرحوم سلار دیلمی در کتاب المراسم العلویه، مرحوم محمدباقر سبزواری در کتاب کفایة الاحکام، آقای کاشف الغطاء در کتاب کشف الغطاء (ایشان هم مانند صاحب جواهر که به اسم کتاب¬شان مشهور شده¬اند، مشهور شده-اند)، مرحوم ملااحمد نراقی که از عرفا هم هستند در کتاب مستند الشیعه (ظاهرا جزو اخباریون باید باشند و کتاب هم کتاب حدیثی است و فتاوای اخباریون عین روایات است)، مرحوم شیخ انصاری در کتاب خمس که قائل بوده¬اند به اینکه مطلقا جزو انفال هستند.
از فقهای معاصر افرادی مانند آیت الله منتظری، آیت الله سیستانی، آیت الله صافی، آیت الله مکارم، آیت الله محقق کابلی و آیت الله سبحانی از طرفداران این قول هستند یعنی می¬گویند معادن جزو انفال هستند. حالا قول چند تن را اینجا اشاره کرده است. مرحوم کلینی گفته¬اند: و کذلک الاجان والمعادن، یعنی وقتی که انفال را می¬شمارد چند تا از این¬ها را می¬شمارد از جمله آنها یکی معادن و یکی دریاها است که برای امام هستند خاصتا. انفال برای امام است.
شیخ مفید: کانت الانفال لرسول الله خاصتا فی حیاته و هی للامام قائم مقام من بعده، یعنی ابتداء برای پیامبر است و بعد از پیامبر برای امام که جانشین پیامبر است. خالصتا کما کانت همان¬طور که برای پیامبر بود این انفال برای امام و ائمه هم وجود دارد. و در آخر مصادیق انفال را شمرده است که یکی از این مصادیق معادن هستند.
شیخ طوسی: و منها ارض الانفال و هی کل ارض إن جلی اهلها عنها من غیر ذلک این¬ها را خواندیم و الارضون و النبات را خواندیم و اصول الجبال و الآجان را خواندیم و المعادن که جزو انفال هستند. یقبلهم من یشاء هرکس را که امام بخواهد به او تقبیل می¬کند یعنی به او واگذار می¬کند.
قاضی ابن براج: ایشان هم بنابر یکی از اقوال¬شان در جلد اول مهذب گفته‌اند الانفال هی کل ارض تقدم ذکرها و میراث من لا وارث له و جمیع المعادن که همه این¬ها جزو انفال هستند. بنابراین آقای قاضی ابن براج هم معادن را جزو انفال دانسته¬اند.
مرحوم شیخ انصاری: والمحکی عن الشیخین(شیخ طوسی و شیخ مفید) والسلار و القاضی کل معادن من الانفال و نسب الی کلینی والشیخ علی بن ابراهیم قمی هم در واقع این مساله نسبت داده شده است و هذا القول لا یخلو من قوة این قول خالی از قوت نیست. این اقوالی که بیان کردیم و مستندات¬اش خصوصا هم مفصل است و بحث هم زیاد است. حالا می¬توانیم خود روایات را بخوانیم ولی دلالت روایات خیلی بحث دارد.
می¬خواهیم ادله و مستندات این را بررسی کنیم که معادن مطلقا جزو انفال هستند. مهم¬ترین دلیل موثقه اسحاق بن عمار از امام صادق علیه السلام است. روایت می¬خوانیم منتها از جهت سند و دلالت باید مورد بحث قرار گیرد.
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ‌(ع) عَنِ الْأَنْفَالِ فَقَالَ هِيَ الْقُرَى الَّتِي قَدْ خَرِبَتْ وَ انْجَلَى أَهْلُهَا فَهِيَ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ مَا كَانَ لِلْمُلُوكِ فَهُوَ لِلْإِمَامِ وَ مَا كَانَ مِنَ الْأَرْضِ الْخَرِبَة لَمْ يُوجَفْ عَلَيْهِ بِخَيْلٍ وَ لَا رِكَابٍ وَ كُلُّ أَرْضٍ لَا رَبَّ لَهَا وَ الْمَعَادِنُ مِنْهَا وَ مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ مَوْلًى فَمَالُهُ مِنَ الْأَنْفَالِ.
امام فرمود قریه¬هایی که اهل آنها رها کرده و رفته¬اند و خراب شده¬اند برای خدا و رسول است و بعد رسول مالکیت برای امام است و هم¬چنین کل ارض لا رب لها هم جزو انفال است و معادن هم جزو انفال است البته برای معادن تعابیر مختلفی است ولی اجمالا جزو انفال است و کسی هم که بمیرد و ورثه¬ای نداشته باشد مال وی از انفال است.
حالا می¬گوید موثقه اسحاق بن عمار سندهایش معتبر است و اکثریت قریب به اتفاق بر حجیت سند آن اعتراف دارند و از مهم¬ترین ادله و مستندات این قول است. پس بنابراین مهم¬ترین دلیل فقهایی که معادن را جزو انفال دانسته¬اند همین موثقه اسحاق بن عمار است که حالا از جهت سندیت هم تقریبا محل اعتبار است ولی نسبت به دلالت بحث¬هایی وجود دارد که باید بپردازیم. بحث همین¬جا بماند تا در جلسه بعد بحث دلالت را با دقت بررسی کنیم. هم ادله بحث شود و هم بررسی و مستند سازی شود. یادتان باشد که تقریبا مباحث قول اول بحث معادن را گفتیم اما تقریب استدلال به این روایت مانده است.
الحمد لله رب العالمین

Prev Next
برچسب‌ها
برای ارسال نظر وارد سایت شوید