جلسه نوزدهم درس فقه تخصصی تامین اجتماعی،استاد سید رضا حسینی + فایل جلسه
چهارشنبه, 21 ارديبهشت 1401 06:24 انجمن مالی اسلامی ایران موسسه فقه اقتصادی طیبات درس خارج فقه تخصصی تامین اجتماعی استاد سید رضا حسینی 362

جلسه نوزدهم درس خارج فقه استاد سید رضا حسینی در موضوع فقه تخصصی تامین اجتماعی در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۱ به همت انجمن مالی اسلامی ایران و موسسه طیبات برگزار گردید.

استاد حسینی، فقه تامین اجتماعی، جلسه 19، یکشنبه 18 اردیبهشت 1401
أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ و بِهِ نَسْتَعِین وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدنَا وَ نَبِیِّنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیّبِینَ الطَّاهِرینَ المَعصُومِینَ. و اللَّعْنُ الدَّائِمُ عَلَی أعْدَائِهِمْ أجْمَعِینَ مِنَ الْآنَ إلیٰ لِقاءِ یَوْمِ الدِّینِ.
بعد از عرض سلام و قبولی طاعات و عبادات و تبریک عید سعید فطر ادامه‌ی بحث‌مان را شروع می‌کنیم. ما توی آن بحث‌های تامین اجتماعی رسیدم به راهکارهای تامین اجتماعی از دیدگاه شهید صدر، یک مقدار بحث را شروع کردیم و جلو رفتیم ولی ادامه‌اش ماند که حالا در این جلسه پی می‌گیریم.
منتها قبل از شروع بحث یک اتفاقی که در زمینه‌ی تامین اجتماعی در این فاصله‌ی یکی دو ماهه اتفاق افتاد، بحث ابلاغ سیاست‌های کلّی تامین اجتماعی توسط مقام معظّم رهبری بود که این یک گام بسیار مهم و اساسی در زمینه‌ی تامین اجتماعی بود که جایش خالی بود. در واقع از بعد از انقلاب به هر حال ولو با تاخیر این کار انجام شد و حالا من یک توضیح مختصر در این رابطه می‌دهم، بعد وارد بحث خودمان خواهیم شد. چون این سیاست‌های تامین اجتماعی کوتاه است این را فقط می‌خواهم یک ذهنیّتی دوستان داشته باشند. بعد برای تحقیقاتی که انشاء‌ الله انجام خواهند داد می‌توانند از این استفاده کنند که حالا یک اشاره‌ای می‌کنم.
این سیاست‌های کلّی تامین اجتماعی در نه بند، یعنی کلاً این در حدود همین یک صفحه، یک صفحه‌ و خورده‌ای است و مقام معظّم رهبری این را ابلاغ کردند که در واقع یک بخشی از آن الآن در حال حاضر وجود دارد و دارد اجرا می‌شود. ولی یک بخش‌های نویی هم دارد که این‌ها در واقع در خلال همین بحث‌هایی که وجود داشت برای تدوین این سیاست‌ها و در طول شاید بیش از دو سال جلسات متعدّدی که تشکیل شده بود، این‌ها هم اضافه شد که حالا انشاء الله می‌خوانم.
اینجا در واقع از بند اوّل که شروع می‌کند استقرار نظام تامین اجتماعی به صورت جامع، یکپارچه، شفّاف، کارآمد، فراگیر و چند لایه که اینجا به طور خلاصه در واقع آن نکاتی که مورد نظر بوده اینجا آورده و حالا در بندهای بعدی هم شاید به نوعی این‌ها را تفصیل داده است.
به خصوص این بحث چند لایه بودن نظام تامین اجتماعی که چند سال بود تکرار می‌شد و ما سندی در موردش به این شکل نداشتیم، اینجا در همین بند اوّل مورد تاکید قرار گرفته. بند پنجم همین بحث چند لایه بودن را یک مقدار باز کرده و در واقع در بخش‌های مختلف امدادی، حمایتی و بیمه‌ای، این‌ها را باز کرده که چند لایه بودن را یک جورهایی دارد تفسیر می‌کند که مراد از چند لایه بودن این است که به تناسب وضعیّت مالی افراد در جامعه برنامه‌های تامین اجتماعی هم باید متفاوت باشد. یک لایه‌ی عمومی و بدون گرفتن حق بیمه و این‌ها و مجانی برای دهک‌های پایین جامعه. و یک لایه هم برای آن دهک‌های بالا که آن‌ها باید کلاً با منابع خودشان باید برنامه‌ها تهیّه شود و این حدّ وسط که با مشارکت افراد و دولت. و حالا این یک تفسیری از نظام چند لایه است که اینجا آمده.
و این ماده‌ی هفت و هشت و نه هم که می‌شود گفت که کلاً جدید است. یعنی بحث ماده‌ی هفتش که استقرار نظام ملّی احسان و نیکوکاری و ایجاد پیوند میان ظرفیّت‌های مردمی و دستگاه‌های موظّف. این قبلاً نبود ما چیزی نداشتیم در این زمینه. و ماده‌ی هشت ارائه خدمات لازم به منظور تحکیم نهاد خانواده و فرزندآوری. و باز ماده‌ی نه که خیلی مهم است، الزام به تهیّه پیوست تامین اجتماعی برای طرح‌ها و برنامه‌های کلان کشور.
در مجموع به نظرم این یک گام خیلی خوب و مثبت و رو به جلویی بود که برداشته شد. حالا گام‌های بعدی این است که باید این سیاست‌ها بیاید تبدیل به قوانین شود و بعد انشاء‌ الله اجرا شود که مردم از خدماتش بهره‌مند شوند.
یک اتفاق دیگری که توی همین چهارچوب افتاد همان بحث بیمه‌های فراگیر بود که در همین روزهای اخیر اتفاق افتاد. آن هم به نوعی در واقع مبتنی بر همین نظام چند لایه بود که برای افراد سه دهک پایین جامعه قرار شد که بدون اینکه حق بیمه‌ای دریافت شود این‌ها بیمه شوند از محل منابع عمومی و این عمل هم شد. و برای بقیّه‌ی افرادی که فاقد بیمه هستند آن‌ها هم بر اساس در واقع میزان استطاعت مالی‌شان تصمیم‌گیری شد که حالا من نمی‌خواهم وارد تفصیل آن شوم. علی أیّ حالٍ این یک کار خوبی بود که انجام شد.
حالا کاری که ماها می‌توانیم انجام دهیم این است که بیاییم این‌ها را یک مقداری باز کنیم، چون اینجا مثلاً می‌گوید که استقرار نظام ملّی احسان و نیکوکاری. این منظور از این نظام چی است؟ منظور از احسان و نیکوکاری چی است، آیا صرفاً کمک به فقراست یا همه‌ی اقسام احسان و نیکوکاری را شامل می‌شود. و این نظام دارای چه اجزا و عناصری می‌تواند باشد، روابط بین این عناصر چطور می‌تواند باشد، منابع مالی‌شان به چه شکل باشد و مسائلی از این دست که این‌ها نیاز به تبیین دارد.
و همین‌طور مثلاً آن بند هشت که می‌گوید ارائه‌ی خدمات لازم برای تحکیم خانواده، آن هم باز چگونگی این تحکیم خانواده و بحث فرزندآوری و اینکه نظام اگر بخواهد وارد این قضیّه شود به چه شکل باید وارد شود، چه خانواده‌هایی باید تحت پوشش قرار بگیرند، با چه شرایطی و به چه میزان باید چیز شود به حساب قوانین و مقرراتش چطور باید تنظیم شود. این هم باز می‌شود روی آن کار کرد.
و در نهایت آن مورد آخر هم بحث پیوست تامین اجتماعی برای طرح‌ها و برنامه‌های کلان کشور، آن هم باز یک بحث کاملاً جدایی است. فعلاً در این حدش مبهم است و باید باز شود ببینیم منظور از این پیوست تامین اجتماعی برای طرح‌ها و برنامه‌های کلان چی است. منظور از طرح‌ها و برنامه‌های چی است؟ آیا هر نوع سیاست دولت را شامل می‌شود و اگر قرار باشد که شامل شود باید چه ملاحظاتی از منظر تامین اجتماعی در آن‌ها رعایت شود اصول این کار. چگونه است که این هم نیاز به در واقع می‌شود روی این هم تحقیق کرد.
علی أیّ حالٍ خواستم که دوستان ملاحظه بفرمایند. اگر مایل بودید که توی این زمینه کاری انجام دهید من در خدمتتان هستم و باید با هم صحبت کنیم. این از این مقدّمه‌ای که می‌خواستم خدمت دوستان عرض کرده باشم.
امّا بحث اصلی ما که شروع کرده بودیم این بحث را راهکارهای تامین اجتماعی از دیدگاه شهید صدر (رحمة الله علیه). ما در این فصل که راجع به الگوی تامین اجتماعی اسلامی داشتیم بحث می‌کردیم یک مواردی را قبلاً مطرح کردیم، اینکه هدف تامین اجتماعی چی است، مبانی‌اش چی است و آن نیاز به چه معناست، چه مراتبی دارد، موارد تحت پوشش تامین اجتماعی چه چیزهایی می‌توانند باشند، این‌ها را بحث کرده بودیم. و می‌گفتیم یک سوالی که بعد از این‌ها مطرح می‌شود این است که ما اگر بخواهیم این مواردی را که گفتیم تحت پوشش قرار بدهیم و خدماتی به آن‌ها ارائه بدهیم از چه روش‌هایی، با چه راهکارهایی این کار را می‌توانیم انجام بدهیم. و چه نهادهایی در واقع توی این کار مسئول هستند به چه شکل.
ما اینجا یک بحث جمع و جوری که شاید در واقع عمده‌ی آن مباحثی را که ما می‌خواهیم در این عنوان عرض کنیم برگرفته‌ی از مباحث مرحوم شهید صدر است. در اواخر کتاب اقتصادنا که یک بحثی ایشان آنجا دارند تحت عنوان مسئولیّت دولت در اقتصاد اسلامی و در ضمن آن سه تا بحث را مطرح می‌فرمایند یکی «الضمان الاجتماعی» که به معنای ضمان عرض کرده بودیم که به معنای تامین اجتماعی است. و یکی توازن اجتماعی و یکی هم در واقع مبنای دخالت دولت در اقتصاد.
حالا از این سه تا بحثی که ایشان مطرح می‌کند بحث اوّلشان «الضمان الاجتماعی» که همین بحث تامین اجتماعی است و مستقیماً به بحث ما مربوط است که ما این بحث ایشان را اینجا خواهیم خواند. و آن بحث دوّمشان که توازن اجتماعی است، آن هم خیلی مرتبط است به بحث‌های تامین اجتماعی. منتها این را من دیگر واگذار می‌کنم به مطالعه‌ی دوستان، ما واردش نمی‌شویم. و بحث سوّم هم باز به نوعی مرتبط است ولی آن را هم ما واردش نخواهیم شد.
بنابراین آن بحث اوّل که ضمان اجتماعی است و در واقع به نوعی نظریّه‌ی تامین اجتماعی در اسلام را ایشان توضیح دادند آن را می‌خوانیم، عبارت شهید صدر را می‌خوانیم. بعد دیگر بحث‌های بعدی که خواهیم داشت در واقع چهارچوب اصلی‌اش همین است.
ایشان در تامین اجتماعی اسلامی گفتیم که این طرح بحثشان خیلی برای ما در واقع قابل توجّه است که از اوّل که بحث تامین اجتماعی را ایشان مسئله را طرح می‌کند چطور مسئله را طرح می‌کند. که توی همین عبارت اوّلش که می‌فرماید «فرض الإسلام على الدولة ضمان معيشة أفراد المجتمع الإسلامي ضماناً كاملاً» اینجا در واقع نشان می‌دهد که نگاه ما به مقوله‌ی تامین اجتماعی چی است.
اگر دوستان خاطرشان باشد در تامین اجتماعی غربی ورود به تامین اجتماعی از آنجا بود که حوادثی برای کارگران که نیروی کار بودند برای تولید در نظام سرمایه‌داری، این نیروی کار برایش حوادثی پیش می‌آمد و زندگی‌اش و بعد مسائل تولید و این‌ها دچار اختلال می‌شد و لذا این بحث مطرح شد که ما چطور بیاییم این مخاطرات را پوشش بدهیم. از اینجا بحث شروع شد، بعدها یک بخش‌هایی هم به آن اضافه شد، آن بخش‌های حمایتی و این‌ها منظورم است.
منتها اینجا ایشان وقتی که از اوّل بحث را مطرح می‌کند، اصلاً بحث کار و تولید و حوادث و این‌ها مطرح نیست، بلکه به شکل کلّی می‌فرمایند که هر عضوی از جامعه‌ی اسلامی، تمام افراد جامعه‌ی اسلامی باید یک معیشت کاملی داشته باشند و قابل قبولی داشته باشند. و این است مسئله که اسلام این را تضمین کرده و باید در واقع دولت این سطح معیشت قابل قبول را برای آحاد جامعه فراهم کند.
پس بنابراین حالا اینجا فرقی نمی‌کند که این فرد شاغل باشد یا غیر شاغل باشد و آیا فعلاً مخاطره‌ای به وجود آمده یا نیامده، این‌ها در درجه‌ی اوّل مسئله نیست، خود انسان اینجا مطرح است. و حالا بعد چطور اسلام این کار را انجام می‌دهد شروع کردند که فرمودند این کار در اسلام دارای در واقع مبتنی بر دو تا پایه است. که یکی را تحت عنوان تکافل عام مطرح کردند و دیگری هم حق عموم مردم در درآمدهای جامعه یا درآمدهای دولت.
و آن قسمت اوّل را ما آن دفعه قبل از تعطیلات مرور کردیم که در واقع برنامه‌ی اسلامی مشتمل بر دو قسمت است؛ یک قسمت تکافل عمومی است و این اشاره دارد به مسئولیّت مردم در مقابل یکدیگر اعمّ از اینکه دولتی وجود داشته باشد یا نباشد یا اصلاً دولتی است به وظیفه‌اش عمل کند، نکند. در هر صورت یک بخشی از برنامه‌ها تکالیفی است که مردم خودشان نسبت به همدیگر دارند. و این را دلائلش را در واقع بیان کرد مرحوم شهید صدر از روایاتی که در این زمینه وارد شده و از آن‌ها استفاده‌ی وجوب می‌شود که در حدّ در واقع ضروریّات زندگی و نیازهای اوّلیه مردم در مقابل همدیگر مسئولند و اگر به این مسئولیّت عمل نکنند در قیامت مورد مؤاخذه قرار خواهند گرفت.
این‌ها را ما بحث کردیم و الآن فقط من خواستم یک اشاره کنم برای یادآوری. و بحث برنامه‌ی دوّمی که اسلام برای این تضمین معیشت قابل قبول برای آحاد جامعه در نظر گرفته این را در واقع مرحوم شهید صدر در اینجا مطرح می‌کنند که به عنوان وظیفه‌ی دولت آن در واقع مبنای اوّل وظیفه‌ی مردم در مقابل هم بود، این مبنای دوّم وظیفه‌ی دولت است در مقابل زندگی آحاد مردم و در واقع بحث ما تا اینجا رسیده بود.
و الآن ایشان در بیان در واقع درصدد بیان این قسمت است که این قسمت از برنامه‌های اسلامی ببینیم که مبتنی بر چه مبنایی است و حدّ و حدودش به چه شکل است. بیان می‌کند که «ولكنّ الدولة لاتستمد مبرّرات الضمان الاجتماعي الذي تمارسه من مبدأ التكافل العام فحسب» ما که راجع به وظیفه‌ی دولت در تامین اجتماعی داشتیم بحث می‌کردیم و قسمت اوّلش را بیان کردیم که تکافل عمومی است و آنجا گفتیم که ولو اینکه این وظیفه‌ی مردم است در مقابل همدیگر، ولی دولت هم موظّف است که مردم را به انجام وظایف‌شان در واقع وادار کند و اگر انجام ندادند آن‌ها را بازخواست کند و وادار کند که وظیفه‌ی خودشان را انجام دهند.
اینجا می‌فرماید که وظیفه‌ی دولت صرفاً این نیست که مردم را به انجام وظایف خودشان ترغیب کند و وادار کند. «بل قد يمكن إبراز أساس آخر للضمان الاجتماعي كما عرفنا سابقاً» بلکه اینجا برنامه‌ی دیگری هم است و آن عبارت است از «حقّ الجماعة في مصادر الثروة» حق عموم مردم در منابع ثروت جامعه. «و على أساس هذا الحقّ تكون الدولة مسئولة بصورة مباشرة عن ضمان معيشة المعوزين و العاجزين بقطع النظر عن الكفالة الواجبة على أفراد المسلمين أنفسهم» و می‌فرمایند که چون ما این مبنا را داریم که مردم در ثروت‌های عمومی، در ثروت‌های جامعه همه‌ی آحاد مردم شریک هستند، بر اساس این مبنا دولت مسئول است که در واقع بیاید و زندگی آن‌هایی که فقیر هستند یا ناتوان هستند، آن‌ها را به عهده بگیرد. صرف نظر از آن برنامه‌ی اوّل که در تکافل عمومی گفتیم. اینجا یک برنامه‌ی دیگری است.
بعد می‌فرماید که «و سوف نتحدّث أوّلاً: عن هذه المسئولية المباشرة للضمان و حدودها وفقاً لنصوصها التشريعية ثمّ عن الأساس النظري الذي ترتكز عليه فكرة هذا الضمان و هو حقّ الجماعة في ثروات الطبيعة» و حالا می‌فرمایند که ما بحث خواهیم کرد از این مسئولیّت دولت و حدودش را خواهیم گفت مطابق با نصوص شرعی و این پایه‌ی نظری که آن اندیشه‌ی ضمان اجتماعی اسلامی بر آن بنا شده و آن عبارت است از حق مردم در ثروت‌های طبیعی.
حالا من اینجا یک سوالی را می‌خواهم مطرح کنم برای اینکه بحث یک مقدار روشن شود ممکن است شما بفرمایید که پایه‌ای که ایشان الآن بیان فرمودند، یعنی حق عموم مردم، حق همه‌ی آحاد جامعه در ثروت‌های عمومی، این آیا اختصاص به اسلام دارد که ایشان آن را به عنوان برنامه‌ی تامین اجتماعی اسلامی بیان می‌کند و یا اینکه نه اصلاً این در جوامع دیگر هم به همین شکل است و از این جهت ما تفاوتی نداریم.
می‌خواهم ببینم دوستان آن مباحثی را که ما در زمینه‌ی همان تامین اجتماعی غرب و آن مبانی که آن‌ها داشتند راجع به عدالت اجتماعی و این‌ها و اینکه آیا آنجا هم یک همچنین مبنایی وجود دارد یا نه؟ چیزی خاطرتان است یا نه؟ یعنی در واقع اندیشمندان غربی الآن در ارتباط با بحث عدالت اجتماعی آیا یک چنین مبنایی را می‌پذیرند یا نه؟ این خیلی مهم است برای ما. دوستانی که آمادگی دارند می‌توانند توضیح دهند.
دانش‌پژوه: آن طوری که من خاطرم است این طبق مبانی غربی همچنین چیزی توی مبانی غربی نیست و صحیح نیست. چون بسته به این بود که ما اگر اصالت را اصالت سود بدانیم، یعنی طبق نظر و مبانی غربی و این را بدانیم که بالاخره هر چه بهره‌وری باید بالا باشد خدمت شما هزینه‌ها باید پایین باشد و این‌ها، این با مبانی غربی نمی‌سازد. اینکه ما بخواهیم هوای عموم را داشته باشیم و این‌ها. و این ظاهراً توی مبانی غربی جاری نیست همان طوری که تو ذهنم است.
استاد: بله، ما آن بحث‌هایی که راجع به عدالت اجتماعی، یعنی ما مبانی تامین اجتماعی در غرب را که مطرح می‌کردیم اصلاً چرا این تامین اجتماعی به وجود آمد چند تا بحث آنجا داشتیم مثلاً یکی‌ همین ضرورت‌هایی بود که در مخاطراتی که نظام سرمایه‌داری را تهدید می‌کرد و انقلاب کارگری، شورش‌های کارگری، بعد رکود اقتصادی و این‌ها. این‌ها یک طرف قضیّه بود.
بعد یک سری مباحث بود در زمینه‌ی همبستگی اجتماعی و این‌ها که گفتیم اکتشافاتی که در علوم اجتماعی، اوّل در علوم میکروب‌شناسی مثل بیماری سل و این‌ها که چطور سرایت می‌کند در جامعه و سرنوشت همه را در جامعه به هم پیوند می‌زند، این باعث شد که در علوم اجتماعی هم یک همبستگی، نظریّه همبستگی به جای فردگرایی یک مقداری، حالا یک سری دلایل سیاسی هم بود. دلایل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و یکی هم بحث عدالت بود.
بحث‌های عدالت اجتماعی دو تا نظریه‌پرداز بزرگ ما الآن داریم در دوره‌ی معاصر غرب یکی آقای نوزیک است،‌ یکی آقای هایک. البته جان رالز هم است منتها آن مبنایش یک مقدار متفاوت است. بر اساس آن نظریّه‌ی نوزیک و هایک اصلاً عدالت اجتماعی به این معنا که شما بخواهید در جامعه از یک سری افرادی بگیرید و به یک سری افراد بدهید، به این معنا این تعدّی به حقوق مالکیّت افراد است و خودش نوعی ظلم تلّقی می‌شود. و هایک یک جمله‌ای دارد که عدالت اجتماعی سرابی بیش نیست و هیچ توافقی بر اینکه یک چنین کاری جایز است که دولت بیاید از یک عدّه بگیرد و به یک عدّه‌ای بدهد، وجود ندارد.
یعنی بر اساس نظریّه‌های لیبرالیسم که مهم‌ترین اصل را حفظ آزادی‌های مردم و حقوق افراد می‌داند اصلاً نه تنها یک همچنین مبنایی که ما الآن مطرح کردیم وجود ندارد، بلکه عکسش را می‌گویند. یعنی گرفتن از ثروتمند و دادن به فقیر را نوعی تعدّی به حقوق او می‌دانند. گرچه حالا بعدها در واقع شاید حالا قبل از آن‌ها آقای رالز نظریّه‌ی دیگری مطرح کرد و بر اساس نظریّه‌ی او یک توجیهی برای برنامه‌های عدالت اجتماعی درست شد.
علی أیّ حالٍ این چیزی که شهید صدر دارد مطرح می‌کنند این خیلی مهم است که شما یک توجیه نظری، یک مبنای نظری برای دخالت دولت در امر تامین اجتماعی داشته باشید و این را ایشان به این شکل مطرح می‌کند که ثروت‌های جامعه این‌ها در واقع متعلّق به همه‌ی مردم است، متعلّق به،‌ اینجوری نیست که هر کسی اموال و چیزهایی که دارد این‌ها صرفاً متعلّق به خودش باشد.
اینجا مبنایی که ما داریم این است که عموم فی الجمله یک حقّی در ثروت‌های طبیعی و حالا خواهیم گفت که متعاقب آن چیزهایی که بعداً از طبیعت به دست می‌آید و همین‌جور توسعه پیدا می‌کند. یک حقّی برای عموم قائل هستیم و چون این حق در اموال وجود دارد به دولت این جواز را صادر می‌کند که تو می‌توانی بیایی بگیری از یک عدّه مالیات بگیری و به یک عدّه‌ی دیگری کمک بدهی.
دانش‌پژوه: چند روز پیش توی اخبار می‌خواندم که یعنی مال چند ماه پیش فکر می‌کنم سوئد بود یا فنلاند یکی از این کشورها یک طرحی تصویب شده است که برای نسل‌های آینده بیایید کمک کنید برای خوشبختی نسل‌های آینده تا مثلاً این‌ها را هزینه کنیم برای نسل‌های آینده و تا به حال بیش از یک میلیارد و خورده‌ای دلار پول جمع شده، یعنی این نشان می‌دهد مثلاً آن کشور حتّی برای نسل‌های آینده هم دارند این تامین اجتماعی را،‌ نه حالا حتّی برای فقرا برای نسل خودشان برای نسل آینده را هم دارند انجام می‌دهند. این برآمده از کدام مبناست؟
استاد: آن نظام‌های اروپایی در واقع این‌ها نظام‌های سرمایه‌داری لیبرال نیستند، بلکه این‌ها اصلاً اصطلاحاً به آن‌ها می‌گویند سوسیال دموکراسی یعنی تلفیقی از سوسیالیسم است و لیبرالیسم، سوسیال دموکراسی می‌گویند. این با مثلاً نظام آمریکا کاملاً متفاوت است. باز مثلاً نزدیک به نظام آمریکا، ژاپن هم باز نزدیک به آمریکا است. یعنی الآن توی آمریکا نظام تامین اجتماعی اصلاً یک همچنین حرف‌هایی را نمی‌زند. حتّی در مورد نسل فعلی هم، یعنی این پوشش تامین اجتماعی به این شکلی که در کشورهای اروپایی است اصلاً در آمریکا از این خبرها نیست. خیلی نظام،‌ آن هم مبتنی بر همان اصول نظام سرمایه‌داری است.
در اروپا در واقع بعضی از اصول نظام سرمایه‌داری جایش را داد به آن اصولی که از سوسیالیسم در واقع گرفته می‌شود. می‌دانید سوسیالیسم آن طوری که مارکس و این‌ها تعریف می‌کردند،‌ آنکه اصلاً کلاً مالکیّت خصوصی را به طور کلّی در واقع نفی می‌کرد و همه‌ی مالکیّت‌ها را عمومی اعلام می‌کرد و دولت بود که مالک همه چیز بود. و این دولت هم از صفر تا صد زندگی مردم را باید تامین کند فقط مردم باید کار کنند به اندازه‌ای که توان دارند و دولت دیگر به اندازه‌ی نیاز این‌ها می‌آید تخصیص می‌دهد.
در دولت‌های اروپایی در واقع این تلفیقی از اصول سوسیالیسم و لیبرالیسم ایجاد شد واین‌ها مبنایشان یک مقدار متفاوت است. ولی آن چیزی که مهم است این است که در همین دولت‌های رفاه اروپایی، یک وقت است که بر اساس در واقع ضرورت‌های اجتماعی و این‌ها یک مطلبی را به آن می‌رسند و می‌گویند که اگر این کار را نکنیم این خسارت‌هایی را در اقتصاد،‌ در سیاست،‌ در جامعه به وجود می‌آورد و بر همین اساس هم ما باید بیاییم این خدمات را بدهیم.
و به تناسب اینکه این ضرورت‌ها از بین برود یا آن خطرات از بین برود این دامنه‌ی اینجور خدمات هم کم می‌شود. نمونه‌اش خود انگلستان است که یک زمانی دولت رفاهش،‌ اصلاً دولت رفاه در انگلستان به وجود آمد بعد از آن بحران 1930 که در غرب به وجود آمد و پیشرفت کرد. ولی بعدها که دیگر خطر کمونیست و آن مسائل و مشکلات از بین رفت کم‌کم یک دوره عقب‌نشینی شروع شد. این‌ها یک مقداری بالا و پایین می‌شود به خاطر، علّتش هم این است که هر کجا که در واقع ضرورتی باشد یا خطری این نظام اقتصادی را تهدید کند می‌آید و بعد شل و سفت می‌شود.
علی أیّ حالٍ این مبنایی که ما الآن داریم اینجا مطرح می‌کنیم که این اصلاً یک چیز همیشگی است و یک چیز قرص و محکم است که خدای متعال در واقع همه چیز را خلق کرده و برای همه هم خلق کرده. حالا شهید صدر اینجا توی عبارت‌هایشان این را توضیح می‌دهند که از نصوص قرآنی استفاده می‌کنند که چون همه‌ی ثروت‌ها برای همه‌ی مردم خلق شده، پس بنابراین حق دارند، مردم حق دارند و دولت هم همین حق را دارد احیاء می‌کند.
عبارت، بقیّه‌ی عبارت ایشان ادامه‌ی عبارتشان اینجوری است که «أمّا عن المسئولية المباشرة للضمان: فإنّ حدود هذه المسئولية تختلف عن حدود الضمان الذي تمارسه الدولة على أساس مبدأ التكافل العام» می‌گوید که اینجا مسئولیّت دولت متفاوت است از آن مسئولیّتی که در زمینه‌ی تکافل عمومی داشت. «فإن هذه المسئولية لاتفرض على الدولة ضمان الفرد في حدود حاجاته الحياتية فحسب» این مسئولیّتی که در اینجا است اینجوری نیست که صرفاً در حدّ آن نیازهای اساسی و درجه‌ی اوّل و ضروری زندگی باشد در تکافل عام. ایشان اینجوری گفتند،‌ نه اینجا صرفاً این نیست. «بل تفرض عليها أن تضمن للفرد مستوى الكفاية من المعيشة الذي يحياه أفراد المجتمع الإسلامي» در اینجا حدّ و حدود این مسئولیّت دولت این است که باید تضمین کند سطح کفایت از معیشت را که در واقع آن سطح عمومی که در جامعه‌ی اسلامی است،‌ آن سطح را باید دولت تضمین کند.
«لأنّ ضمان الدولة هنا ضمان إعالة» اینجا می‌گوید که در واقع ضمان،‌ ضمان دولت، ضمان در واقع اعالة است و اداره‌ی زندگی مردم است،‌ مثل آن سرپرست خانواده‌ای که چطور عیال خودش را در سطح کفایت باید تضمین کند،‌ اینجا هم اینجوری است. «و إعالة الفرد هي القيام بمعيشته و إمداده بكفايته» و این هم عبارت است از اینکه بیاید در واقع معیشت آن افراد را تضمین کند و کمک کند در حدّ کفایت.
«و الكفاية من المفاهيم المَرِنة» حالا منظور از کفایت چی است؟ می‌فرماید که کفایت هم در واقع یک مفهوم کش‌دار است،‌ یک مفهوم نسبی است، ذو مراتب است. چطور ذو مراتب است؟ «التي يتّسع مضمونها كلّما ازدادت الحياة العامة في المجتمع الإسلامي يُسراً و رخاءً» این می‌گوید که این کفایت مضمونش ممکن است توسعه پیدا کند به تناسب اینکه زندگی در جامعه اسلامی ممکن است از لحاظ وسعت و آسایش و این‌ها در واقع توسعه پیدا کند از حدّ کفاف هم به همین شکل مثلاً فرض بفرمایید که در هزار سال پیش مردم زندگی ساده‌ای داشتند،‌ از خیلی از وسایل امروزی و خدمات امروزی اصلاً نیازشان نبود، مطرح نبود، یک جور بود این حدّ کفایت و همین‌طور که آمدیم جلو بعد تا زمان حال، الآن کفایت معنای خاص خودش را دارد. خیلی از چیزها الآن جزء ضروریّات زندگی مردم شده که در گذشته نبوده.
بنابراین «و على هذا الأساس يجب على الدولة أن تشبع الحاجات الأساسية للفرد من غذاءٍ و مسكنٍ و لباسٍ و أن يكون إشباعها لهذه الحاجات من الناحية النوعيّة و الكمّية في مستوى الكفاية بالنسبة إلى ظروف المجتمع الإسلامي كما يجب على الدولة إشباع غير الحاجات الأساسية من ساير الحاجات» پس بنابراین اینجا دولت باید بیاید حاجات اساسی افراد را از غذا و مسکن و لباس و امثال این‌ها تضمین کند. و این اشباع و پر کردن نیازها غیر از آن سطح در واقع ضروریات بود که در تکافل عمومی گفتیم. بلکه اینجا چی است؟ یک مقداری وسعتش بیشتر است.
«التي تدخل في مفهوم المجتمع الإسلامي عن الكفاية تبعاً لمدى ارتفاع مستوى المعيشة فيه» یعنی این سطح تامین نیاز در این بخش وظیفه‌ی دولت بالاتر از نیازهای ضروری اوّلیه است و ادامه پیدا می‌کند تا آن جایی که در واقع سطح عمومی زندگی اجتماعی اقتضا می‌کند.
بعد می‌فرماید «و النصوص التشريعية التي تدلّ على المسئولية المباشرة للدولة في الضمان الاجتماعي واضحة كلّ الوضوح» اینکه ما می‌گوییم دولت در اینجا وظیفه‌اش اینجوری است، این کاملاً این یعنی نصوص شرعیّه برای این کاملاً واضح است، صریح است. «في التأكيد على هذه المسئولية و على أنّ الضمان هنا ضمان إعالة» اینجا ضمان، ضمان اعالة است؛ یعنی در همان حدّ کفایت باید صورت بگیرد. أي: ضمان مستوى الكفاية من المعيشة.
ففي الحديث عن الإمام جعفر(علیه السلام): أنّ رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلّم) كان يقول في خطبته: مَن ترك ضياعه فعليَّ ضياعه و من ترك دَيْناً فَعَليَّ دينُه و مَن ترك ماله فآكله» حالا این احتمالاً یک اشکال عبارتی باشد مثلاً فلآکله یا توی بعضی از روایت‌ها دارد که فلوارثه. مضمون این است که هر کسی که ضیاعی یعنی ضرور و زیانی را در واقع متحمّل شود و قادر بر پرداخت آن نباشد، این به عهده‌ی من حاکم و دولت است. «فعليَّ ضياعه».
«و من ترك دَيْناً» اگر کسی برای امرار معاشش گرفتار قرض و دین شده باشد و از عهده‌ی بازپرداخت آن برنیاید و یک همچنین دینی را از خودش جا بگذارد،‌ این را هم باز می‌فرماید «فَعَليَّ دينُه». «و مَن ترك» حالا یک کسی نه مشکلی نداشته و مالی را به ارث گذاشته این دیگر مال آن‌هایی است که مشخص شده،‌ یعنی وارثش.
باز می‌فرماید: «و في حديث آخر أنّ الإمام موسى بن جعفر (عليه السلام) قال: محدّداً ما للإمام و ما عليه» یعنی آنجایی که امام وظایف دولت را، آن‌ چیزهایی که بر له و علیه دولت و حاکم است آن را داشت بیان می‌کرد اینجوری فرمود: «أنّه وارثُ مَن لا وارثَ له» این به نفع حاکم و دولت است که اگر کسی بمیرد و مالی از خودش جا بگذارد، وارثی نداشته باشد، این مال امام است. این به نفع دولت. در مقابل می‌فرماید: «و يعول من لا حِيلة له» ولی یک وظیفه‌ای هم به عهده‌ی دولت است که «یعول» یعنی همان بحث اعالة که ایشان فرمودند ضمان اعالة اینجا می‌فرماید که آن‌هایی که در واقع ناتوان هستند و نیازمند هستند و این‌ها، امام باید اعالة این‌ها را به عهده بگیرد.
باز می‌فرماید که: «و في خبر موسى بن بكر: أنّ الإمام موسى قال له: مَن طَلب هذا الرزق من حِلّه ليعود به على نفسه و عياله كان كالمجاهد في سبيل الله» کسی که دنبال رزق می‌رود از راه حلال برای اینکه خانواده‌اش را تامین کند، «كان كالمجاهد في سبيل الله» این مثل ثوابش مثل کسی است که در راه خدا جهاد می‌کند.
بعد می‌فرماید: «فإن غلب عليه» اگر این در واقع کم آورد و مغلوب واقع شد و شکست خورد در این صورت «فليستَدِن على الله و على رسوله ما يقوت به عياله» اگر گرفتار شد نتوانست به اندازه‌ی کافی درآمد کسب کند می‌تواند قرض کند یا باید قرض کند بر عهده‌ی خدا و رسول آن مقداری که برای قوت و زندگی خانواده‌اش لازم است. «فإن مات و لم‌يقضه كان على الإمام قضاؤه» و اگر این قرض را نتوانست ادا کند و فوت کرد برای امام است که آن را ادا کند. «فإن لم يقضه كان عليه وزره» اگر امام این را بازپرداخت نکند گناهش به عهده‌ی امام است. «إنّ الله عزّ وجلّ يقول: إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاء وَ الْمَسَاكِينِ وَ الْعَامِلِينَ عَلَيْهَا» الی آخر. بعد می‌فرمایند که یک همچنین آدمی «فهو فقيرٌ مسكينٌ مُغرَم» مُغرِم یا مُغرَم.
این در واقع از سه جهت باید به آن کمک شود هم فقیر بر آن صدق می‌کند، هم مسکین برای آن صدق می‌کند و هم غارم که توی مصارف زکات است که «وَ الغَارِمِین» آن‌هایی که در واقع ورشکسته شده‌اند یا دینی به عهده‌شان آمده و باید از زکات به آن‌ها کمک کرد.
و نص بعدی که خیلی در واقع تکان دهنده است و محکم هست و سندش هم سند محکمی است. در نهج البلاغه نامه‌ی 53 نهج البلاغه است که نامه‌ی امام به مالک اشتر است. آنجا بیان می‌کند که دیگر خیلی صریح و روشن حضرت وظیفه‌ی در واقع حاکم را آنجا بیان می‌کند. که این را یکی از دوستان کمک کنند یک مقداری به ما عبارت را برویم جلو.
دانش‌پژوه: بسم الله الرحمن الرحیم «و جاء في كتاب الإمام عليّ إلى واليه على مصر: ثُمَّ اللهَ اللهَ فِي الطَّبَقَةِ السُّفْلَى مِنَ الَّذِينَ لاَ حِيلَةَ لَهُمْ وَ الْمَسَاكِينَ وَ الْمُحْتَاجِينَ وَ أَهْلِ الْبُؤْسَى وَ الزَّمْنَى فإِنَّ فِي هذِهِ الطَّبَقَةِ قَانِعاً وَ مُعْتَرّاً وَاحْفَظْ لِلَّهِ مَا اسْتَحْفَظَكَ مِنْ حَقِّهِ فِيهِمْ وَاجْعَلْ لَهُمْ قِسمْاً مِنْ بَيْتِ مَالِكَ وَ قِسماً مِنْ غَلاَّتِ صَوَافِي الإِسْلاَمِ فِي كُلِّ بَلَدٍ فإِنَّ لِلأَقْصَى مِنْهُمْ مِثْلَ الَّذِي لِلأَدْنَى وَ كُلٌّ قَدِ اسْتُرْعِيتَ حَقَّهُ فَلاَيَشْغَلنَّكَ عَنْهُمْ بَطَرٌ فَإِنَّكَ لاَتُعْذَرُ بِتَضْيِيعِ التَّافِهَ لإِحْكَامِكَ الْكَثِيرَ الْمُهِمَّ فَلاَ تُشْخِصْ هَمَّكَ عَنْهُمْ وَ لاتُصَعِّرْ خَدَّكَ لَهُمْ».
می‌فرماید که در کتاب حضرت علی (علیه السلام) در آن نامه‌ای که به والی‌اش در مصر حضرت نوشت به مالک اشتر اینطور فرمودند که سپس خدا را، خدا را در طبقه‌ی ضعیف از کسانی که چاره‌ای برای آن‌ها نمانده از مساکین و محتاجین و اهل بؤس حاج آقا یعنی فقیر و بیچاره‌ها. پس همانا در این طبقه انسان‌های قانع و آبرومندی هستند.
استاد: بعضی‌ها آبرومندند که سوال نمی‌کنند ولی بعضی‌هایشان هم سوال می‌کنند،‌ فرقی نمی‌کند. «معتر» کسی است که سوال نمی‌کند ولی «قانع» ممکن است سوال هم کند.
دانش‌پژوه: مثل همان «وَ الَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ» سائل کسی است که سوال می‌کند، محروم کسی که سوال نمی‌کند.
استاد: یا مثلاً آنجا توی آیات حج هم دارد «وَ أَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ»
دانش‌پژوه: و حفظ کن برای خدا آنچه را که حفظ کرده برای تو از حق،‌ از حق آنها از «مِنْ حَقِّهِ فِيهِمْ» یعنی حق خدا را در مورد این طبقات. و قرار بده برای آن‌ها قسمی را از بیت‌المال و قسمی را از غلّات و گندم‌ها و جو، اموالی که در همه‌ی بلاد اسلامی، در گوشه و کنار کشورهای اسلامی است برای آن‌ها هم از این اموال قرار بده.
استاد: حالا ببینید این «صَوَافِي الإِسْلاَمِ» اگر خاطرتان باشد در مورد مصادیق انفال،‌ در مورد مصادیق انفال یا در مورد غنایم جنگی، در مورد غنایم جنگی گفته می‌شود که یک سری از این غنایم است که تقسیم نمی‌شود. و آن مثلاً اموال ارزشمند است، حالا این اموال ارزشمند یک وقتی مثلاً جواهرات خیلی ارزشمند است، یکی وقتی یک ملک خاص است که این‌ها را به آن می‌گویند «صافیه».
«صوافی» جمع «صافیه»‌ است. آن‌هایی که در واقع تقسیم نمی‌شود بین مجاهدین و مردم و این‌ها و متعلّق به امام است. حالا شهرهای مختلف در آن موقعی که فتوحات اسلامی هم زیاد بوده یک جاهایی بوده که این‌ها جزء «صوافی» حساب می‌شده، یعنی متعلّق به دولت بوده که حضرت می‌فرماید که یک مقدار از محصول این‌ها را برای فقراء و این طبقات قرار داده. یکی هم آن قسمت «وَاجْعَلْ لَهُمْ قِسمْاً مِنْ بَيْتِ مَالِكَ» بیت المال. حالا بیت المال را ما معمولاً اینجوری شنیدیم که بیت المال باید مثلاً امیرالمؤمنین بالسویّه علی السویّه که همه از دم مثلاً سه درهم داد. یعنی حتّی مثلاً برادرش عقیل وقتی که آمد یک چیزی را اضافه خواست، حضرت آن رفتار را داشت با برادرش که معروف است.
اینجا ببینید این را می‌خواهم یک مقدار دوستان دقّت کنند که آن تصوّری که ما از تقسیم بیت المال داریم که باید به صورت مساوی بین آحاد مردم تقسیم شود، این اصلاً جایگاهش کجاست. اینجا الآن چه می‌گوید حضرت، می‌گوید که باید یک بخشی از بیت المال را شما به کی اختصاص بدهی؟ به همین طبقات فقیر و نیازمند و این‌ها. این غیر از آن سهمی است که این‌ها به صورت سرانه و مساوی که تقسیم می‌شد. در واقع اینجوری است که اوّل باید این‌ها تامین شود، فقراء باید تامین شوند و اگر چیزی مازاد آمد آن موقع در واقع بالسویّه بین عموم مردم تقسیم شود. این خیلی نکته‌ی مهمّی است. فکر کنم قبلاً هم یک روایتی بود آنجا هم من توضیح دادم ولی نصوصش زیاد است.
برخلاف آن تصوّری که ماها داریم که بیت المال بالسویّه باید بین همه تقسیم شود و دیگر دقّت نمی‌کنیم این تقسیم مال وقتی است که آن فقراء تامین شده باشند و مازادی وجود داشته باشد، مازاد را بیاییم حالا بین عموم مردم تقسیم کنیم.
دانش‌پژوه: پس برای کسانی که دور هستند از آن فقراء همانی را قرار بده که برای آن‌هایی که نزدیک تو هستند،‌ آن‌ها را قرار می‌دهی. یعنی بالاخره جوری نباشد این‌هایی که نزدیک پایتخت هستند و صدایشان به گوش شما می‌رسد بیشتر بگیرند و آن‌هایی که دورند چیزی به آن‌ها نرسد. و کلاً رعایت کنید.
استاد: «وَ كُلٌّ»، «وَ كُلٌّ» و همه‌ی این‌ها «كُلٌّ قَدِ اسْتُرْعِيتَ حَقَّهُ» یعنی از تو خواسته شده که حقّ همه‌ی این‌ها را مراعات کنی، دور و نزدیک.
دانش‌پژوه:‌ پس مشغول نکند از آن‌ها شما را «بَطَرٌ» هیچ اتفاقی،‌ هیچ حادثه‌ای.
استاد: خوشگذرانی «بَطَرٌ» همان «عَشَراً وَ بَطَراً»، «وَلَا بَطَراً» داریم توی آن روایت امام حسین (علیه السلام). «بَطَرٌ» به معنای همان مثلاً یک وقتی نکند خوشگذرانی و این‌ها تو را غافل کند از وضعیّت آن‌ها.
دانش‌پژوه: چرا که معذور نیستی از تضییع حق آن‌ها به خاطر اینکه کارهای مهم زیاد داری. مثلاً یک کسی بگوید من کار مهم زیاد دارم.
استاد: می‌گوید که تو نمی‌توانی معذور باشی که در واقع یک مثلاً بگویید این‌ها کارهای کوچک است، «التَّافِهَ» یعنی کوچک. «بِتَضْيِيعِ التَّافِهَ» یعنی بگوید که این‌ها حالا مثلاً بعضی‌ها می‌گویند دیگر، می‌گویند آن مثلاً الآن در زمان ما مثلاً رشد اقتصادی برای ما خیلی مهم است. این بحث‌های فقرزدایی این‌ها حالا این‌ها خیلی،‌ نه حضرت می‌فرماید که تو اصلاً نمی‌توانی اینجوری عذر بیاوری و این‌ها را نادیده بگیری، بگویی من کارهای مهمّی دارم. «لإِحْكَامِكَ الْكَثِيرَ الْمُهِمَّ».
بعد «فَلاَ تُشْخِصْ هَمَّكَ عَنْهُمْ» نمی‌توانی همّت خودت را از این‌ها در واقع برداری و یا مثلاً روی خودت را دگرگون کنی در مقابل این‌ها. یعنی هم باید با آن‌ها با ملاطفت و مهربانی برخورد کنی و هم اینکه به لحاظ مالی باید هیچ چیزی نباید تو را از این غافل کند. یعنی در واقع کأنّه این یک اولویت اساسی است برای دولت اسلامی که هیچ عذر و بهانه‌ای برنمی‌دارد که شما بگویی آقا من چون فلان کار را داشتم به این نرسیدم.
دانش‌پژوه: «وَ تَفَقَّدْ أُمُورَ مَنْ لاَيَصِلُ إِلَيْكَ مِنْهُمْ مِمَّنْ تَقْتَحِمُهُ الْعُيُونُ وَ تَحْقِرُهُ الرِّجَالُ فَفَرِّغْ لأُولئِكَ ثِقَتَكَ مِنْ أَهْلِ الْخَشْيَةِ وَالتَّوَاضُع فَلْيَرْفَعْ إِلَيْكَ أُمُورَهُمْ ثُمَّ اعْمَلْ فِيهِمْ بَالإِعْذَارِ إِلَى اللهِ تَعَالَى يَوْمَ تَلْقَاهُ فَإِنَّ هؤُلاَءِ مِنْ بَيْنِ الرَّعِيَّةِ أَحْوَجُ إِلَى الإِنصَافِ مِنْ غَيْرِهِمْ وَ كُلٌّ فَأَعْذِرْ إِلَى اللهِ تَعَالَى فِي تَأْدِيَةِ حَقِّهِ إِلَيهِ. وَ تَعَهَّدْ أَهْلَ الْيُتْمِ وَ ذَوِي الرِّقَّةِ فِي السِّنِّ مِمَّنْ لاَ حِيلَةَ لَهُ وَ لاَيَنْصِبُ لِلْمَسْأَلَةِ نَفْسَهُ». می‌فرماید که و تفقّد کن خدمت شما راهی را بگذار برای کسانی که دسترسی به تو ندارند از فقراء.
استاد: تفقّد کن از امور این‌ها. در واقع بپرس، با خبر باش.
دانش‌پژوه: کسانی که دسترسی به خدمت شما ندارند. از آن کسانی که چشم‌ها آن‌ها را نمی‌بیند و مردم بیشتر آن‌ها را تحقیر می‌کنند. یعنی از آن فقرایی که خیلی توی جامعه تحویل گرفته نمی‌شوند. و فارغ کن وقتت را برای آن‌ها از اهل خشیت و تواضع. کسانی که بالاخره رویشان نمی‌شود شما یک وقتی هم برای آن‌ها بگذار و دعوتشان کن، حرف‌هایشان را بشنو.
استاد: اینجا یک چیز مهمّی را حضرت بیان می‌کند. می‌فرماید «فَفَرِّغْ لأُولئِكَ ثِقَتَكَ» یک آدم مورد اطمینان خودت را مخصوص این‌ها قرار بده. یک آدم مورد اطمینان، «مِنْ أَهْلِ الْخَشْيَةِ وَ التَّوَاضُع» یک آدمی که زورگو نباشد،‌ مهربان باشد. برود این‌ها را آمارشان را، اطلاعاتشان این‌ها را در بیاورد «و فَلْيَرْفَعْ إِلَيْكَ أُمُورَهُمْ» به تو اطلاع بدهد. یعنی اینجا نشان می‌دهد که دولت اسلامی باید یک نهادی داشته باشد که بیاید فقراء را شناسایی کند. نه اینکه فقراء بلند شوند بروند در نهادهای حمایتی صف بکشند. برعکس حضرت می‌فرماید تو باید یک آدم مورد اعتماد، آدمی که خائن نباشد،‌ امانت‌دار باشد و بعد اهل خشوع و تواضع هم باشد که با تواضع با این‌ها برخورد کند. برود در واقع احوال این‌ها را جویا شود، وضعیّت این‌ها را شناسایی کند و به تو برساند. «فَلْيَرْفَعْ إِلَيْكَ أُمُورَهُمْ».
بعد «ثُمَّ اعْمَلْ فِيهِمْ بَالإِعْذَارِ إِلَى اللهِ تَعَالَى يَوْمَ تَلْقَاهُ» باید به هر جهت می‌فرماید باید تو در روزی که خدای متعال را ملاقات می‌کنی برای آن روز عذر داشته باشی در مقابل این‌ها و نمی‌توانی از این غفلت کنی. «فَإِنَّ هؤُلاَءِ مِنْ بَيْنِ الرَّعِيَّةِ أَحْوَجُ إِلَى الإِنصَافِ مِنْ غَيْرِهِمْ» این‌ها تریبونی ندارند،‌ قدرتی ندارند، امکاناتی ندارند که بیایند فضاسازی کنند و بخواهند حق خودشان را بگیرند. تو باید بروی سراغ این‌ها و این‌ها نیازمندترند به اینکه انصاف را در موردشان باید شما رعایت کنی. «وَ كُلٌّ فَأَعْذِرْ إِلَى اللهِ تَعَالَى فِي تَأْدِيَةِ حَقِّهِ إِلَيهِ» در مورد تمام این‌ها تو باید حقوق این‌ها را اداء کنی که در پیشگاه خداوند معذور باشی.
و این تیکه آخر هم باز خیلی در واقع مهم است و اثرگذار است برای امروز ما. باز می‌فرمایند: «وَ تَعَهَّدْ أَهْلَ الْيُتْمِ» ایتام را تو باید از احوالشان خبر بگیری، این‌ها را شناسایی کنی. این‌ها به حال خودشان در جامعه نباید رها شوند و حامی نداشته باشند، بلکه تو وظیفه داری که این‌ها را با خبر باشی، دلجویی کنی از آن‌ها. و همین‌طور «وَ ذَوِي الرِّقَّةِ فِي السِّنِّ» افراد سالمند، «مِمَّنْ لاَ حِيلَةَ لَهُ» آن‌هایی که در واقع هیچ چاره‌ای ندارند. «وَ لاَيَنْصِبُ لِلْمَسْأَلَةِ نَفْسَهُ» همان کاری که خود امیرالمؤمنین انجام می‌داد و می‌رفت سراغ این‌ها. اینجا دارد سفارش می‌کند به والی خودش مالک اشتر که تو باید بروی سراغ این‌ها و از حال آن‌ها با خبر باشی.
حالا در روایت تحف العقول اینجا همین تیکه را که می‌فرماید: «وَ تَعَهَّدْ أَهْلَ الْيُتْمِ وَ ذَوِي الرِّقَّةِ فِي السِّنِّ مِمَّنْ لاَ حِيلَةَ لَهُ وَ لاَيَنْصِبُ لِلْمَسْأَلَةِ نَفْسَهُ» آنجا می‌فرماید که «فَأَجْرِ لَهُمْ مِنَ الأرْزَاقْ» یعنی این‌ها را تو باید به صورت مستمر و مرتب رزق جاری برایشان قرار بدهی؛‌ یعنی در واقع مستمری‌ای که الآن مطرح است، این‌ها وظیفه‌ی تو است که این را انجام بدهی.
استاد: خیلی ممنون،‌ دست شما درد نکند.
«فهذه النصوص تقرّر بكلّ وضوح مبدأ الضمان الاجتماعي و تشرح المسئولية المباشرة للدولة في إعالة الفرد و توفير» دارد در اینکه حدّ کفایت را برای آحاد مردم تامین کند. «هذا هو مبدأ الضمان الاجتماعي الذي تعتبر الدولة مسئولة بصورة مباشرة عن تطبيقه و ممارسته في المجتمع الإسلامي» که این خودش یک مبنا است برای اینکه دولت در جامعه اسلامی مسئول است و باید تامین اجتماعی را به عهده بگیرد.
«و أمّا الأساس النظري الذي ترتكز فكرة الضمان في هذا المبدأ عليه فمن الممكن أن يكون إيمان الإسلام بحقّ الجماعة كلّها في موارد الثروة» حالا چرا ما اینجا می‌گوییم که دولت وظیفه دارد که کمک کند به این نیازمندان،‌ سالمندان، معلولان و این کسانی که راه و چاره‌ای در زندگی ندارند می‌فرماید که این مبنایش این است که اسلام معتقد است که جماعت همه‌شان در منابع ثروت حق دارند.
«لأنّ هذه الموارد الطبيعية قد خلقت للجماعة كافّة» این ثروت‌های طبیعی برای مردم،‌ برای همه‌ی مردم،‌ برای عموم مردم خلق شده، «لا لفِئة دون فئة». که آیه‌ی قرآن هم است که «خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الأَرْضِ جَمِيعاً» هر آنچه که در زمین است برای عموم مردم خلق شده. که حالا علّامه طباطبایی هم یک بیان خوبی دارند که همه‌‌ی ثروت‌ها متعلّق به همه‌ی مردم است.
بعد «و هذا الحقّ يعيّن أنّ كلّ فرد من الجماعة له الحقّ في الانتفاع بثروات الطبيعة و العيش الكريم منها» به خاطر این حق در واقع این مشخص می‌کند که هر فردی از جامعه حق انتفاع دارد از ثروت‌های طبیعی و اینکه زندگی کریمانه‌ای داشته باشد.
«فمن كان من الجماعة قادراً على العمل في حدّ القطاعات العامة» بعد می‌گوید حالا پس در واقع اینجا چند تا مرحله، این استدلال چند تا مرحله دارد. مرحله‌ی اوّل این است که این منابع طبیعی مثل آب‌ها، مثل زمین، مثل هوا، انرژی‌هایی که است، معادن و خلاصه ثروت‌های طبیعی. این ثروت‌های طبیعی که کسی آن‌ها را خلق نکرده، بلکه خدای متعال آن‌ها را خلق کرده این برای همه‌ی بشر است، نه برای مثلاً فردی دون فرد دیگر. این مطلب اوّل.
مطلب دوّمی که، حالا که خدا همه چیز را برای همه خلق کرده می‌شود بگوییم که بیاییم مثلاً این‌ها را برداریم تقسیم کنیم بین همه‌ی مردم ببینیم هر کدام چند متر زمین مثلاً بهشون می‌رسد یا چقدر آب بهشون می‌رسد و چقدر از جنگل‌ها، نه اینجوری نیست. وقتی که آن پایه را گذاشتیم که همه‌ی ثروت‌ها برای همه‌ی مردم است، قدم بعدی این است که می‌گوییم که مردم بروند از این ثروت‌های طبیعی استفاده کنند و زندگی خودشان را اداره کنند. بنابراین هر کسی که می‌آید و برداشت می‌کند از طبیعت، زمینی را احیاء‌ می‌کند یا مثلاً آبی را احیاء می‌کند، معدنی را احیاء می‌کند و چیزی را از بیابان حیازت می‌کند، این می‌شود مالک و زندگی‌اش را در واقع تامین می‌کند.
اینجا باز این عبارت خیلی به نظرم معنادار است که ایشان بیان می‌کند. می‌فرماید که «كان من وظيفة الدولة أن تهيئ له فرصة العمل في حدود صلاحيتها» دولت برای اینکه آن زندگی کریمانه را برای مردم تضمین کند، یعنی وظیفه‌ی خودش را در ضمان اجتماعی انجام بدهد،‌ در درجه‌ی اوّل این است که بیاید مردم را توانمندسازی کند. یعنی «تهيئ له فرصة العمل في حدود صلاحيتها». دولت می‌آید وسایل کار و اشتغال و این‌ها را با قانون‌گذاری خودش با سیاست‌گذاری خودش با در واقع فراهم کردن زیرساخت‌ها یک کاری می‌کند که مردم بتوانند کار کنند روی طبیعت و زندگی‌شان اداره شود. بعد می‌فرماید که پس این شد قدم دوّم.
و امّا قدم سوّم: «و من لم‌تتح له فرصة العمل» اگر کسی در واقع فرصت کار و کسب درآمد و اشتغال و این‌ها برایش فراهم نشد، آماده مهیّا نشد حالا به هر دلیلی یا «أو كان عاجزاً عنه» یا اینکه اصلاً در واقع معلول است، ناتوان است و از کار افتاده است و نمی‌تواند که از طبیعت حقّش را برداشت کند، حالا آیا این باید همین‌جوری بماند؟ چون نتوانسته کاری کند، پولی در بیاورد و زندگی‌اش را تامین کند. اینجا قدم سوّم مطرح است که می‌فرماید: «فعلى الدولة أن تضمن حقّه في الاستفادة من ثروات الطبيعة بتوفير مستوى الكفاية من العيش الكريم».
پس بنابراین بر دولت واجب است که این‌هایی که جاماندند و واماندند، بیاید حق این‌ها را که در آن ثروت‌های طبیعی حق داشتند، چون گفتیم مال عموم مردم است و نتوانستند برداشت کنند و همان ثروتمندان رفتند،‌ در واقع آن‌هایی که توانمند بودند و می‌توانستند کار کنند، آن‌ها رفتند برداشت کردند و حالا یک چیزی دستشان آمده. حالا دولت باید بیاید چه کار کند؟ حق این‌هایی که عاجز هستند و ناتوان هستند و فقیرند این‌ها را از ثروت‌های طبیعی حق‌شان را اداء کند، پرداخت کند به این شکل که باید آن سطح کفایت از زندگی کریمانه را برای این‌ها تامین کند؛ هم در سطح کفایت و هم به شکل کریمانه که این‌ها معنادار است.
«فالمسئولية المباشرة للدولة في الضمان ترتكز على أساس الحقّ العام للجماعة في الاستفادة من ثروات الطبيعة و ثبوت هذا الحقّ للعاجزين عن العمل من أفراد الجماعة» پس بنابراین مسئولیّت مستقیم دولت در ضمان در واقع مبتنی بر این حق عموم است در استفاده از ثروت‌های طبیعی و این حق برای افراد ناتوان و این‌ها وجود دارد.
«و أمّا الطريقة التي اتّخذها المذهب لتمكين الدولة من ضمان هذا الحقّ و حمايته للجماعة كلّها بما تضمّ (بما تُضَمِّنُ باید باشد) من العاجزين، فهي إيجاد بعض القطاعات العامة في الاقتصاد الإسلامي التي تتكوّن من موارد الملكية العامة و ملكية الدولة، لكي تكون هذه القطاعات ـ إلى صف فريضة الزكاة ـ ضماناً لحقّ الضعفاء من أفراد الجماعة».
بعد اینجا ایشان در واقع این را یک مقدار باز می‌کند می‌گوید که دولت اگر بخواهد آن وظیفه‌اش را انجام بدهد در مقابل افراد نیازمند راهی که اسلام در اینجا پیشنهاد می‌کند این است که بیاید در واقع قطاعات،‌ قطاع به معنای بخش است. در اقتصاد ما می‌گوییم بخش خصوصی، بخش عمومی. بخش عمومی را می‌گویند «القطاع العامّ»، بخش خصوصی را می‌گویند «القطاع الخاص». قطاع یعنی بخش. اینجا می‌گوید که دولت باید بیاید بخش عمومی درست کند در اقتصاد اسلامی که در واقع مالکیّت‌های عمومی درست می‌شود و در واقع آن‌هایی که دولت مالک است. «لكي تكون هذه القطاعات» که این در واقع بخش عمومی به ضمیمه‌ی زکات، به ضمیمه‌ی فریضه‌ی زکات که از اغنیاء گرفته می‌شود و به فقراء داده می‌شود به این روش بتواند زندگی فقراء را تامین کند.
جالب است که این در واقع ایشان از اوّل که شروع کرد و مبانی و حدود و این‌ها را گفت تا اینجا که می‌خواهد این روش را بیان کند با اینکه آن روش‌های بیمه‌ای و این‌ها را زمان شهید صدر دیگر چندین دهه بود که این‌ها ابداع شده بود و حضور داشت‌ منتها اصلاً به آن‌ها اشاره نمی‌کند و می‌گوید که روش اسلام برای این کار این است که یکی همان مالیات گرفتن است، فریضه‌ی زکات است و یکی هم ایجاد بخش عمومی.
بخش عمومی را چطور درست می‌کند؟ از مالکیّت‌های عمومی همان انفال و چیزهایی که ما الآن داریم و در ایران ما اصلاً این در واقع ثروت‌های انفال و درآمدهای ناشی از انفال، یک جوری است که همه‌ی زندگی فقراء‌ را این می‌تواند در واقع پوشش دهد. و همین کار هم است. یعنی همین اتفاق هم افتاده و ما الآن شرکت‌های دولتی می‌دانید در قانون بودجه‌ی سالانه‌ی ما،‌ بودجه‌ی شرکت‌های دولتی مثلاً یکی شرکت نفت، حالا شرکت آب، برق، نمی‌دانم هواپیمایی، راه‌آهن و امثال این‌ها. این‌هایی که در واقع شرکت‌های دولتی حساب می‌شوند ایشان می‌فرماید که این یک راه حل اسلامی است بر اینکه از این محلّ شرکت‌های دولتی زندگی فقراء تامین شود.
فی الجملة ما الآن این را داریم انجام می‌دهیم. یعنی همین بحث یارانه‌ها که در واقع توزیع می‌شود و آن منابع عمومی که می‌آید در خزانه‌ی دولت در واقع یک بخش مهمّش از همین محلّ شرکت‌های دولتی است. و این می‌فرماید که در اسلام اینجوری است و می‌فرماید که دولت باید چه کار کند؟ این بخش عمومی را ایجاد کند «و حائلاً دون احتكار الأقوياء للثروة كلّها» باید مانع شود که این ثروت‌های جامعه در دست اغنیاء جمع شود. احتکار در اینجا به معنای انحصار است. «و رصيداً للدولة» بلکه این‌ها باید یک پشتوانه‌ای برای دولت باشد. رصید به معنای پشتوانه است. «يمدّها بالنفقات اللازمة لممارسة الضمان الاجتماعي» از محل این بخش عمومی دولت باید بیاید آن وظایف خودش را در تامین اجتماعی انجام دهد.
«و منح كلّ فرد حقّه في العيش الكريم من ثروات الطبيعة. فالأساس على هذا الضوء هو: حقّ الجماعة كلّها في الانتفاع بثروات الطبيعة. و الفكرة التي ترتكز على هذا الأساس هي المسئولية المباشرة للدولة في ضمان مستوى الكفاية من العيش الكريم لجميع الأفراد العاجزين و المعوزين» این هم معنایش روشن است.
باز می‌فرماید: «و الطريقة المذهبية وضعت لتنفيذ هذه الفكرة هي: القطاع العام» یعنی روشش هم این است که بخش عمومی باید تاسیس شود. «الذي أنشأه الاقتصاد الإسلامي ضماناً لتحقيق هذه الفكرة في جملة ما يحقّق من أهداف» حالا آن عبارت هم اشکال دارد. یحقّق مثلاً اهداف.
حالا بعد دیگر این را ایشان یک مقدار از آیات قرآن هم می‌خواهد استفاده کند که حالا یک مقدار مختصری است ولی چون وقت دیگر گذشت من این را جلسه‌ی آینده انشاء الله ادامه خواهم داد. وقت ما تمام شد و دوستان را هم خسته کردیم. دیگر جلسه را تمام کنیم با ذکر صلوات بر محمّد و آل محمّد. اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد.

Prev
برچسب‌ها
برای ارسال نظر وارد سایت شوید