جلسه نهم درس اقتصاد دولت + فایل PDF
چهارشنبه, 01 دی 1400 06:11 انجمن مالی اسلامی ایران موسسه فقه اقتصادی طیبات درس خارج اقتصاد دولت استاد مجید رضایی 454

جلسه نهم درس خارج فقه استاد مجید رضایی در موضوع اقتصاد دولت در ۱۶ آذر ۱۴۰۰ به همت انجمن مالی اسلامی ایران و موسسه طیبات برگزار گردید.

درس فقه اقتصاد دولت جلسه نهم
سه شنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۰
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین. اللهم وفّقنا لما تحبُّ و ترضی.

‌دانش‌پژوه: استاد خدمت شما عرض کنم که یک مبحثی هست که در صحبت‌های شما به وفور دیده می‌شود، منتها مبنای اصلی آن را من نمی‌دانم با کدام یک از آقایان شما هماهنگ هستید، آن را اگر امکان دارد یک توضیحی بدهید. این بحث سیره عقلائی که شما مکررا استفاده می‌کنید، مبنایتان مبنای مثلا علامه طباطبایی است؟ مبنایتان مبنای شهید صدر است؟ یا اصلا مبنای خاص خودتان را دارید؟ مبنای مشهور است؟ چون اینها همه با هم متفاوت می‌شوند بعد در جاهای مختلف تأثیرگذار است خصوصا در بحث فقه معاصر، به شدت اینها با هم تعارض دارند مثلا در مباحث عام البلوا، شهید صدر می‌گوید فقط مباحث عام البلوا مطرح است. در مباحث خاص یا آن عرف خاص، اینها سیره عقلایش مورد قبول واقع نمی‌شود. می‌خواستم اینها را توضیح بدهید، چون خیلی استفاده می‌کنید از این مطلب.
استاد: بحث دولت. یعنی ما بحث حجیت قضیه، آن را باید اگر صلاح دانستید بایستیم تا وقتی که می‌خواهیم به کمک فرمایشات اساتید در واقع بگوییم که به نظر می‌آید این مبنای مثلا دولت هست و اینها، حتما آنجا باید به آن توجه کنیم. بیشترین توجه من تا به حال اگر به بحث عقلا می‌روم فقط موضوع را می‌خواهم باز کنم، هنوز سر حجیت آن چون در قضیه سیره عقلا حرف‌های همینطور که شما هم فرمودید، حرف‌ها زیاد هست اگر خواستیم استفاده کنیم حتما باید یک مبنای درست و حسابی داشته باشد. ممکن است البته خیلی از موارد اصلا ما به سیره مراجعه نکنیم یعنی سیره عقلا لازم نباشد مراجعه کنیم، نمی‌گویم اشکالی دارد بلکه مسئله خودش واضح شود شاید بتوانیم به ادله ارجاع بدهیم. دست شما درد نکند که تذکر دادید.


بحثمان درباره این بود که درواقع، داشتیم درباره دولت صحبت می‌کردیم و عرض کردیم که اصل عدم ولایت هم اینجا مطرح است، از آن طرف ضرورت دولت هم و ضرورت حکومت هم مطرح هست و حداقل تا زمانی که ما به شرایط جدیدی دست پیدا نکردیم نمی‌توانیم یک دنیای بی دولت را تصور کنیم یا برای آن حکم بدهیم یا به سمت و سوی او حرکت کنیم. شرایطی که در این شاید چند هزار ساله بر بشر گذشته، نیاز به چنین امری را کاملا محسوس است، در دوره‌های اسلامی هم این وجود داشته و الان هم اگر بخواهیم بررسی کنیم کسی اصلا منکر این نیست نه مسلمان نه غیر مسلمان که ما بدون دولت بخواهیم زندگی کنیم. این در واقع به خاطر اینکه یک چیز واضح و روشنی شده که از آن رد می‌شویم چون ما بحثمان درباره وظایف اقتصادی است.


نکته‌ای که داشتیم عرض می‌کردیم این بود که وظایف‌های اقتصادی و سایر وظایف‌های اجتماعی و غیره که دولت دارد، گاهی وقت‌ها اینها در طول زمان تغییر می‌کنند، ممکن است برخی از اموری که یک زمانی، یک دولتی به عنوان وظیفه خودش تلقی می‌کرد یک زمان دیگر تلقی نکند، اشاره کردیم به برخی از مسائلی که در چند قرن اخیر در دنیا رخ داده و حالا سوای بحث‌های اسلامی، یک زمانی مثلا دولت‌ها به خاطر شرایطی که در جامعه‌یشان بود تلاش می‌کردند کمترین دخالت‌ها را داشته باشند بعد به تدریج گاهی وقت‌ها می‌دیدند که این کمترین دخالت مشکل ساز است دخالت‌ها را بیشتر می‌کردند، گاهی وقت‌ها به دولت‌های سوسیالیستی نزدیک می‌شدند، گاهی وقت‌ها سعی می‌کردند از نظام‌های کمونیستی خیلی فاصله بگیرند، حتی در این دوران‌ها همانطور که می‌دانید برخی حتی دولت‌های کمونیستی هم تجربه کردند. ما در طول تاریخ یک دوره در روسیه داریم که اواخر دوره لنین یعنی وقتی که لنین آمد سر کار و دولت کمونیستی را راه انداخت و احساس کرد که جامعه شوروی یا روسیه آن زمان، دارد منفجر می‌شود و امکان ندارد باقی باشد چون از وقتی که همه چیز را دولتی کردند تولیدات آمد پایین، مشکلات زیادی پیش آمد و برگشت، لنین نتوانست ادامه بدهد و گفت که بر می‌گردیم تا زمانی که شرایط فراهم شود. استالین که آمد سر کار، به خاطر آن زمختی و خشونتی که داشت گفت نه، این دولت کمونیستی را من اجرا می‌کنم و برای اجرای آن چند میلیون نفر هم کشته شد در روسیه، کسانی که صاحب زمین بودند، مخالف بودند، خیلی‌ها متأسفانه کشته شدند و تا زمانی که بود سعی می‌کرد این دولت مثلا باشد وقتی که فوت کرد و خروشچف آمد‌ سر کار و بعد از آن هم رئیس جمهورها یا هیأت‌هایی، در واقع صدر هیأت رییسه اتحاد جماهیر شوروی، رهبر آنها آمد سرکار، کاهش پیدا کرد این شرایط، تا زمانی که گورباچف آمد که می‌خواست اصلاحاتی انجام دهد که کلا کشور بهم خورد.


در دنیا برخی از کشورها مثل آلبانی، کمونیستی راه انداخت ولی متأسفانه یک کشور فقیر بیچاره‌ای تحویل داد که فاصله آن با اروپا مثال شده بود کشورهای قرن فرض کنید ده قرن، بیست قرن قبل با کشورهای فعلی. در چین در یک دوره که مائو بود، بنای آن بر این بود که مثلا نظام کمونیستی را راه بیندازد ولی تا زمانی که تکیه می‌کرد روی نظام کمونیستی و سوسیالیستی به این شیوه خاص، کار زیادی پیش نبرد و کشور او از نظر پیشرفت اقتصادی خیلی فاصله پیدا کرد. دیگر از زمانی که چوئن لای و بعضی از این افراد آمدند سر کار، تیم جدید اواخر دهه هفتاد میلادی، اوایل هشتاد آمدند سر کار، کلا برخی از ایده‌ها را گذاشتند کنار، رفتند به سمت استفاده از سرمایه گذاری‌های خارجی در مناطق به خصوص جنوبی چین در قسمت‌های شانگهای و اینها و سرمایه گذاران زیادی از کل دنیا، اروپا و آمریکا و غیره جمع کردند البته سعی کردند مالکیت‌ها همچنان باقی بماند، یک ترکیبی از اقتصاد سرمایه داری و اقتصاد سوسیالیستی را ایجاد کرد و از علم و دانش غربی‌ها سعی کرد بهره بگیرد، از آن زمان تا الان که حدودا 45 سال می‌گذرد، چین یک تحول خیلی عجیبی پیدا کرد و با استفاده از برخی از مزایایی که در بازار آزاد بود توانست هم فناوری‌هایش را رشد بدهد، هم از نظر نظامی، هم از نظر اقتصادی، هم از نظر علمی پیشرفت‌های واقعا زیادی پیدا کرد، چند دهه رشد ده درصدی و بالای ده درصدی را تجربه کرد.


کشور دیگر مثل کره شمالی بود که همچنان در دنیای کمونیزم به سر می‌برد و همچنان مشکلات قابل توجهی دارد یا کوبا آن هم یک تغییراتی داد، اروپای شرقی نظامات آن تغییر پیدا کرد بعد از دهه نود. در دنیا دولت با فراز و نشیب‌های زیادی در اروپا، اروپای شرقی و در آفریقا مثل مثلا بعضی از کشورها که آنگولا و اینها که بودند یا لیبی یا مثلا بعضی مواقع مصر و یا الجزایر، یک سری از کشورها اینگونه بودند یا در آسیا مثلا حتی عراق یا سوریه، اینها یک مقداری سوسیالیستی بودند با یک ترکیب خاص پان عربیسمی که در آن حاکمیت داشت. آمریکای جنوبی برخی از کشورها بودند و همچنین کشور چین و روسیه و کره شمالی، لا به لای بحث‌ها یک دوره‌ای هم افغانستان، نظام کمونیستی و سوسیالیستی کامل از نظر اقتصادی، از نظر علمی آن پیشرفتی را که دیگر نظام‌ها به نسبت این داشت پیدا نکرد و زمانی توانست از مزایای بیشتر اقتصادی بهره مند بشود که اتفاقا اقتصاد آن یک مقدار بازتر شد و توانست از توانایی‌های اقتصاد بازار استفاده کند. پس در دنیا تحولات زیادی برای دولت‌ها پیش آمده و بنابراین الان از یک طرف نمی‌توانیم بگوییم در فکر اینکه دولتی نباشد ولی وظایف اقتصادی آن فراز و نشیب داشته. اگر ما برای اینکه بدانیم در اسلام و در دولت اسلامی وظایف اقتصادی چه‌ها هست، قاعدتا باید به منابع مراجعه کنیم ولی یک، علاوه بر اینکه به این مراجعه باید کنیم که الان می‌خواهم آیاتی از قرآن را بخوانم ببینم دوستان عزیز چه چیزی مدنظرشان هست.
دانش‌پژوه: جمعیت یکی از علل رشد اقتصادی چین است.


در بحث جمعیت اگر بروید کتاب‌های توسعه‌ای را بخوانید و دوستان حتما مطالعه داشتند، اینکه آیا جمعیت مانع توسعه است یا عامل توسعه است به هیچ جمع‌بندی نرسیده از نظر علمی، چرا که هر دوی آنها هم عرض می‌کنم دلایل نقض دارد و دلایل اثبات. در کشورهای مختلف پرجمعیت دیده شده فقر گسترده احیانا هست، در کشورهای کم جمعیت هم دیده شده فقر گسترده؛ از آن طرف در کشورهای پر جمعیت رشد اقتصادی نه توسعه، چون ما کشورهای پرجمعیتی که توسعه یافته هستند‌ آمریکا شرایط خاص خودش را دارد، ژاپن تقریبا که‌ جمعیت آن مثلا بالای صد میلیون است عامل خاص خودش را دارد، چین از نظر توسعه هنوز به اروپا و آمریکا نرسیده نه از نظر حجم، دوستان از نظر حجم جی جی پی یک مسئله است. وقتی شما یک میلیارد جمعیت دارید، هر جمعیتی تا دیروز یک کیلو گندم تولید می‌کرد الان می‌کند دو کیلو، یک دفعه‌ای صد در صد رشد پیدا می‌کند. شما اگر یک کشوری هم داشته باشی 5 میلیون داشته باشد، این 5 میلیون هرکدام یک کیلو تولید کند، سال بعد دو کیلو شود باز رشد آن صد در صد است یعنی دو برابر شده کاملا یعنی جمعی، ما وقتی رشد را حساب می‌کنیم رشد حالت نسبی دارد، رشد حالت مطلق ندارد، جمعیت چین هنوز فقیر در آن زیاد است، درآمد سرانه چین هنوز آن مقداری نیست که بعضی از کشورهای اروپایی توسعه یافته دارند، جمعیت می‌تواند کمک بکند به توسعه، مدیریت اقتصادی آن مهم است، سرمایه لازم آن مهم است، مسائل زیادی دارد دیگه چون ما تک عاملی یکی از خطاهای بزرگ این است که در توسعه تک عاملی ببینیم، مثلا فقط سرمایه را ببینیم، فقط حتی علم را ببینیم، خیلی چیزها باید کنار هم قرار بگیرد تا توسعه رخ بدهد.


جمعیت در کنار مدل اقتصادی که اجرا می‌کنند مزیت محسوب می‌شود ولی اگر به خودی خود فقط جمعیت را بسنجید، بله ممکن است چیز است.

این مطالعات زیادی دارد، اگر مایل بودید کتاب توسعه اقتصادی آقای تودارو اسمیت، این چاپ جدیدهایی که صورت گرفته نه قدیمی یک فصلی دارد درباره جمعیت باز کرده، چهل پنجاه صفحه نوشته و انواع کشورهای مختلفی را که در دنیا هست مطرح کرده. برزیل هم مطرح است چون دویست میلیون جمعیت دارد و بیشتر، اندونزی هم مطرح است که دویست و خرده‌ای جمعیت دارد، هند جمعیتش بالای یک میلیارد است و چین که بالای یک میلیارد است، آمریکا هم سیصد و سی میلیون جمعیت دارد، کشورهای دیگری هم هستند که مثلا پاکستان هم هست که صد و خرده‌ای جمعیت دارد، بنگلادش هم هست که صد و خرده‌ای جمعیت دارد. کشورهای فقیر داریم و قوی، اینکه واقعا عامل، چون شما زمانی می‌توانی یک عامل را مثلا تأثیر آن را ببینی که یا قابل تکرار باشد یا از یک استدلال دقیق، خدشه ناپذیر بشود بهره گرفت البته این حرف مال مائو مشهور است مائو آن زمانی هم که در واقع چین خیلی هم از نظر اقتصادی وضع خوبی نداشت در دهه شصت و هفتاد میلادی قرن قبل، بحث درباره جمعیت چین بود و چین هم می‌دانید انقلاب آن کشاورزی بود نه صنعتی، برعکس روسیه که مثلا انقلاب آن تا حدی صنعتی بود آنجا بیشتر کشاورزی بود، مائو مشهور است می‌گفت هر انسانی دو دست دارد و یک دهان بنابراین می‌تواند با یک دستش برای دهان خودش کار کند و با یک دستش برای کشور کار کند و او دنبال این بود که از جمعیت استفاده بهینه بکند و بنابراین جمعیت را نگه داشت و جمعیت زیاد را عامل بدی نمی‌دانست،‌ البته از نظر نظامی هم چند ده میلیون چین سرباز و نظامی دارد که‌ خیلی هر مقدار هم کشته بدهد برایش تأثیرگذار نیست اما در عین حال دیده شده که دهه‌های زیادی بوده که این جمعیت نتوانست، کما اینکه الان برخی از کشورها همین طورند و از آن طرف هم دیده شده در یک شرایطی توانست سرمایه گذاری خارجی گسترده را در مناطق آزاد خودش وارد کند البته مدیریت جدی هم داشته باشد، هیچکدام از ماها که در ایران زندگی می‌کنیم به هیچ وجه حاضر نیستیم در چین با این شرایط مدیریتی که دارد حاکم باشیم یعنی آنجا حضور داشته باشیم، در هر صورت آنها مدیریت مالکیتشان همچنان به صورت گسترده دولتی است که گرچه برخی از بخش‌ها را اجازه دادند که بخش خصوصی آن هم سرمایه گذار خارجی در آنجا حضور پیدا کند و بتواند تولید کند، شرکت‌های چند ملیتی هم زیاد هستند که جاهای مختلف می‌آیند، اینگونه نیست که در چین این شرکت‌هایی که دارند سرمایه گذاری می‌کنند همه چینی هست، چینی باشد، نه، کشورهای مختلف آمدند خود چین هم همانطور که می‌دانید درآمدهای مازاد زیادی پیدا کرده و از این درآمدهای مازاد در کل بازارهای بورس جهان دارد سرمایه گذاری می‌کند یعنی دارد از مزایای اقتصاد بازار استفاده می‌کند و چند هزار میلیارد الان مدتی پیش مثلا دو سه هزار میلیارد بود مازاد آن که الان حتما بیشتر شده، چند هزار میلیاد مازاد تجاری دارد و فشاری که آمریکا روی چین دارد این است که شما چرا این مازادت را خرج رفاه مردمت نمی‌کنی و فقط داری پول جمع می‌کنی و ممکن است این پول زیاد دلار که دست شما هست بخواهید مثلا یک جنگ دلاری با ما راه بیندازی مثلا آسیب بزنی هی دلارها را داری جمع می‌کنی و به جای اینکه اینها را خرج کنی بیاوری در میدان، به عنوان ذخائر همینجور نگه داشتی و بحث‌هایی که حالا در بحث اقتصاد بین الملل اینجا وجود دارد، در هر صورت چین در این چهل سال اخیر چند دهه رشدهای دورقمی حتی داشته و این یک ترکیب خاصی است با یک مدیریت ویژه‌ای که چینی‌ها داشتند خارجی‌ها را، حالا شرکت‌های مختلف را، خودشان هم پرکارند بسیار، کم هزینه‌اند و تلاش‌های زیادی دارند، می‌بینید که از سر سوزن تولید می‌کنند تا مثلا زیر دریایی، تا آپولو، همه چیز تولید می‌کنند و کل جمعیت در حال کار و پیگیری است البته یقینا رفاه آن قابل مقایسه با رفاه دیگر کشورها نیست، مردم آن سطح برخورداریشان به آن مقدارها نیست، ضریب جینی‌اش حالا چگونه است الان درست یادم نیست تا چه حد هست که بتوانم مثلا در مورد آن یک مقدار توضیح دهم.
دانش‌پژوه: در طول این سالیان به مدل اقتصادی خودشان رسیدند که الان به این رشد رسیدند، البته با توجه به ساختارهای اجتماعی‌شان.


استاد: درست است،‌ همین که مدیریتی که در آنجاها هست یک مدیریت خلاصه ممکن است ما نپسندیم این مدیریت سخت و خشن را اما در عین حال برای او کشور اگر متناسب با مردمش باشد‌ خوب است گرچه آن چیزی به نام آزادی چندان معنا ندارد، استقلالشان را دارند محکم هم دارند اما چیزی به نام آزادی، رفاه، می‌دانید دیگر اصلا اینها مطرح نیست در عین حال کشور قدرتمندی شده و در این چند دهه و شرایط آن اینقدر تغییر کرده که حالا هماورد کشور آمریکا بشود که کل اروپایی‌ها باهم هماورد آمریکا نشدند همه‌شان، خیلی از اتحادیه اروپا یکی از عللی که ایجاد شد این بود که بتوانند در مقابل آمریکا در زمینه اقتصادی یک خودی نشان دهند، حالا انگلیس که اینجوری شرایط خاص ایجاد کرد برای خودش و آمد بیرون و ترامپ هم از او خیلی حمایت می‌کرد که بیا بیرون این را به هم بزن که اینها را متفرق کند اما آلمان و فرانسه خیلی سعی داشتند که آن مجموعه را مثلا نگه بدارند ولی همه آنها نتوانستند در مقابل آمریکا تهدید به حساب بیایند ولی چین از نظر اقتصادی با توجه به شرایطی که دارد مثلا تهدید است هم اقتصادی و هم نظامی و هم بحث‌های دیگری که وجود دارد.


دانش‌پژوه: این به درد ما می‌خورد یا نه؟ به ایران آورده شود با ساختارهای اجتماعی و رشد منفی جمعیت.
استاد: اصلا بحث رشد جمعیت. خیلی باید بیاوریم این را بحث کنیم، نمی‌شود زود قضاوت کنیم که آیا مدل اقتصادی. ما بنادر آزادی که در کشور ایجاد کردیم اتفاقا برای همین بود که استفاده از مناطق آزاد بهره بگیریم ولی به سبب‌های مختلف نشدکه ما بتوانیم بهره بگیریم. الان خوفم از این است که بعضی از مباحث مثلا بکشاند به بحث‌های اجتماعی سیاسی، در هر صورت شاید در کشور ما بعضی از چیزها واضح و روشن نیست، من یادم است وقتی ما آن موقع داشتیم لیسانس اقتصاد تازه می‌خواندیم با اساتیدی که این مناطق آزاد که مطرح شده بود بعضی از اساتید می‌گفتند آقا این مناطق آزاد یک چیز اصلا خیلی بدی است، اصلا جوری قانونش را نوشتند که گویا می‌خواهند مستقل از کشور بشوند و کلا اصلا می‌خواهند اینها پرچم ایران دیگر آنجا نباشد، خیلی بحث‌های مختلف مطرح می‌شد ولی بعد می‌گفتیم که آقا چینی‌ها هم از همین کار دارند می‌کنند، آن موقع تقریبا بیست سال پیش بود دیگر، چینی‌ها دارند همین کار را انجام می‌دهند و از مناطق آزاد دارند استفاده می‌کنند، شرکت‌های خارجی را می‌آورند. ما درمورد اینکه شرکت‌های خارجی بیایند آنجا مثلا بحث داشتیم، آقا این شرکت‌های خارجی اگر آمدند اینجا حق ندارند مثلا خانمش بی حجاب بگردد، گفتند آقا مناطق آزاد است، گفتند نه حق ندارد، گفتند‌ مسیحی‌اند اینها مسلمان که نیستند، گفتند قانون کشور مثلا اینگونه است. از مسائل جزئی، حالا کلمه جزئی که به کار می‌برم نه یعنی بی اهمیت. از این مسائلش که مربوط به خوردن و آشامیدن و پوشش و اینها بود تا بحث‌هایی که مربوط به اینکه آقا اینها اگر بیایند اینجا ممکن است بحث امتیاز دادن به خارجی‌ها و خلاف قانون اساسی است که آن اصل هشتاد و دو سه است که امتیاز به خارجی‌ها، آیا این یک امتیاز هست یا نه. ما برخی از مسائلمان به نظر می‌آید یعنی باید یک مقدار این واضح‌تر بشود و یک اجماع ملی و کشوری درمورد آن شکل بگیرد، مجلس، دولت و غیره به یک جمع بندی برسد و عملیاتی بشود. خیلی از چیزهایی که ممکن است بین ماها باشد در چین اصلا اینها به این صورت مطرح نمی‌شود دیگر.


عرضم بر این است آره مدل اگر می‌خواهد بیاید، ما در کشورمان مدل‌های زیادی را تجربه کردیم، قانون اساسی شاید از دلش یک مدل خاص در بیاید، در اجرا، از دوره مشروطه ما مدل‌های مختلفی داریم پیاده می‌کنیم، در دوره رضاخان مدل‌های دیگری پیاده کردیم، در دوره تا دکتر مصدق یک جور بود، دوره دهه 30 یک گونه است، دهه 40 یک گونه است، دهه 50 یک گونه است، در دوره جنگ مدلمان یک مقدار متفاوت است، در دهه 70 دوره مثلا سازندگی مدل‌هایی داریم بعد تغییر پیدا می‌کند، دوباره در دهه 80 مدل‌‌‌هایمان تغییر پیدا می‌کند تا دهه 90 و حالا ببینیم در 1400 به بعد مدل‌های اجرایی مان چگونه است، حقیقتش این است که ما با نوسانات داریم مدل‌‌‌هایمان را اجرا می‌کنیم و گاهی وقت‌ها نه معلوم است مدل قبلی که اجرا کردیم بدی‌هایش کامل واضح می‌شود نه خوبی‌هایش واضح می‌شود، یک مقداری بحث‌های مختلفی داریم که با همدیگر به نظر می‌آید خیلی علمی‌تر باید بحث کنیم و دقت کنیم.


عرض کنم خدمتتان که‌ یک پدیده ما داریم قبل از اینکه به آیات قرآن بحث کنیم که حالا ما یک جلسه‌ای بود اتفاقا این آیات را با هم مرور می‌کردیم حالا قبل از اینکه آنها را بخوانم‌ یک مسئله داریم در بحث‌های اسلامی به صورت خیلی کلی گفته می‌شود که شهید صدر هم ما اینجا آوردم خدمتتان قرائت شد، مرحوم علامه طباطبایی هم دارد، مرحوم شهید مطهری هم دارد، از فرمایشات مرحوم امام هم استفاده می‌شود، بزرگان دیگر هم قاعدتا به این تفتن داشتند یا بیان کردند، یک مسئله این است که اسلام یک سری عناصر ثابت دارد یک سری عناصر متغیر که اینها را دوستان عزیز اطلاع دارید، کشف عناصر ثابت و عناصر متغیر این خیلی یک چیز مهمی است. یک سری از امور کاملا واضح و روشن است که اینها مثلا عناصر ثابت است یا عناصر متغیر است ولی هرچه پیش می‌رویم اینکه آیا این عنصر عنصر متغیر است یا عنصر ثابت است قابل توجه است. من به عنوان مثال عرض می‌کنم نه به عنوان مطلبی که به آن قبول داریم اینها،‌ مدت‌ها است از زمانی که شرایط عرض کنم که شرایط مثلا اقتصادی یا دوران جدید اینها تغییر کرده، سیستم تغییر کرده یکی از بحث‌هایی که آمده این است که آقا در اسلام زکات چه وضعی دارد؟ زکات از عناصر ثابت اسلام است یا متغیر؟ اصل زکات ثابت است، متعلقاتش متغیر است یا هر دو ثابتند؟ یا هر دو متغیرند؟ به عنوان مثال سه حالت را گفتم که حالا این ثابت آن متغیر، هر دو ثابت، هر دو متغیر، 4 حالت می‌شود. حالا بعضی‌هایش اصلا معنا ندارد که بگوییم زکات متغیر است ولی متعلق آن ثابت است اما بقیه آن فرض دارد. چرا این مسئله پیش آمده؟ به عنوان مثال می‌گویم چون دیدیم که در کشورهای دنیا، نظامات مالیاتی متفاوت شده، 300 سال قبل که دنیا هنوز طعم صنعت را نچشیده بود و اقتصاد عمدتا کشاورزی بود یا در کشور ما تقریبا تا هفتاد هشتاد سال قبل، پنجاه سال، پنجاه سال بیشتر، هفتاد هشتاد سال قبل عمده کشور کشاورزی بود، در دوره پهلوی اول تقریبا اکثر کشور کشاورزی بود، بخش‌های شهری شاید 80 درصد بخش روستایی بود، 20 درصد بخش شهری بود و در خود شهری هم باز یک عده‌ای به کشاورزی اشتغال داشتند، بخش‌های صنعت ده پانزده درصد بیشتر نبود و بخش کشاورزی زیاد بود و خیلی‌ها در روستاها داشتند کار می‌کردند.


تا آن زمان وقتی عمده ثروت چون از راه کشاورزی بود، همچنان این قوانین عرض می‌کنم زکات کارآمد بود، کارایی داشت، توان جمع مال داشت و غیره اما از زمانی که حالا یا در دنیا صنعت تغییر کرد، گسترش صنعت خیلی زیاد شد، بخش‌های کشاورزی به آن سرعت رشد نکرد و بنابراین بخش‌های روستایی دچار مهاجرت از روستا به شهر شدند، بخش روستایی تخلیه شد حالا برای اینکه یک عده‌ای را نگه داریم که کار کشاورزی انجام بدهد چون سخت بود و مشکل بود به خصوص در کشور ما، دولت‌ها یارانه‌ها دادند حالا در دوره رضاخان تقریبا می‌شود گفت که دوره پهلوی اول کلا روستاها را رها کرده بود، یعنی عمده کاری که پهلوی اول انجام داد در شهرها بود و بخش‌های مثلا شهری را، راه‌ها و جاده‌ها، خیلی به روستاها توجه نکرد، از زمان که بحث انقلاب شاه و مردم یا انقلاب سفید پیش آمد توجه به روستاها آن هم به خاطر این بود که مثلا رئیس جمهور آمریکا اینها احساس خطر کرده بودند برای کشورهای درحال توسعه که اینها مشابه چین بخش روستاییشان انقلاب کند بنابراین توجه به روستاها جدی شد، آن بحث‌های اصلاحات ارضی و غیره که در آن زمان مطرح شد برای بهبود وضع روستاها، آب و برق و اینها کشیدن برای آنها بود، مالکیت آنها را مثلا بهتر کنند و مکانیزه بشود روستاها، تراکتور و اینها بیاید، همان قبل در واقع کارخانه‌های تراکتورسازی که در تبریز هست و برخی ماشین سازی‌ها و غیره در همان دوره آمد که وضع کشاورزی را بهتر کند،‌ زکات کمتر بود جایگاه بخش زکات یعنی دام و غلات در کشور جایگاهش ضعیف شد و صنعت رو به پیشرفت بود، کارخانه‌های بزرگ، فولاد مبارکه که راه افتاد مثلا، البته بعد از انقلاب راه افتاد، ذوب آهن، ماشین‌سازی‌هایی که در اراک و غیره بود، بخش‌های نفت به خصوص پالایشگاه‌های زیاد، پتروشیمی، آن موقع پتروشیمی محدودی بود به خصوص پتروشیمی بندر امام که آن موقع خیلی بزرگ نشان داده می‌شد و مجموعه بخش‌های صنعتی، اتومبیل سازی‌ها، یخچال سازی‌ها و غیره که شکل گرفت کم کم بخش روستایی دچار مشکل شد، هر روستایی که می‌خواست به یک جایی برسد باید می‌آمد شهر، می‌رفت مدرسه، می‌رفت دانشگاه، خدمات در روستاها هم گسترده شد اما در عین حال بخش روستایی آسیب دید، خیلی مهاجرت بزرگی در دهه 30، 40، 50، 60 تاکنون داریم حالا فراز و نشیب داشته اما مهاجرت‌های شدیدی از بخش‌های روستایی به بخش‌های شهری آمده حالا وارد این نمی‌شویم.


دانش‌پژوه: آیا زکات در اسلام به عنوان یک امر ثابت است؟ متعلقاتی که پیامبر انجام داده و 9 مورد به اجماع همه مسلمین در 9 مورد زکات وضع کرده، آیا این متغیر است یا این ثابت است؟
استاد: همان طور که می‌دانید‌ هنوز که هنوز است بزرگان زیادی در زمینه زکات تأمل کردند، تفکر کردند، کتاب نوشتند، استفتاء جواب دادند، مقاله نوشتند و غیره ولی هنوز از بزرگانی که یک فتوای خیلی قدرتمند آمده باشد به میدان که بگوید آقا زکات آن 9 مورد الان دیگر اصلا مطرح نیست، امروز زکات مثلا باید برود روی برنج، به عنوان مثال می‌گویم چون عمدتا برنج است، پرتقال خوب سود دارد، کیوی است که خوب سود دارد مثلا به جای انگور و خرما که اینها شرایطشان خیلی مثلا خوب نیست بروند روی میوه جات دیگر، حالا اینهایی که از زمین در می‌آید یا بکشد به صنعت آن چیزی که در دنیای اهل سنت رخ داد و البته در بین اهل سنت هم همچنان یک عده‌ای قائلند به همان مواردی که قبل بوده، یک عده‌ای دامنه را بازتر کردند.


دانش‌پژوه: یک مسئله که در بین ما هست وجود خمس است، خمس ارباح مکاسب است. این ارباح مکاسب با زکات چه حالتی دارد؟‌ در فقه شیعه یک جور اینها جمع بندی شده ولی جمع بندی امروز چگونه است؟ آیا ما می‌توانیم زکات را توسعه بدهیم یا نمی‌توانیم بدهیم؟
استاد: اینها از آن مسائلی است که دوستان عزیز و برادران گرامی یک مسئله خیلی مهمی است و آن اینکه ثابت چیست، متغیر چیست؟ ما از کجا بفهمیم ثابت کدام است متغیر کدام است؟ گاهی وقت‌ها به صورت خیلی کلی مثال‌هایی زده می‌شود که ممکن است در این مثال‌ها نقاشی نباشد ولی وقتی ریزتر می‌شویم، بحث‌ها را باز می‌کنیم می‌بینیم که سؤال برایمان پیش می‌آید. من خودم در مورد اینکه پیامبر زکات را اینگونه با این نرخ‌ها انجام داده حاضرم ساعت‌ها صحبت کنم و از آن دفاع کنم ولی اینکه آیا الان همچنان باید زکات به همین صورت باشد اگر بخواهد یک پشتوانه مالی مهم برای همان فقرا و مساکین و ابن سبیل و فی سبیل الله و رقاب و غارمین و مثلا اینها باشد، عاملین و غیره، همین‌ها همین 8 مورد اگر بخواهد یک پشتیبان برای این باشد با این تفسیر یا با این مثلا تبیین و تحلیلی که می‌شود کل آن مقداری که وجود دارد بسیار بسیار کم است، قابل مقایسه نیست و خیلی سخت است از آن اینجوری استفاده کردن، یا باید کاری بکنیم که مردم دوباره برگردند کلا زمین کشت شود،‌ جمعیت ده‌ها برابر شده از زمان صدر اسلام، اصلا قابل مقایسه نیست جمعیت، جمعیت خیلی خیلی زیاد شده و می‌تواند رو به ازدیاد داشته باشد بعدا اصلا کشاورزی ما الان تأمینش می‌کنیم، حالا همه هم بقیه بیایند کشاورزی کنند، کجا می‌خواهند، برای که می‌خواهند اینها تولید کنند؟ برای همه بشر کشاورزی را مثلا در یک کشوری مثل آمریکا که کشاورزی‌اش فوق العاده صنعتی است یک درصد جمعیت کارش در کار کشاورزی انجام می‌دهد، نه تنها آن 300 میلیون را می‌تواند غذا بدهد بلکه چند صد میلیون دیگر را هم با برنجش و غیره غذا می‌دهد چون مکانیزه است و انجام می‌دهد، لازم نیست بقیه بیایند دیگر کار کنند، نه زمین به آن مقدار هست، نه آب به آن مقدار هست، یک محدودیتی اینجا داریم بنابراین شما در مورد صنعت باید یک فکری بکنید، هم بحث‌های حقوقی که دارد صنعت و هم بحث‌های مالیاتی. ممکن است در بحث خمس بگویند آقا ما که ارباح مکاسب و اینها را که داریم بله خمس واقعا گسترده‌تر است، یک بار هم شاید به بعضی از دوستان عرض کردم آقای دکتر کیاحسینی و آقای دکتر گیلک که هردو اتفاقا شمالی هستند دو استاد، یکیشان هم الان بابلسر است آقای گیلک، آقای کیاحسینی هم که دانشگاه مفید است، اینها یک زحمتی کشیدند درباره برآورد زکات در ایران و آقای گیلک هم درباره خمس بحث کرد، برآورد آن، مقدار آن چقدر در می‌آید کلا؟ می‌توانیم جای مالیات بگیریم یا نه؟ زحمت‌هایی که آقای کیاحسینی چون خودش بچه کشاورز هم هست، خیلی هم علاقه مند بود در این زمینه خیلی کار کرد، زحمت خیلی زیاد کشید واقعا، عدد و رقم‌ها را درآورد و همچنین آقای دکتر گیلک زحمتی که کشید او رساله دکتری‌اش بود، ایشان هم رساله ارشدش بود و مقالاتی که داشت. در بحث زکات من خودم هم یک تقریر جزئی داشتم که در یکی از مقالاتم آمده و سعی کردم با استفاده از زحمت‌های آنها یک کار اضافی هم یک کم انجام بدهم، معلوم شد کل زکات با توجه به وجوب آن یعنی معلوفه خارج شود، درهم و دینار هم که خارج می‌شود، آبی‌ها چگونه؟ دیمی‌ها چگونه؟ وقتی اینها را بررسی می‌کردم درآمد که فقرا را یعنی همان فقیر و مسکین این زکات، کل آن، جمع آن، نه آن مقداری که می‌دهند، ظرفیت مالیاتی را، ظرفیت زکات را بررسی می‌کردیم یعنی می‌گفتیم کل زمین‌های کشت شده چقدر است، همه را یکجا هم حساب می‌کردیم که اصلا نصاب را هم کم نمی‌کردیم، کل آن چقدر است و این مجموعه مثلا با یک رقم اندکی بالقوه را به دست می‌آوردیم، دیدیم هزینه‌های فقرا را تأمین نمی‌کند. خمس هم حساب شد دیدند خمس حتی مالیات بر درآمد، یک سوم، آن زمانی که آقای گیلک کار کرد، یک سوم مالیات بر درآمد است نه کل مالیات، مالیات بر درآمد، حالا کل مالیات اصلا نمی‌تواند کشور را اداره کند، یک سوم درآمد دولت است، دوسوم دیگر را دولت از انفال استفاده می‌کند، از نفت استفاده می‌کند یا از اجاره برخی از زمین‌هایی که دراختیارش است استفاده می‌کند، حالا اجاره دادن آن که خوب است اما اقتصاد اگر نفتی بشود آسیب‌هایش را همه ماها شنیدیم و دیدیم و ممکن است تحقیق هم کرده باشیم یقین داشته باشیم که آسیب اقتصاد نفتی چگونه است اگر بیاید. حالا این معیارش چیست؟ این از آن جاهایی است که حقیقتش این است که دوستان عزیز خیلی سخت است، خیلی باید بالا پایین کرد یا جرأت داشت که بگوییم آقا اصل زکات یعنی پرداخت مالی برای امور اجتماعی، به صورت خیلی کلی، همان طوری که خدای متعال از وقتی که قرآن نازل شده به پیامبر و یاران پیامبر این چنین فرموده که: «ءاتوا الزَّکاة» که حالا می‌خوانم از اولین آیاتی که آمده، آقا چکار کنیم؟ بدهید دیگر، مالتان را پاک کنید، کمکی بکنید، کم کم آمد تا زمانی که این را به تعبیر بزرگان می‌گویند که واجب شد. «خُذ مِن اموالِهِم صَدَقَة». آن هم کی واجب شده؟ طبق این تحلیل، سوره توبه آیه 103: «پیامبر برو از آنها بگیر» و می‌گویند آنجا زکات واجب شد و پیامبر در سال نهم یا اوایل دهم حالا نمی‌دانیم، نهم یا اوایل دهم پیامبر مثلا مأمور فرستاده که بروید از افراد. گفتند‌ حالا از چه بگیریم؟ خدا که نگفته از چه بگیر، گفته «مِن اموالِهِم»، آن وقت پیامبر نگاه کرد طبق احادیثی که وجود دارد، نگاه کرد دید مردم ثروت هایشان در این چند مورد است. در کشاورزی غلات، غلات هم گندم و جو که طعام است و خرما و کشمش. شاید اگر شمال، شاید اگر پیامبر یا در آنجا، کاری به پیامبر نداریم. اگر در آنجا مثلا آب بود، برنج می‌کاشتند ممکن بود حالا به پیامبر نمی‌توانیم نسبت دهیم ولی از برنج می‌گرفت. دام‌ها، شتر و گاو و گوسفند و بز و اینها که همه را به عنوان گوسفند حساب می‌کنیم،‌ اینها را هم گرفتند، تجار هم درهم و دینار. از سایر مشاغل هیچ چیزی نگرفتند به عنوان زکات. نگفتند اگر یک کسی معلم است مثلا یک پولی گیرش می‌آید بدهد، نگفتند اگر یک کسی عامل دولت است حقوق دارد، عاملین زکات خودشان حقوق داشتند دیگه، این باید زکات بدهد، نبود، زکات فقط همان‌ها، آنهایی که در بخش دام یا کشاورزی آن هم کالاهای خاص و تاجر است یعنی درهم و دینار اگر برایش بماند و تجارت می‌کند و درهم و دینار یک سال بماند وگرنه اگر چیزی که می‌گیرد می‌خرد، خرج می‌کند هیچ به او نمی‌آید. حالا اگر یک کسی چند تا اسب دارد، یک کسی زمین دارد که البته آن موقع زمین دار خیلی مطرح نبود. یک کسی مثلا چند تا خانه دارد زکات به او تعلق نگرفت، حالا بحث خمس یک مسئله بعدی است که حالا درمورد آن باید صحبت کرد.


عرض من بر این است مثلا یکی از بحث‌ها که در طول زمان، من و شما باید روی آن تأمل کنیم، ما ببینیم بزرگان چه می‌گویند، شما نگاه می‌کنید یک کسی مثل رحمت خدا بر مرحوم امام که‌ دیگر یک فقیر ویژه بود دیگر، واقعا یک فقیر ویژه بود، اینها را دیگر هیچ کس نمی‌تواند کتمان کند، ایشان در فتاوایش که معلوم است هیچ جا نگفته به این، یک نامه بود فکر کنم به آقای غدیری بود یا به آقای انصاری، آقای آذری آن نامه‌هایی که امام، الان باید بگردم پیدا کنم. امام گفتند که اینجوری که شما مثلا، یا نامه‌ای بود که به رهبری داده بودند آنجا که یا آقای غدیری بود، بله آقای غدیری بود. گفتند درمورد چیز، البته امام یک چیزی گفت من متوجه نشدم گفتم مثلا درمورد مصارف زکات اگر اینجور که شما برداشت کردید مصارف زکات باید همان‌هایی باشد که قبلا بود،‌ البته من نمی‌دانم چرا امام این را گفته، این سبق لسان بوده یعنی خطای قلم بوده، می‌خواستند بگویند منابع زکات، مصارف زکات، مصارف زکات که هیچ چیزی کم ندارد یعنی فقیر و مسکین و غارمین و مثلا فی الرقاب، رقاب حالا برده‌اش نیست ولی فی سبیل الله آن، ابن سبیل آن، فی سبیل الله آن که گسترده گسترده است، فقیر و مسکین آن هم خیلی گسترده است و احتیاجات مختلف، غارمین هم همچنین مثلا، عاملین هم که همچنین که هزینه‌های درواقع وزارت اقتصاد را تأمین می‌کند، آن را نمی‌دانم اما امام در اواخر عمر شریفشان مثلا این بحث زکات را یک کم یک چیزی مطرح کردند ولی سایر بزرگان اینقدر بحث کردند حتی مثلا آقای منتظری که خیلی هم جدی بود سر این قضیه، 4 جلد کتاب هم نوشت، چقدر درس داد چند سال، آخر در فتاوایش دیدید نوشته مشهور این است که زکات به 9 مورد است، در مورد بقیه آن در بعضی موارد مثلا احتیاط مستحب، در بعضی جاها بعضی بزرگان نمی‌دانم آقای شاهرودی بود یا آقای سیستانی که می‌گفتند مثلا احتیاط کنید در درهم و دینار و پول اگر مثلا هست برای تجارت، مثلا زکات بدهید، حالا دوستان می‌توانند نگاه کنند.


دانش‌پژوه: آیا متعلقات زکات آخر متغیر است یا ثابت؟
استاد: این جوری که از این فتاوا به تدریج دارد به دست می‌آید این ممکن است مثلا، من داشتم یک مثال می‌زدم. ولی یکی از مسئله‌های مهمی که در بحث دولت با آن مواجه می‌شویم مثال زدم این ثابت و متغیر است. چه چیزی ثابت است چه چیزی متغیر است؟ البته یک مسئله‌ای را هم مطرح می‌کنند آن هم به این گره می‌زنند و آن هم بحث مصلحت است.
من یک تفحص اجمالی کردم در فقه خیلی جاها بحث مصلحت مطرح می‌شود، خیلی مثلا یک نفر دختری می‌خواهد ازدواج کند هنوز شاید سن و سالش مناسب نیست، می‌گویند آیا می‌شود این دختر را به عقد درآورد تا بعدها مثلا برود خانه همسرش؟ بحث زیادی می‌کنند، نمی‌خواهم الان وارد بحث شوم، می‌گویند آقا مصلحت این دختر چیست؟ حالا ببینیم خود آن مصلحت چیست نه مصلحت دختر چیست، اصلا مصلحت یعنی چه؟ مثلا در وقف می‌خواهند که یک جایی را وقف کردند می‌گویند آیا ما مثلا این باغ را که وقفی هست یک مقدار آن را می‌خواهیم قطع کنیم دوباره یک چیزی بگذاریم داخل آن می‌شود یا نه؟ مثلا می‌گویند مصلحت آن چگونه است. بعضی چیزها را می‌خواهیم مصرف کنیم می‌گویند مصلحت آن چگونه است. خیلی جاها گره خورده به مصلحت.


دانش‌پژوه: می‌گویند مسئله 1853، آقای زنجانی چنین فرمودند، حفظه الله: «در زمان کنونی که پول طلا و نقره رواج ندارد بنا بر احتیاط واجب در هرنوع پول رایج در صورتی که شرایط زکات طلا و نقره داشته باشد زکات واجب است.»
استاد: این یعنی چه؟ یعنی شرایط زکات یعنی چه؟ یعنی پول یک سال تکان نخورد. یکی این است دیگر حول، وارد ماه دوازدهم بشود. پول‌ها را الان هیچکس در خانه نگه نمی‌دارد، تقاضای پول 12 ماهه ما نداریم، عمدتا می‌گذارند در بانک، بانک هم که با پول‌ها کار می‌کند. اگر گذاشتن در سپرده بانکی، اگر گذاشتن در سپرده بانکی در واقع مثل آن قرض دادن است، مثل کار کردن با پول هست بنابراین تقریبا به هیچ پولی زکات تعلق نمی‌گیرد، تقریبا به هیچ پولی زکات تعلق نمی‌گیرد، کسی که مثلا یک مقدار دلار داشته باشد، آن را بگذارد در گاو صندوق، یک سال هم به آن دست نزند هیچ خرید و فروشی نکند، اینها بسیار بسیار کم هست.
دانش‌پژوه: اگر ما مثلا آمدیم در عمل بررسی کردیم دیدیم زکات بالقوه کفاف فقرا را نمی‌دهد پس ما بیاییم در فهممان از ادله تجدید نظر کنیم. اگر این مدنظر است ما زمانی می‌توانیم از این گزاره چنین نتیجه‌ای بگیریم که آن نظام اقتصادی اسلام با همه گزاره‌هایی که گفته، حالا یکی می‌گوید آقا اسلام نظامی ندارد، باشه همان گزاره‌هایی که گفته مثلا اینکه اسلام دعوت کرده به قرض الحسنه، به بحث خمس، حتی توزیع عادلانه منابع جامعه، اگر اینها همه با هم در یک جامعه‌ای پیاده سازی شدند و باز هم ما دیدیم باز هم فقر از بین نرفت، بله باید در این گزاره‌ها شک کرد که آقا این گزاره‌ها هست در عین حال هنوز فقر است ولی اینکه هیچکدام از آن گزاره‌ها در جامعه‌ای پیاده نمی‌شود صرفا دست بگذاریم روی یک گزاره بگوییم پس باید فهممان از ادله این مورد است و شک کنیم، من احساس می‌کنم که شاید روش ناصوابی باشد.


به طور کلی البته، چون‌ مثلا زمان حضرت صادق علیه الصلاة و السلام، اگر این حدیث‌ها را به همین جوری که معمولا معنا می‌شود معنا کنیم که ائمه علیهم السلام در زمان بنی عباس، بنی امیه که شرایط سختی هم بود می‌فرمودند که اگر حق فقرا که در اموال اغنیاء هست به خوبی داده شود و زکات به خوبی پرداخت شود، حتما حتما کسی فقیر نمی‌ماند. حالا اگر یک کسی از این روایات این چنین برداشت کرد که باید درمورد برداشتش با او صحبت بشود. این یک مسئله‌ گاهی وقت‌ها ممکن است، من نمی‌خواهم الان بگویم جواب مثبت یا منفی چون نمی‌خواستم الان اظهار نظر قطعی کنم اما اگر ما هر مسئله‌ای که پیش می‌آید و درمورد آن نقاش می‌شود، نقاش احیانا صورت می‌گیرد یا سؤال بشود بگوییم‌ اول باید کل اسلام پیاده بشود،‌ اتفاقا در مورد مسائل مالی همان طور که فرمودید، زکات مثلا یک چیز خیلی بزرگ و درشتی است. زکات امام که فرموده انفاقات مستحبه را نفرموده، همین زکات را گفته، گفته در اموال اینها مواردی هست حالا باید این را بگذاریم موقع زکات درموردش صحبت کنیم و باید هم همانطور که فرمودید مراقب باشیم که دچار خطاهای درشت نشویم، خطاهای ریز که همه مرتکب می‌شویم در برداشت ولی خطاهای سیستماتیک نشویم مثل ریسک‌های سیستماتیک خطاهای سیستماتیک نداشته باشیم، این فرمایشتان درست است که باید حتما به ابعاد دیگر هم توجه کرد برای همین من حالا اگر شما احیانا آن کتابی که درباره همین مالیه حقیر یک مقداری یک چیزهایی نوشته بودم یک بحثی که البته علمای دیگر هم، علما فرمودند و من از آنها استفاده کردم که ما وقتی می‌خواهیم بحث زکات را مطرح کنیم حتما باید خمس هم کنار آن ببینیم، علت آن هم این است من خیلی هم توضیح دادم که آقا زود به مجرد اینکه دیدید اهل سنت از بعضی تغییرات پیدا کردند هی نیاییم بگوییم اهل سنت الان خیلی خوب و به به و چه چه و ما اجتهاداتمان مثلا اشکال دارد. آنها خمس ندارند و متأسفانه به خاطر مسائل سیاسی یا جهل و نادانی یا بغض و کینه‌ای که در اوایل اسلام رخ داد اصلا اهل بیت را از خمس و اینها همه طرد کردند و یک تفسیرهای عجیب غریبی را خودشان راه انداختند یعنی بی وجه و بی دلیل که خیلی آدم تعجب می‌کند اینقدر آدم‌ها می‌توانند به خاطر یک شرایط دیگری بعضی از چیزهای جلوی چشمشان را بگیرد. این باعث شد که اصلا خمس رفت کنار، حالا در طول تاریخ ائمه درمورد خمس اقداماتی انجام دادند و خمس کنار زکات در شیعه مانده بنابراین ممکن است بخشی از ضعف‌هایی که کسی به ذهنش می‌رسد احیانا در زکات توسط خمس جبران بشود. من در همان جا یک جدولی درآوردم تقریبا بیست و دو سه مورد هست که یا خمس به آن تعلق می‌گیرد یا زکات، در شیعه و در سنی، در تمام طوائفشان، مذاهبشان، آنها را آنجا نوشتم البته کمک گرفتم از نوشته‌های دیگرانی که در این زمینه کار کردند. یک مورد هست که نه خمس به آن تعلق می‌گیرد نه زکات، آن هم زیورآلاتی است که بانوان برای خودشان استفاده می‌کنند ولی مابقی یا زکات به آن تعلق می‌گیرد یا خمس، یا واجب یا مستحب و بعضی جاها یک چیزی از نظر زکات مستحب است اما در خمس واجب می‌شود و آنجا من اثبات کردم که اتفاقا شیعه بیش از اهل سنت مجموع خمس و زکاتش درآمد دارد نسبت به اهل سنت، به مذاهبشان، تقریبا در بین شیعه آن 21 مورد یا خمس به آن تعلق می‌گیرد واجب یا زکات تعلق می‌گیرد به آن واجب، مستحب هم داریم ولی گاهی وقت‌ها این واجب است ولی آنجا مستحب می‌شود ولی در بین اهل سنت مثلا هفده هجده مورد است اینجا 21 مورد است، در جمع میزان خمس و زکاتی که در شیعه جمع می‌شود به نظر می‌آید بیش از زکاتی است که در اهل سنت جمع می‌شود چون نرخ‌هایش را هم می‌دانید نرخ‌های زکات متفاوت است و کم است.


این را کاملا قبول دارم و باید با اشراف به همه، همین طوری هم زود عجله نکنید چون بعضی از مسائل را واقعا اینقدر نکته دارد که باید به آن رسید و یقین پیدا کرد اما درعین حال می‌خواهم بگویم که شما الان مثلا اگر گفتید زکات و زکات هم به همان مواردی که حضرت رسول صلی الله و آله و سلم مطرح کردند اکتفا کنی، از یک کمبود جدی و زیاد و گسترده‌ای شما با آن مواجه می‌شوی و مجبور می‌شوی که یک فکری بکنی برای همین الان در کشور عرض کردم خمس و زکات که حالا اول که گرفته نمی‌شود به اجبار که هیچ، اگر هم به اجبار گرفته شود مقدار آن حداکثر روی همدیگر شاید یک سوم درآمد مالیاتی باشد که مالیات گرفته می‌شود حالا از کل مالیات هزینه‌های زیادی دولت‌ها امروزه وجود دارد، اینجاست که باید بین نظام درآمد و هزینه دولت یک هماهنگی صورت بگیرد، این را البته قبول داریم که می‌آییم بعدا اگر عمری بود عرض می‌کنیم که دولت دارایی‌هایی گسترده‌ای دارد و این دارایی‌ها که بزرگ بزرگ و درشت آن همان مثل انفال هست در اختیار دولت اسلامی وجود دارد که البته اگر بتواند، حالا این تعبیر را بکار می‌بریم توهین به کسی نمی‌کنیم، اگر بتواند عاقلانه، هدفمند، با زیرکی تمام، با استفاده از علم و دانش با دقت از آن استفاده کند یک پشتوانه خیلی خیلی بزرگی است که می‌تواند از آن بهره بگیرد که این بر می‌گردد به بحث‌های دیگر.


حالا یک،‌ دوستان عزیز، بحث مصلحت که می‌شود، من امیدوارم یک توفیقی پیدا کنم حداقل در آن جلسه یکشنبه‌هایی که داریم درباره قواعد فقهی یک بحث مصلحت را مطرح کنیم. حالا آقای علیدوست یک کتاب مفصل که یکبار هم عرض کردم توضیح دادند تقریبا مثلا 800 صفحه کتاب نوشتند درباره مصلحت، فقه و مصلحت و خیلی خوب است که مرور بشود واقعا مصلحت در اسلام چه آن جایی که در ملاک جعل احکام وجود دارد، چه آن جایی که در موارد تطبیق وجود دارد اینها چگونه می‌شود؟ مصلحت ما با اهل سنت تفاوت‌هایش چگونه می‌شود و ما الان که بحمدالله سالیان سالیان است حداقل نزدیک 35 سال است ما مجمع تشخیص مصلحت داریم، سی و خرده‌ای سال بعد از امام است که با قانون اساسی جدید شکل گرفت، یک چند سال هم زمان امام یک سران قوا و یک تعدادی از وزرا و نخست وزیر و مثلا بعضی از بزرگان دیگر حضور پیدا می‌کردند به عنوان مجمع تشخیص که امام خودش انتخاب کرده بود، در دوره جنگ بود که بعدا تغییر پیدا کرد و به شکل جدید آن که در قانون اساسی آمده،‌ ملاک این مجمع تشخیص چیست؟ اصلا تشخیص مصلحت کجاست؟ اینجاست که دوستان عزیز این با بحث ثابت و متغیر گره می‌خورد.


شهید صدر در همین کتاب هم در اقتصادنا داشتند و هم در الاسلام یقود الحیاة، خدمت شما خواندم که تکیه می‌کند که ما باید به عناصر ثابت توجه کنیم یک عناصر متغیر و متحرک هم داریم و این عناصر متحرک را باید ولی امر یا دولت اسمش را بگذاریم یا ولی امر یا حاکمیت، باید تطبیق بدهد، آن اصلی‌ها را حفظ کند ولی یا آن هدف اصلی را نگه دارد و در عین حال در تطبیق‌ها مثلا این موارد را ذکر کند. الان‌ من بعضی از مواردی که ایشان به عنوان موارد به کار برده برای شما عرض می‌کنم. مثلا ایشان درباره اهداف می‌آید توضیح می‌دهد می‌گوید ما باید برویم اهداف‌ها را به دست بیاوریم ولی طوری باید باشیم که مثلا در حوزه توزیع درآمد که می‌گوید، ما باید یک شرایطی را ایجاد کنیم که فقر از بین ببرد، مستوی الکفاف، سطح کفاف برای افراد قابل تأمین و قابل دسترسی باشد بعد مثلا به عنوان حالا یک چند تا خط من بخوانم خدمت شما این اسلام یقود الحیاة که من دارم همین چاپ، چاپ لجنه تحقیق است مؤتمر العالمی للامام الشهید الصدر، مرکز ابحاث و دراسات تخصصی شهید صدر که چاپ کردند، مثلا ایشان فرموده، چند تا ذکر می‌کند می‌گوید: «اقتصاد اسلامی یُؤمن بِأنَّ مصادرَ الثروَةَ الطبیعیه کلُّها لله» در اقتصاد اسلامی همه ثروت‌ها از آن خداست و اگر کسی بخواهد چیزی گیرش بیاید، «علی اساسُ جُهد و عمله». همچنین ایمان دارد به اینکه هر انتاجی که بشری برای ثروت طبیعیه هست فقط برای عامل هست، این بحث همان عمل و صاحب ثروت اینجا مطرح کرده است.


بعد فرموده و ایمان دارد به اینکه بر دولت است که تلاش کند کسب را با کار ارتباط بدهد و تلاش بکند که انواع کسبی را که اینگونه نیست یعنی درآمد مبتنی بر عمل نیست اینها را ریشه کن کند و از بین ببرد و سعی کند که مثلا این ریسک‌های سرمایه که، سرمایه هم می‌خواهد به خاطر ریسکش مثلا درآمدی کسب کند آنها را بالفرض از بین ببرد. همچنین ایمان دارد اقتصاد اسلامی که باید دولت باید «تُوَفِّرَ مُستَویً مَعیشیّاً مُوَحِّداً أو مُتقارباً لِکُلِّ افراد المجتمع»، دولت باید یک سطح معیشتی برابر یا نزدیک به هم برای همه افراد مجتمع قرار بدهد و این باید تلاش او به این باشد که از اسراف جلوگیری بکند، اسراف را تحریم بکند و حد معقولی از مصرف را برای همه شکل بدهد. همچنین دولت باید محافظت کند بر توازن اجتماعی، فاصله طبقاتی. این مطالب را که الان درباره سطح طبقاتی اینها ذکر می‌کند کی مطرح شده؟ یعنی بیشتر در این دوره‌ها که فاصله‌ها یک شکل خاصی پیدا کرده، ایشان دارد در تطبیق‌ها اینها را مثلا مطرح می‌کند. دولت باید محافظت کند بر توازن اجتماعی، کاری کند که تمرکز ثروت بالحیلوله مانع شود، «دونَ ترکیز الاموال و عدم انتشارها»، نگذارد مال یکجا جمع شود و عدم انتشار آن یعنی کنز بشود. حالا منظور شهید از کنز دقیقا چیست اینجا از کنز نگفته ولی ترکیز اموال و انتشارها. دولت آن وقت باید این کارها را انجام دهد، در ظل صورت کامله برای اقتصاد اسلامی باید پول را اعاده کند، نقد را «الی دوره الطبیعی کَعداتٍ لِلتَّبادل»، کاری کند که پول فقط واسطه باشد. «لا کَعداتٍ لِتنمیة المال بالرِّبا أو الإدخار»، پول وسیله ذخیره یا کسب ربا نباشد. «وَ وَضعِ ضریبَةٍ علی الاِدّخارٍ و التَّجمید»، اگر کسی پول را رفت جمع کرد و انتشار نداد و گردش مالی نداشت ضریبه به آن بگذارد. به او می‌گوییم چرا از کجا می‌گویی؟ قاعدتا چون ایشان وقتی که این را صحبت می‌کرده پول و طلا و نقره که دیگر نبوده در جامعه به طور گسترده، این مال دهه مال سال 57 است، 57 خودمان یعنی 45 سال پیش که نوشته. می‌گوید باید یک مالیاتی بگذارند چرا؟ چون در زکات ما مالیات داریم. «وَ حذفِ ما یُمکِن حذفه مِنَ العملیات الرأس مالیة الطفیلیّة» همه این واسطه گری‌های بیجا را حذف کند، ذکر کرده است. «مقاومة الاحتکار» چیزی که باعث شود ندرت ایجاد کند در بازار، جلوی اینها را بگیرند. دولت باید کاری که انجام بدهد نقش نظام بانکی را از اینکه یک وسیله‌ای باشد برای رشد سرمایه داری، این را تبدیل کند که یک وسیله درآمد برای کل مردم شود، اموال متفرقه را در یک قسمت، یک سمت قرار بدهد به گونه‌ای که مثلا مردم بیشتر از این اموال سهم ببرند، اینها را وارد تولید کارخانه‌ها، مشاعیر، «مشاریع انتاجیّه، مفیدة، تُخَطِّطُ لَها الدولة» دولت برای اینها برنامه ریزی کند و اینها به این سمت بروند و آخر کارش باز هم می‌گوید کما اینکه دولت باید ملتزم باشد کار در بخش عمومی برای یعنی در ازای اموال عمومی کار برای همه مُواطن کسی که مُواطن است یعنی در وطن دارد زندگی می‌کند برای او قرار بدهد. هر کسی که قادر به عمل نیست درآمد برای او گیر بیاورد، هر کسی که فرصت عمل برای او نیست درآمد برای او جور بکند. بعد فرموده: «وَالتَّقومُ بِجبایَةِ الزکاة لِتوفیرِ صندوق للضمان الاجتماعی»، زکات هم جمع کند برای ضمان اجتماعی یعنی برای رسیدگی به فقرا. خمس را، خمس عائدات نفت را و غیر نفت از معدن‌ها را برای ضمان اجتماعی یعنی برای تکافل مثلا قرار بدهد. خانه‌هایی برای مُواطنین قرار بدهد آن جوری که دولت تنظیم می‌کند.


ساخت مسکن برای مردم جناب شهید، کجا پیامبر خانه برای کسی ساخته؟ اینها را به عنوان چیزهای متحرک دارد بیان می‌کند که بعد توضیح داده. دولت لازم است «تَلتَزِمُ الدوله بالانفاق، خرج کند، مِن وارداتِ القِطاعِ العام» از بخش عمومی، درآمدهایی که از بخش عمومی گیرش می‌آید اینها را خرج کند «علی التعلیم مجّاناً» همین آموزش و پرورش مجانی. «وَ فی کُلِّ مراحِله» یعنی، اینها از قانون اساسی از همین‌ها، با قانون اساسی هماهنگ است. «وَ علی الخدمات الصّحّیحه مجّاناً»، بهداشت و خدمات صحّی. «وَ بِکُلِّ اشکالِها علی نحوٍ یُوَفِّرُ لِکُلِّ مُواطن القدره علی الاستفاده مِنَ المَجالِ التَّعلیمی و الصّحّی بدونِ مُقابِلٍ وِفقاً لِنظامٍ مُعَیَّنٍ تُقَرِّرُهُ الدولة». خلاصه این پول‌ها را جمع کند در این زمینه‌های بهداشت و درمان و همچنین تعلیم قرار بدهد آن جوری که دولت تنظیم می‌کند که هیچکس مشکلی نداشته باشد، مجانی، مجانی. بعد ایشان گفته این صورتی است از اقتصاد مجتمع اسلامی که بعد می‌آیم تفصیلش می‌دهم که بعدا هم آمده تفصیلش داده. این مسئله.


دانش‌پژوه: شهید صدر اگر امروز در قید حیات بود به گونه‌ای دیگر صحبت می‌کردند.
استاد: شما از علمی برخوردارید که ما خبر نداریم.
اگر اینجوری باشد نگاه اشکال ندارد، این نشان می‌دهد که همه اینها متغیرات است اصل چیست؟ آن بخشی که یعنی خیلی وقت‌ها گفته می‌شود آقا ببینید مصلحت جامعه چیست؟ آن وقت است که من و شما باید تلاش بکنیم از روایات، آیات، سیره پیامبر، زحمتی که درواقع اینها در منابع که جمع شده استفاده کنیم ملاک‌های مصلحت چیست؟ من خیلی از این کلماتی که بزرگان و اینها درباره همین مصلحت ذکر می‌کنند، مثلا بعضی وقت‌ها می‌گویند آقا ما یک مصلحت کوتاه مدت داریم، این را بزرگان قبلی گفتند یعنی دویست سیصد سال قبل. ما یک مصلحت کوتاه مدت داریم در کنزالعرفان آمده بود، هفت هشت قرن قبل. می‌گوید گاهی وقت‌ها شما مثلا یک چیزی را مصلحت کوتاه مدت لحاظ می‌کنی، درباره جنگ و صلح صحبت می‌کرد، آیاتی که درباره جهاد هست مثلا خداوند فرموده اگر به تو پیشنهاد صلح دادند بپذیر، می‌گوید چرا؟ می‌گوید به خاطر اینکه. می‌گوید پس چرا بعضی وقت‌ها می‌گوید جنگ کنید؟ می‌گوید آخر گاهی وقت‌ها آدم‌ها از ترس می‌روند صلح، گاهی وقت‌ها نه از روی حکمت می‌روند صلح. آن وقت توضیح داده که خدای متعال در بعضی وقت‌ها مثل جنگ بدر، در جنگ بدر دیدند که 300 تا هستند، آنها هم 950 نفرند. 313 نفر، سه برابر اینها هستند، گفتند چه کنیم؟ تجهیزاتشان هم که چندین برابر بود. بمانیم یا برویم؟ حالا گویا پیامبر دلش می‌خواست بماند، پیامبر اهل عقب نشینی نبود و حرف‌ها زد گفت که شما بگو، گفت پیغمبر، قریش در هیچ جنگی وارد نشده مگر اینکه برده باشد، این را جناب ابوبکر گفت. می‌گویند عمر هم بلند شد همین حرف را تکرار کرد. پیغمبر خلاصه دلش می‌خواست یکی دیگر هم یک حرفی بزند، می‌گویند مقداد بلند شد گفت که پیغمبر، ما مثل اصحاب موسی نیستیم که به پیغمبر گفتند: «إذهب انتَ و رَبُّک فَقاتِلا» برید و بزنید نه، هر چه بگویی ما انجام می‌دهیم، بگویی به کوه بزن به کوه می‌زنیم، هر کاری بگویی ما انجام می‌دهیم، این یک رجزی درواقع خواند بقیه را هی جاندار کرد. پیامبر خیلی خوشش آمد، دید در مهاجرین خلاصه 4 تا مثل مقداد هم هست بعد رو کرد به انصار، بعد گفت بگویید صحبت هایتان را. انصار فهمیدند که پیامبر با آنها حرف دارد، می‌گویند علتش هم این بود چون پیامبر انصار به پیامبر قول داده بودند در شهرشان از او دفاع می‌کنند، الان هم خارج از شهر بود پیامبر درواقع دارد یک کار جدیدی از اینها می‌خواهد گویا. انصار بلند شدند گفتند پیغمبر ما به فرمان تو هستیم، هر چه بگویی انجام می‌دهیم، اینجا خدا هم می‌گوید، خدا هم در سوره بقره دارد دیگر، شما می‌خواستید غیرذات الشوکه برای شما باشد یعنی آن ثمره‌ای که خار ندارد یعنی بی دردسر پول گیرتان بیاید، بتوانید کاروان را بگیرید به خاطر آن دزدی که آنها کرده بودند بخواهید تلافی کنید ولی خدا می‌خواست که نه، «یُحِقَّ الحَقَّ» خدا می‌خواست حق را به. حالا مرحوم مقداد می‌گوید‌ خدا بعضی وقت‌ها گفته بایستید و این کاری که پیامبر انجام داد این افراد یکی یکی صحبت کردند با اختیار تام همه آنها ایستادند، هیچ کدامشان به اجبار، اصلا پیامبر هیچ وقت هیچ جنگی را به اجبار نبرده هیچ وقت. نه علی علیه السلام، نه پیامبر، نه حسین بن علی که دیگر مشهور است دیگر وضعیت امام حسین مشهور است، واضح است واضح است، هیچ وقت اجبار در کارشان نبود، حکم خدا را می‌گفتند ولی به اجبار کسی را به جنگ نبردند. آن وقت پیامبر خدا گفت آقای مقداد سیوری می‌گوید، می‌گوید‌ بعضی وقت‌ها شما کوتاه، «یَرونَهُ قریبا ولی نَراهُ بَعیداً» یا برعکس هر کدامش چون دو حالتش، عمدا برعکس خواندم. گاهی وقت‌ها شما منافع کوتاه مدت را نگاه می‌کنید، خدا می‌گوید نه نه اینجا جای ایستادن است. «عَسی أن تَکرَهوا شَیئاً وَ هُوَ خَیرٌ لَکُم و عسی أن تُحِبّوا شَیئا وَ هُوَ شَرٌّ لَکُم»، شما بعضی وقت‌ها نباید صلح کنی، نه اینکه به پیشنهاد صلح جواب رد بدهی، باید خیلی مراقب باشی. بعضی وقت‌ها احساس می‌کنی دشمن قوی است بعضی وقت‌ها باید بایستی اتفاقا، بعضی وقت‌ها باید مصلحت سنجی کنی. مثلا علما می‌گویند آقا باید مصلحت سنجی کرد، باید دید کدامش به نفع اسلام است کدامش به نفع مسلمین است، کدامش منافع بلند مدت است نه فقط کوتاه مدت که آقا ما اگر این کار را کنیم مثلا یک مقدار حالا به عنوان مثال می‌گویم دلارمان، تومانمان خوب می‌شود، نه ممکن است بعضی وقت‌ها شما اگر این را به دست آوردی از یک چیز بسیار بزرگتری از دست می‌دهی و محروم می‌شوی، پس بنابراین. حالا عرضم بر این است‌ این یک مقداری مسئله تشخیص مصادیق که یک کار سختی است، باید کسانی که به قول معروف در میدان هستند حالا به این تعبیر، خدا رحمت کند شهید سلیمانی، رحمت خدا بر ایشان. حالا به این تعبیر می‌کنند، کسی که در میدان است حالا میدان هر میدانی، چه میدان دیپلماسی، چه میدان جنگ، چه میدان علم تشخیص می‌دهد الان برای شهر تهران این خوب است، شهردار باید بتواند تشخیص بدهد، الان برای شهر قم این خوب است، آن کسی که اطلاع دارد منظور از میدان یعنی کسی که کامل به جمیع جوانب اطلاع دارد یا کسی که در جای دیگر است یا کسی که در جای دیگر است، هر جا، با اطلاع و اینها مصالح عام، چیزی که برای آینده و امروز، فقط امروز را نباید نگاه کرد، معیارهایش را ببینیم آیا می‌شود به دست آورد؟ بعضی از چیزها، نباید دین عقب برود اگر جلو نمی‌رود عقب نباید برود، اگر با این کاری که شما داری انجام می‌دهی جوری مصلحت را تنظیم می‌کنی که شما ذلیل می‌شوی، شما مثلا یک ضعف آشکاری برایت پیش می‌آید که دیگر بعدا نمی‌توانی کاری انجام بدهی، اینجا ممکن است بگویند مصلحت این است که بایستیم پای کار و یک سختی را بکشیم ان شاءالله خدا برایت خیر می‌خواهد و شرایط بهتر می‌شود. تشخیص آن حقیقت خیلی سخت است.


عرض کلی ام این است ما اگر خواستیم چون درمورد دولت همین فرمایش‌هایی که اساتید گفتند حالا بزرگان، عزیزان، همین که گفتید که اگر شهید صدر بود شاید جور دیگری صحبت می‌کرد، این پیداست خیلی چیزها ممکن است متناسب با شرایط باشد. دولت وظیفه‌اش چیست؟ من و شما باید برای همدیگر یک مقدار مسئله واضح شود که آقا آخر دولت شرایطش چیست؟ چه چیزهایی به عنوان عناصر ثابت وظایف دولت تلقی می‌شود، چه چیزهایی عناصر متغیر؟ می‌رویم نامه مالک اشتر را مثلا نگاه می‌کنیم، امیرمؤمنان علیه الصلاة و السلام 4 تا وظیفه آنجا گفته است، قرآن را می‌آوریم می‌خوانیم، 4 تا وظیفه گفته مثلا مالک، چون دیگر نامه نفیس‌ترین نامه ایست که مولا تقریبا به دست ما رسیده، حالا نوشته نمی‌دانم ولی به دست ما رسیده این نفیس‌ترین نامه است از نظر حکومتی، ویژه. 4 تا فرموده که من جناب مالک را می‌فرستم به یک جایی که برای 4 تا امر، یکی جهاد عدو یعنی جنگ، دفاع، امنیت، یکی جبایت خِراج این دوتا، یکی استصلاح اهل که این استصلاح اهل از آن حرف‌هایی است که نمی‌دانیم معنایش دقیقا چیست، یکبار دیگر هم من در جلسات دیگر هم عرض کردم که حالا باید روی آن صحبت کرد، یکی هم عمارت بلاد، عمران و آبادی عمارت بلاد اگر باشد، وضع آن شهر، عمران و آبادی آن، برای خراب شدنش نمی‌فرستند برای اینکه آباد شود، برای اینکه اقتصادش آباد شود در خود نامه هم هست، اقتصادش آباد شود، مردمش وضعش بهتر شود، عدالت آنجا گسترده‌تر بشود، عدالت گسترده‌تر بشود می‌شود استصلاح عدل. وضع کشاورزی‌اش خوب باشد، وضع تجارتش خوب باشد، وضع نظامیانش خوب باشد، وضع قضاوتش خوب باشد، وضع کتّابش خوب باشد، وضع مردم فقیر آن خوب باشد که آنجا خیلی تکیه می‌کند به عنوان قسم هفتم از این طبقات.


4 تا مسئله گفته، دوتای آن واضح است خیلی، آقا درآمدهای دولت را جمع کن یک. دو، امنیت را برپا کن، این دوتا تقریبا معلوم است. جهاد عدو را هم گفته یعنی هرنوع ناامنی به خصوص در مرزها، قاعدتا اگر دشمن نفوذ کرد در داخل هم امنیت داخلی هم مطرح است اما دوتای دیگر آن، عمارت بلاد یعنی کارش چیست، صبح تا شب بنشیند خیابان بکشد؟ مترو درست کند؟ کار دولت است اینها اصلا؟ کار خود مردم است؟ بعد استصلاح اهل یعنی چه؟ مردم به صلاح باشد، خوب باشد، به مصلحت باشد، این کلمه مصلحت به صلاح هست. «عملوا الصالحات» یعنی ضد فساد است، یعنی رشد می‌کند، ترقی می‌کند، پیشرفت می‌کند، توسعه پیدا می‌کند، هر اسمی که می‌خواهیم برایش بگذاریم نمی‌خواهم روی یک کلمه‌ای الان بمانیم برای این کار است، این مسائل استصلاح اهل از نظر فرهنگی هست، از نظر اقتصادی هم هست، از نظر اجتماعی هم هست، عدالت قضائی هم هست، خیلی گسترده بیان شده، بعضی‌هایش خیلی عناصر متغیر در آن است مثل همین استصلاح اهل. البته عمارت بلاد اگر منظور از عمارت بلاد یعنی درواقع می‌شود که آقا مثلا جوی‌ها آبش روان باشد، ساختمان‌ها درست باشد، خیابان‌هایش درست باشد، مثلا اگر مترو باید بکشی مترویش لازم است، بگویند شهر آباد است، عمران و آبادی دارد ولی استصلاح اهلش خیلی پیچ دارتر است، ظریف‌تر است، هم جنبه‌های معنوی دارد هم جنبه‌های مثلا مادی دارد،‌ اینها یک جور است می‌خواهیم به دست بیاوریم.


دوستان عزیز ما اگر آیات قرآن را در نظر بگیریم، چه چیزهایی را به عنوان وظیفه دولت خدای متعال تلقی کرده؟ از آیات مختلف قرآن من فقط سوره مزمّل را یک نکته بگویم درمورد آن، ان شاءالله جلسه بعد اگر عمری بود آیات دیگر را که اینگونه است عرض می‌کنم. در سوره‌های قرآن می‌دانید سوره علق اولین سوره‌ای است که بر پیامبر نازل شده بعد هم سوره قلم. در سوره علق هم در سوره قلم هر دو به بحث اقتصادی پرداخته، این پیداست که اقتصاد اهمیت دارد و بحث بخصوص بحث غنا و ثروت در مقابل مثلا فقر پرداخته اما در بحث دولت که بخواهیم بگوییم دولت، حالا فقط این را عرض بکنم مثلا در سوره مزمّل یک آیه داریم، نگاه کن اینجوری. «فَعسی فرعون الرّسول» این آیه چند است؟ آیه 16. «فَأخذناهُ اخذاً وبیلاً» فرعون با رسول عصیانش کرد. یعنی چه؟ آقای فرعون چکاره بود؟ رئیس کل یک امپراطوری بود. جناب رسول که بود؟ آقای جناب موسی. فرعون با موسی چون اینجا اول جایی است که بدون اینکه اسم موسی بیاید. می‌دانید که اولین اسم پیامبری که یا به اشاره آمده در قرآن سوره علق که ندارد که در مورد خود پیامبر است، در سوره قلم آن صاحب حوت را گفته، در سوره مزمل هم این «عسی فرعون الرّسول». موسی چکار فرعون داشت؟ فقط به فرعون می‌گفت مثلا تو چرا ادعای خدایی می‌کنی؟ خدا یکی است یا اینکه نه به تک تک کارهای دولتی‌اش کار داشت و موسی آمده بود آنجا یکی را بگوید، برده گرفته بود ظلم می‌کرد و چیزهایی که دارد که در بعضی آیات آمده. این پیداست که یکی از کارهای پیامبران رفتن سراغ آن دیکتاتورها و حاکمیت‌های فاسدی است و وقتی یک پیامبری دارد به یک حاکمیت فاسد توصیه می‌کند یعنی می‌گوید این کار را نکن این کار را بکن، پس این پیداست درباره مسئله اجتماعی و دولت و حکومت حرف دارد. اگر دیدیم که بعدا که باز شد دیدیم حرف‌های مختلفی به او می‌زند، هم از اینکه چرا فلان کار را انجام دادی مثلا مردم را به عبادت خودت کشاندی مثلا در پرستش و هم کارهای دیگری که اجتماعی است. یکی این آیه که البته ممکن است شما بگویید آقا این چه آیه‌ای است؟ چرا اینجوری گفته؟ در آیه بیستم که البته اختلاف است که این آیه بیستم در همان مزمّل که سومین سوره است آمده با آن بوده، سومی یا چهارمی چون مدثّر را بعضی‌ها می‌گویند قبل از مزمّل است. درمورد آیه بیست خداوند توضیح می‌دهد که خدا می‌داند که تو نزدیک دو ثلث شب یا نصف یا گاهی وقت‌ها ثُلُث و طائفه‌ای هم که با تو هستند اینها بلند می‌شوند و نماز می‌خوانند ولی‌ ساعت را و تنظیمات را خدا در نظر می‌گیرد و می‌داند شما نمی‌توانید به دقت اینها را دربیاورید و به شما تخفیف می‌دهد، هر مقدار توانستید «فَاقرَؤوا ما تَیَسَّرَ منَ القرآن» علاوه هر چه توانستید. «عَلِمَ، خداوند، أن سَیَکونَ مِنکُم مرضی» می‌داند به زودی از میان شما مریضانی هستند یک «وَ آخَرون یَضربونَ فی الارض یَبتَغونَ من فَضلِ الله» یک عده‌ای هم فردا می‌روند مسافرت، در مسافرت هستند از فضل خدا ابتغا می‌کنند یعنی تاجرند، این دو. «وَ آخَرون یُقاتلونَ فی سَبیلِ الله» یک عده‌ای هستند در راه خدا پیکار می‌کنند. باز هم این هم بحث است اینجا در واقع یک سیستم اجتماعی را دارد بیان می‌کند. «فَاقرَؤوا ما تَیَسَّرَ منه» از قرآن آن مقداری که هست بعد فرمود «وَ أقیموا الصلاة وَ ءاتوا الزّکاة» نماز و زکات، بدهید و بخوانید. «وَ أقرضوا الله قرضاً حَسَناً» انفاق هم بکنید، قرض به خدا بدهید یعنی انفاق کنید. «وَ ما تُقَدِّموا لِأنفُسَکُم مِن خَیرٍ تَجِدوهُ عندَ الله» هر چه هم بدهید، آینده نصیبتان می‌شود. «هُوَ خَیراً و أعظَمَ أجراً فاستغفرواللهَ إنَّ اللهَ غفورٌ رحیم».


نگاه دو تا چیزی که به نظر می‌آید به مسئله اجتماعی است، یکی «یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الله» که جنگ در راه خدا معمولا از یک قدرت متمرکز ناشی می‌شود و می‌تواند به حاکمیت هم اشاره باشد. «ءاتوا الزّکاة» هم به تدریج دیده می‌شود که این یک بحث وظیفه‌ای است که پایان کارش به دست دولت است. پس اینجوری می‌توانیم بگوییم از ابتدای آیات که در مکه آمده بحث مربوط به نظم اجتماعی و جهاد با عدو و خلاصه حمایت از اینها وجود دارد در لابه لای آیات تا زمانی که به طور خیلی رسمی‌تر این مطرح می‌شود.
اگر خدا خواست جلسه آینده سوره صاد چند تا آیه دارد درباره آنها و سوره اعراف و طاها و شعراء آیاتی است، بعضی‌هایش را با هم مرور می‌کنیم.
ان شاءالله که خداوند به این نشست و برخاستمان و به این بحث‌ها به دیده منت بر ما بنگرد و اینها را مورد قبول درگاهش قرار بدهد. سالم و تندرست باشید ان شاءالله.
اللهم صل علی محمد و آله و سلّم.

برای دریافت فایل اینجا را کلیک کنید.

Prev Next
برچسب‌ها
برای ارسال نظر وارد سایت شوید