جلسه پانزدهم درس فقه تخصصی تامین اجتماعی،استاد سید رضا حسینی + فایل جلسه
شنبه, 23 بهمن 1400 23:50 انجمن مالی اسلامی ایران موسسه فقه اقتصادی طیبات درس خارج فقه تخصصی تامین اجتماعی استاد سید رضا حسینی 236

جلسه پانزدهم درس خارج فقه استاد سید رضا حسینی در موضوع فقه تخصصی تامین اجتماعی در تاریخ ۲۴ بهمن به همت انجمن مالی اسلامی ایران و موسسه طیبات برگزار گردید.

استاد حسینی، فقه تامین اجتماعی، جلسه ۱۵، یکشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۰
بسم الله الرحمن الرحیم
و به نستعین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطیبین الطاهرین.

عرض سلام و احترام دارم خدمت همه برادران و خواهران گرامی و تبریک عرض می‌کنم میلاد باسعادت امام جواد علیه السلام و مولای متقیان امیرالمؤمنین علیه السلام را که در آستانه آن قرار گرفتیم.
بحث ما در جلسه گذشته پیرامون مبانی تأمین اجتماعی در اسلام بود، مبانی اعتقادی، مبانی اخلاقی، مبانی رفتاری، مبانی اجتماعی و سیاسی، اینها را در حد وسعت این کلاس در جلسه گذشته عرض کردیم و در این جلسه بحث ما راجع به اولا نیازهایی است که در نظام تأمین اجتماعی مورد بحث است و بعد از آن موارد تحت پوشش نظام تأمین اجتماعی اسلامی.
حالا یک سؤال دیگر هم راجع به همین تحقیقات بود که این هم مهم است، هرکدام از دوستان یک بحثی را که مناسب می‌دانند در ارتباط با محورهای این مباحثی که ما عرض می‌کنیم هست، این را می‌توانند انتخاب کنند و تحقیق کنند و بعد هم ان شاء الله در یک فرصتی بتوانیم استفاده کنیم از ارائه آنها.
یک موضوعی که حالا در بحث‌های گذشته ما هم بود، مطالب تجربه سایر کشورها، در آن زمینه اگر دوستان الان بخواهند می‌توانند این موضوع را انتخاب کنند و چون مباحث این را هم ما در کلاس داشتیم، حدود بحث روشن است، مثلا فرض بفرمائید که تجربه تأمین اجتماعی در کشورهای موفق اروپائی مثل سوئد مثلا یا نروژ، حوزه اسکاندیناوی و دولت‌های مطرح اروپائی مثل فرانسه، آلمان، انگلیس، اینهایی که نسبتاً تجربه طولانی دارند در این قسمت، هدف این است که دوستان از نزدیک بروند و با امکانات و منابعی که هست، بخصوص منابعی که به صورت اینترنتی الان قابل دسترس است، ببینند جزئیات تجربه آنها را در بحث تأمین اجتماعی، این که مثلا سیستم در آنجا آیا چه مقدار دولتی است؟ چه مقدار خصوصی است؟ چه مقدار بیمه‌ای است؟ چه مقدار مالیاتی است؟ بحث‌های بازنشستگی را چطور مدیریت می‌کنند؟ آیا نظام واحدی دارند که فراگیر است و یا نظام چند لایه‌ای دارند که درواقع به تناسب وضعیت افراد روش‌های مختلفی را برای تأمین آنها در نظر می‌گیرند؟ نرخ¬های حق بیمه یا مالیات به چه شکل است؟ با چه قوانینی و با چه مقرراتی اینها درواقع قانونگذاری می‌شود در ناحیه مواردی که تحت پوشش است؟ باز آنها چطور اینها را شناسائی می‌کنند و با چه ضوابطی مزایا را تخصیص می¬دهند؟ اینها درواقع همان محورهایی است که در گذشته ما در خلال آن بحث تجارب سایر کشورها داشتیم، منتها به شکل به روز، امروزی و روزآمد و از منابع جدید، اینها هم برای ما خیلی مهم هستند، یعنی اگر دوستان علاقه مند باشند در این قسمت، باز می‌شود به شکل تفصیلی‌تر و موردی بحث کنیم، اینها را می¬شود تحقیق کرد، هم در این کلاس گزارش کرد و هم می‌شود اینها را حتی در قالب محصولاتی در فضای مجازی هم به شکل کلیپ‌های کوتاه مطرح کرد و مورد استفاده قرار داد چون خیلی از تصوراتی که ما الان از وضعیت تأمین اجتماعی در دنیا داریم شاید به نوعی درواقع الان دیگر آنها به شکل دیگری مطرح باشند و انتقال این تجارب به شکل روزآمد، این می‌تواند برای ما راهگشا باشد و قابل استفاده باشد.
حالا هرکدام از دوستان مایل بودند، هم در این کلاس و هم در گروه می‌تواند اعلام آمادگی کنند که در جزئیات بحث ان شاء الله با همدیگر صحبت کنیم، همینطور در مورد مباحث اسلامی، آن جنبه‌های اسلامی بحث هم باز جاهایی که می‌شود تحقیقات تکمیلی و مفصل‌تر را انجام داد که هم در مباحث گذشته مواردی بوده است که اشاره کردیم، حالا در همین مباحثی هم که خواهیم داشت باز من در طی مناسبت اشاره می‌کنم و دوستان در این قسمت‌ها هم اگر مایل باشند می‌توانند تحقیق کنند و استفاده کنند.
اما بحث این جلسه ما، اولین بحثی که داریم بحث مراتب نیازها و سطح پوشش تأمین اجتماعی است. نیاز یک واژه کلیدی است در تعریف تأمین اجتماعی، آنطور که ما تأمین اجتماعی را تعریف کردیم از اول، چه در آن تعریف متعارف و تعریف سازمان بین المللی کار و چه در جمع بندی آن تعریف که تعریف متن‌ خودمان بود عرض کردیم، نیاز یک مفهوم کلیدی و پایه است و ما باید برداشت خودمان را از این مفهوم روشن کنیم.
در تعریف مصطلح تأمین اجتماعی گفته شد که تأمین اجتماعی حمایتی است که جامعه در هنگام قطع درآمد و یا کاهش درآمد، در مواردی مثل بیکاری، بیماری، از کار افتادگی، فوت سرپرست، نیازمندی و امثال اینها از افراد خودش به عمل می‌آورد و ما آنجا در جمع بندی این تعریف گفته بودیم به طور خلاصه می‌شود گفت تأمین اجتماعی حمایتی است که جامعه از افراد خودش در مورد نیازهای معیشتی به عمل می‌آورد. بنابراین بحث نیاز و تأمین نیاز یک مفهوم اساسی است و ما باید اینجا مشخص کنیم منظور ما از نیاز چیست.
اینجا نکاتی را باید توضیح بدهیم، نکته اول این است که نگاه ما به تأمین اجتماعی و دلیل ورود ما به تأمین اجتماعی و پنجره‌ای که از آن به مسئله تأمین اجتماعی نگاه می‌کنیم این است که انسان باید نیازهای معیشتی او در حد یک زندگی کریمانه تأمین شود و این یک حق همگانی است، همانطور که در قانون اساسی هم آمده است و در بیانات شهید صدر هم که چند جلسه قبل اینجا مرور کردیم برخورداری از یک زندگی کریمانه و رفع نیازهای زندگی، نیازهای معیشتی، همراه با حفظ کرامت انسان، این یک بحث اساسی است و محور اساسی مباحث تأمین اجتماعی در اسلام همین تأمین نیاز انسان است و این متفاوت است با آنچه که ما موضوع تأمین اجتماعی را قطع یا کاهش درآمد نیروی کار در نظر بگیریم، در نظام‌های تأمین اجتماعی غربی بحث تأمین اجتماعی از اول از اینجا شروع شد که بعد از انقلاب صنعتی نیروی کار مجبور بود که به ساعات زیاد کار کند، با حقوق حداقلی و مجالی برای پس انداز و پیش بینی برای آینده آنها هم وجود نداشت، به محض این که این درآمد کار قطع می‌شد زندگی آن نیروی کار با مشکل مواجه می‌شد و البته این برای کارفرما و برای تولید هم مشکلاتی را درست می‌کرد، بنابراین ورود به بحث تأمین اجتماعی در ابتدا از ناحیه قطع درآمد یا کاهش درآمد نیروی کار بود که مطرح شد و لذا آن برنامه‌ای هم که طراحی شد ناظر به کار بود و تأمین اجتماعی و کار باهم مطرح شدند و لذا همین تعریف رایج تأمین اجتماعی را سازمان بین المللی کار یا ILO مطرح کرد، یعنی قوانین تأمین اجتماعی را در ضمن قوانین کار مورد توجه قرار می‌دهند و برنامه‌هایی هم که بود ابتداء همین بیمه‌های کارگری و اینها بود که شامل بقیه اقشار نمی‌شد، البته بعدها که نواقص این رویکرد مشخص شد، بحث‌های حمایتی و اینها هم مطرح شد ولی تا به امروز هم این جنبه بیمه‌ای و ارتباط با کار و کارگری در مفهوم تأمین اجتماعی خودش را حفظ کرده است و صبغه کلی بحث‌های تأمین اجتماعی در ضمن همین بحث‌های کار و بحث‌های بیمه‌ای ادامه پیدا کرده است، در صورتی که اینجا از اول ورود ما به بحث تأمین اجتماعی متفاوت است و نگاه ما به کار و کارگر نیست، بلکه انسان بما هو انسان استحقاق بهرمندی از مواهب زندگی در سطح یک زندگی کریمانه را دارد و این برای همه باید تأمین شود و نظام این را باید در مسئله خودش قرار بدهد و در سرلوحه برنامه¬های خودش قرار بدهد، حالا بعد از این که ما این را پذیرفتیم، در مرحله جزئیات ممکن است یک تفاوت¬هایی بین اقشار مختلف مردم، این که به چه شیوه‌ای نیازها در سطح کفایت زندگی اینها باید برای همه تأمین شود، ممکن است حالا به لحاظ افراد شاغل و غیر شاغل و اینها در تنظیمات اجتماعی خودمان ملاحظاتی داشته باشیم ولی از اول که وارد این بحث می‌شویم برای ما انسان بما هو انسان و تأمین نیازهای معیشتی او مطرح است و این چیزی است که هم در بیانات گذشته مرحوم شهید صدر وجود داشت و در مباحث تأمین اجتماعی ایشان که در کتاب اقتصادنا است و آنها را هم خواهیم دید، آنجا هم به این مسئله تصریح شده است که تأمین اجتماعی اسلامی اعم از افراد شاغل و افراد غیر شاغل است و همه افراد و آحاد جامعه را شامل می‌شود، در نتیجه ورود ما به بحث تأمین اجتماعی از دریچه تأمین نیازهای معیشتی است، این نکته اول.
نکته دوم در اینجا این است که نیاز به معنای آن چیزی است که داشتن آن در زندگی لازم است و برای این که انسان یک زندگی متعادل و مورد قبولی داشته باشد، به یک مواردی نیاز دارد، یک چیزهایی را باید بهره مند شود، از یک امکاناتی باید برخوردار شود تا این که زندگی او با اختلال مواجه نشود و فقدان یکسری موارد موجب اختلال در زندگی انسان می‌شود و این باید رفع شود.
حالا یک روایتی که درواقع این، به این نکته‌ای که عرض کردم اشاره شد.
دانش‌پژوه: استاد این مطلبی که فرمودید برای ما اعم است و برای کشورهای دیگر اعم است و فقط مربوط به کارگران دستمزد است، من الان قانون برای آمریکا را نگاه کردم فصل پنجم و ششم آن، مثلا فصل ششم آن بهداشت عمومی است، به این مباحث کاری ندارد یا مثلا فصل چهارم آن کمک به کودکان است و حالا یک بخشی از آن مثلا فصل سوم آن این بحث بیکاری را مطرح کرده است، برای آنها هم.
استاد: درست است، من عرض کردم، ورود یعنی نقطه آغاز مباحث تأمین اجتماعی که در غرب مطرح شد در زمان بیسمارک که صدراعظم آلمان بود در 1888 فکر می‌کنم یعنی بیش از صد و سی چهل سال قبل، آن موقع اصلا این نقطه شروع مباحث تأمین اجتماعی از منظر کار بود و عرض کردم که بعدها این نواقصی داشت و آن بحث‌های حمایتی و اینها هم آمد مکمّل این قرار گرفت و امروزه همانطور که در مباحث قبل هم گفتیم این راهبردهای حمایتی هم در کنار راهبردهای بیمه‌ای مطرح است ولی آن چیزی که باز بیشتر مطرح است درواقع همان یعنی ارتباط این بحث تأمین اجتماعی با نیروی کار و اینها است و لذا کار و تأمین اجتماعی معمولا باهم استعمال می‌شوند و در ایران هم حتی یعنی وزارتی که بحث‌های تأمین اجتماعی را دنبال می‌کرد وزارت کار و تأمین اجتماعی بود، منتها امروزه هم وقتی بحث تأمین اجتماعی مطرح می‌شود اولین چیزی که یا بیشترین چیزی که به ذهن می‌آید همین بحث‌های بیمه‌ای است که بحث‌های بیمه‌ای هم در ذات آن درواقع خوابیده است یعنی فرد یک مقداری از درآمد را دارد که می‌تواند حق بیمه بدهد و از مزایای تأمین اجتماعی بهره مند شود، در عین حال بله بحث‌های حمایتی هم است، منتها ما نقل نکردیم، منتها درواقع جایگاه این بحث نیاز و خود انسان، نیاز انسان، نیاز معیشتی انسان و کرامت انسان و موضوعیت خود انسان از اول، از ابتداء ولو این که این درواقع شاغل هم نباشد، یعنی ما در آموزه‌های دینی خودمان وقتی که بحث‌های حمایتی را ملاحظه می‌کنیم می‌بینیم آن چیزی که موضوع اصلی و اساسی است خود انسان است که استحقاق یک زندگی کریمانه را دارد. البته عرض کردم وقتی ما وارد تنظیمات خاص شویم ما هم ممکن است در عمل بین اقشار مختلف یک ملاحظاتی داشته باشیم به لحاظ شیوه تأمین مالی و اینها، این نکته اول.
نکته بعدی این که در خود مفهوم نیاز، حالا آن روایت را که می‌خواستم عرض کنم، این روایت از امام صادق علیه السلام است که می‌فرمایند: خمس خصال من فَقَدَ واحدةً منهنّ لم یزل ناقص العیش زائل العقل مشغول القلب فأوّلها صحة البدن و الثانیة الأمن و الثالثة السعة فی الرزق و الرابعة الأنیس الموافق قلتُ و ما الأنیس الموافق؟ قال الزوجة الصالحة و الولد الصالح و الخلیط الصالح و الخامسة و هی تُجمع هذه الخصال الدَّعَةُ، اینجا امام می‌فرمایند پنج چیز است که اگر کسی یکی از آنها را نداشته باشد زندگی او ناقص است و عقل او هم زائل می‌شود یعنی آن اضطراب و تنش را، وضعیت روحی روانی که باید داشته باشد تأمین نمی‌شود و مشغول القلب است، نگرانی، دغدغه‌ها و اضطراب‌ها در زندگی او است، این پنج مطلب می‌فرماید یکی صحت بدن است، یعنی انسانی که بیمار است زندگی سالمی ندارد و بعد امنیت است و بعد سعه در رزق و بعد انیس موافق، انیس یعنی همنشین و ارتباطات اجتماعی که انسان نیاز دارد با محیط امثال همسر و فرزند صالح و همسایه خوب و امثال اینها، آخری را هم می‌فرمایند عبارت است از دَعَة به معنای آسودگی و رهابودگی از همین دغدغه¬ها و مشکلات و اینها که این آسودگی را می‌فرمایند جامع همان خصلت‌های قبل هم است یعنی هرکدام از آنها نباشد این آسودگی هم یا اگر این باشد درواقع آنها هم تأمین هستند.
ما صدر روایت که حضرت می‌فرماید یک چیزهایی است که انسان اگر آنها را نداشته باشد زندگی او با اخلال مواجه می‌شود، حالا موارد و مصادیق اینها، یک مواردی در این روایت است، مواردی در بقیه روایات است که گفته شده است، مثلا فرض کنید در روایات بر مسکن مثلا در بعضی از روایات داشتن مسکن مهم دانسته شده است، در بعضی از روایات مثلا بر مرکب اشاره شده است و چیزهای متعدد و مختلفی است که ما یک لیست واحدی که بتوانیم ببندیم و بگوییم این نیازهای بشر برای همیشه این اقلام است، اینطور نیست، زندگی بشر مدام در حال تحول و ترقی است و توسعه باعث می‌شود نیازهای جدید در زندگی انسان بوجود بیاید و خیلی از مواردی که امروزه به عنوان نیازهای ضروری در زندگی انسان مطرح است مثل همین وسائل ارتباطی که در گذشته اینترنت و موبایل نبود و داشتن اینها هم جزو ضروریات زندگی به حساب نمی‌آمد یا مثلا فرض کنید وسائل حمل و نقلی که امروزه است، وسائل سرمایشی، گرمایشی، خیلی از این مسائل بهداشتی و آموزشی و امثال اینها، این که ما یک لیست واحد و ثابتی را بتوانیم تهیه کنیم و روی آن همیشه تأکید کنیم اینطور نیست، اینها عرفی هستند و متناسب با پیشرفت زمانه، آن چیزی که برای یک زندگی سالم مورد نیاز است که اگر انسان نداشته باشد زندگی او مختل می‌شود، ما به اینها می‌گوییم نیاز.
در مقابل آن، یعنی آن مفهومی که اینجا مشابه این مفهوم نیاز مطرح است بحث خواسته است، ما یک مفهومی داریم به نام خواسته که واژه مترادف انگلیسی آن wants است، خواسته‌ها و یک مفهومی داریم به نام نیازها، نیازها همان چیزی بود که الان عرض کردم ولی مفهومی که در اقتصاد هم بیشتر این مطرح می¬شود خواسته، این مربوط به تمایلات انسان می‌شود و چه بسا بعضی از خواسته‌ها منطبق بر نیازها نباشند. آن چیزی که مهم است در بحث تأمین اجتماعی بحث نیاز است که مورد توجه قرار می‌گیرد نه بحث خواسته.
در مفاهیم اسلامی هم در آیات و روایات وقتی که به مفهوم نیاز قرار است اشاره شود با مفاهیمی مثل حاجت و کفاف و مثلا فقر و غنا و معیشت و امثال اینها مورد اشاره قرار می‌گیرد، در مقابل یک مفاهیمی هم داریم که اینها مفاهیمی است که راه درمان آن هم جاهای دیگر است و اینجا ما با مفهوم نیاز و حاجت است که سر و کار داریم، این هم یک نکته.
نکته بعدی در مورد نیاز این است که ما برای مقررات گذاری در نظام تأمین اجتماعی نیاز داریم به این که نیازهای انسان را اولا یک تقسیم بندی و دسته بندی از آنها داشته باشیم و بعد یک رتبه بندی از آنها داشته باشیم تا اینها را مورد لحاظ قرار بدهیم.
دانش‌پژوه: یک نکته‌ای دوست ما فرمود در بحث نظام‌های تأمین اجتماعی تقریباً بین المللی یکی از ضعیف‌ترین نظام‌های اجتماعی را خود ایالات متحده دارد و اوباما زمانی که سر کار آمد با شعار گسترش تأمین اجتماعی سر کار آمد و نظام تأمین اجتماعی در اروپا بسیار قوی‌تر از ایالات متحده است، اصلا قابل مقایسه با ایالات متحده نیست، نظام تأمین اجتماعی آمریکا خیلی عملاً ضعیف است ولو به لحاظ قانونگذاری باشد.
نکته دیگری که خواستم خدمت شما عرض کنم این است که ممکن است این سؤال مطرح شود که ما این وجوب تأمین اجتماعی را به لحاظ انسان بما هو انسان بدانیم و چه آنچه که غرب در سیر تاریخی خودش به آن رسیده است بدانیم، به‌هرحال نتیجه یکی است و او می‌گوید نظام تأمین اجتماعی باشد، ما هم می‌گوییم نظام تأمین اجتماعی باشد، این سؤال بدواً به ذهن انسان می‌رسد منتها واقعا تفاوت دارد که ما نظام تأمین اجتماعی را حق انسان بما هو انسان بدانیم، اساساً تأمین اجتماعی از زمانی مطرح شد که مارکس و مارکسیست‌ها حملات شدیدی به نظام سرمایه‌داری کردند، بعد آن اتفاق افتاد اینها برای این که جلوی مارکسیست شدن جوامع را بگیرند دولت رفاه را مطرح کردند و این دولت رفاه به سمت گسترش نظام تأمین اجتماعی رفت و زمانی که خطر مارکسیست‌ها از بین رفت و شوروی فرو پاشید عملاً فتیله دولت رفاه را پایین کشیدند و دیگر آن شعارهای دولت رفاه را ندادند و به آن هم عمل نکردند، دیگر آن چیزی که وقتی خطر آن رفت، یکی از اثرات آن همین است که آنها به لحاظ خطرهای اجتماعی، قدرت چانه زنی، چقدر بتوانند قدرت چانه زنی، چیزی که چند وقت قبل آقای رئیسی گفت نظام حقوق و دستمزد درست نیست، بر اساس قدرت چانه زنی حل می‌شود ولی اگر شما این را واقعا حق انسان بما هو انسان بدانید، نه از ترس کمونیست شدن و نه بخاطر قدرت‌های چانه زنی، واقعا در عمل یک چیزی دیگری می‌شود با آن چیزی که هم در کشور خودمان و هم در دنیای غرب اتفاق افتاده است. من جزئی یک آمار بگویم به لحاظ بین المللی آماری که اخیراً بخاطر یکی از تحقیقات خودم درآوردم، در ایالات متحده پنجاه درصد پایین درآمدی آمریکا کمتر از یک درصد است که کل ثروت آمریکا در اختیار آنها است و یک درصد بالا بیش از پنجاه درصد کل ثروت در اختیار آنها است یعنی یک فاصله وحشتناک به لحاظ اقتصادی ایجاد شده است که این بخاطر همان ساختارهایی است که اینها فقط از ترس کمونیست شدن سراغ آن فضا رفته بودند. من عذرخواهی می‌کنم که وقت شما را گرفتم.
استاد: خیلی ممنون یک یادآوری شد، در مباحث گذشته اینها را یعنی تأمین اجتماعی در کشورهای مختلف از جمله خود آمریکا و اروپا و حالا بقیه کشورها، اینها را در بحث‌های گذشته داشتیم و شما هم اشاره‌ای فرمودید و همینطور آن دلائلی که باعث شد تأمین اجتماعی در غرب بوجود بیاید که اولین آن همان خطر کمونیست‌ها بود و اصلا بیسمارک وقتی می‌خواست این قانون بیمه کارگری را در مجلس بیاورد، نظام سرمایه‌داری اجازه نمی‌داد به این که دولت وارد شود در اینطور مباحث و معتقد بود به نظام بازار آزاد و آقای بیسمارک آمد یک لیستی از کمونیست‌ها که در انتخابات پیروز شده بودند و به مجلس راه پیدا کرده بودند، اینها را آورد مطرح کرد و گفت ببینید اگر شما این لایحه‌ای که من ارائه می‌دهم را تصویب نکنید، اینها می‌آیند حاکم می‌شوند و نظام سرمایه‌داری به نوعی در معرض خطر و سقوط قرار گرفته بود که یکی از دلائل تأسیس آن نظام‌های تأمین اجتماعی در غرب همین خطر کمونیست‌ها بود، البته دلائل دیگری هم داشت که آنجا ما اشاره کردیم، علی‌ای حال توضیح خوبی بود که اشاره فرمودند.
اما ما در بحث نیازها اگر بخواهیم یک تقسیم بندی از نیازها داشته باشیم، آن چیزی که در ادبیات موجود مطرح است و تقریبا جا افتاده است این تقسیم بندی است که آقای شاطبی که از علمای اهل سنت هم هستند، ایشان ظاهراً برای اولین این را مطرح کرده است و بعد دیگر این آشور هم این را یک مقدار توضیح داده است و بقیه هم الان در ادبیات اقتصاد اسلامی وقتی که بحث نیازها را مطرح می‌کنند همین تقسیم بندی آقای شاطبی را بیشتر مورد توجه قرار می‌دهند که ایشان نیازها را در پنج گروه و در پنج دسته تقسیم کردند، حفظ دین، حفظ نفس، حفظ عقل و حفظ نسل و حفظ مال، یعنی ایشان می‌گوید مقاصد شریعت در مورد زندگی انسان، این که انسان به سعادت برسد درواقع به پنج مطلب توجه دارد و می‌خواهد برای انسان تأمین شود. حفظ دین که امروزه هم در روانشناسی مثبت نگر مخصوصا خیلی بر این تأکید دارند که انسان بطور کلی برای آرامش خودش در زندگی یکی از چیزهایی که نیاز دارد نیاز به معنویت است، نیاز به دین است، نیاز به پرستش است، این یک قسم، حفظ نفس هم باز مشخص است که انسان برای ادامه زندگی خودش این مهم است و برای این منظور نیاز به خوراک پوشاک و بهداشت و امثال اینها را دارد، اینها هم یک قسم هستند. حفظ عقل، باز آن مسائلی که در باب تعلیم و تربیت مطرح است که این هم جزو نیازهای انسان است، حفظ نسل به بحث خانواده و تولید نسل و اینها اشاره دارد، نیاز به همسر و تشکیل خانواده و حفظ مال، حفظ مال هم باز انسان نیاز دارد به اموال و کسب درآمد و توسعه زندگی، این هم جزو نیازهایی است که انسان در زندگی با آن مواجه است.
اینها را وقتی در پنج گروه به این شکل مطرح می‌کنند، بعد سراغ رتبه بندی این نیازها می‌آیند، یعنی این که ما می‌گوییم حفظ دین، حفظ نفس، حفظ عقل و نسل و مال، هرکدام از اینها مراتبی دارد از یک مراتب حداقلی تا مراتب بالاتر و حداکثری و اینجا هم متناسب با آموزه‌های اسلامی نیازها را رتبه بندی می‌کنند در سه مرتبه، یک مرتبه مرتبه¬ی ضروریات است و مرتبه دوم را حالا تعابیر مختلفی است، تعبیر حاجیات است در ادبیات عربی و یا به تعبیر ما که بیشتر استفاده می‌کنیم نیازهای کفافی زندگی، حق کفایت زندگی و مراتب بالاتر از آن که می‌شود حالا طبق تعبیر عربی می‌گویند تحسینیات و ما هم می‌گوییم مثلا رفاهیات، مسائل رفاهی و اینها، سه مرتبه به این شکل برای نیازها اینها معرفی می‌کنند که درست هم است یعنی در ادبیات فقه شیعی و تعابیری که شهید صدر هم بکار می‌برد همین بحث ضروریات و حق کفاف و بالاتر از آن، اینها تقریبا می‌شود گفت یک چیزی است که متفق علیها است، این تقسیم بندی یک تقسیم بندی رایج و جا افتاده‌ای است.
بعد آن چیزی که در نظام تأمین اجتماعی مهم است در بحث تأمین نیازها این است که یک حدی از نیازها، آن حد ضروریات، این را درواقع همه قبول دارند که متفق علیها است که نظام تأمین اجتماعی این حد ضروریات را باید تأمین کند و آن قسمت بالا که درواقع تحسینیات است و بالاتر از حد کفاف، رفاهیات، آن قسمت ولو این که ممکن است بعضی از مراتب آن از نظر شرعی هم مشکلی نداشته باشد ولی این که نظام تأمین اجتماعی موظف باشد که آن مراتب بالا را تأمین کند، این هم باز مورد وفاق است که آنجا وظیفه نظام تأمین اجتماعی نیست که وارد آنجا شود و این بیشتر به مسئولیت‌های شخصی افراد مربوط می‌شود و در آن حد بالاتر از ضروریات و تا رسیدن به حد کفایت و کفاف زندگی اینجا را هم فقهای اسلامی، فقهای مسلمان معتقدند که نظام تأمین اجتماعی اسلامی صرفاً به حد ضروریات قناعت نمی‌کند و معتقد است که نیازهای زندگی انسان تا رسیدن به آن حد کفایت باید از طرف نظام تأمین اجتماعی تأمین شود و مرحوم شهید صدر از این عباراتی که در روایات آمده است، حتی تُلحقهم بالناس یا حتی تُغنیه، یعنی حاکم باید از زکات به نیازمندان بدهد تا این که زندگی آنها را مثل بقیه مردم تنظیم کند، به آن حد برسند یا به مرز بی نیازی برسند، تُغنیه یعنی نیاز آنها برطرف شود، حد کفایت زندگی را داشته باشند.
پس بنابراین این در مراتب نیازها مرتبه اول و دوم بخصوص مرتبه اول مورد نظر است و باید برای آن برنامه ریزی شود.
یک نکته‌ای که اینجا است این است که این سلسله مراتب که در اینجا گفته شد به لحاظ مفهومی، در عمل هم این درواقع اولویت بندی باید باشد قاعدتاً، یعنی نظام تأمین اجتماعی وقتی می‌خواهد نیازهای افراد را مورد حمایت قرار بدهد و آنها را پوشش بدهد شروع می‌کند از نیازهایی که مرتبه شدیدتری هستند و به تناسب می‌آید در مراتب بالاتر و بالاتر، بنابراین حالا در عمل اگر انسان بخواهد قانونی را برای این کار تنظیم کند باز باید یک ملاحظاتی به این صورت داشته باشد تا شدت نیازها را هم لحاظ کند در هر مرتبه‌ای.
بحث بعدی که در اینجا است این است که ما وقتی می‌خواهیم تنظیمات اجتماعی انجام بدهیم و قانونگذاری کنیم، باید یک ملاک و معیاری برای این نیازها معرفی کنیم که اینها را بتوانیم بر اساس آن مدیریت کنیم و یکی از مواردی که مطرح شده است و اینجا باید بررسی کنیم و چه بسا برداشت‌های ناروائی که اینجا می‌شود و ممکن است کار را مشکل کند، این بحث تفاوت افراد است به لحاظ شأن و موقعیتی که دارند. این مسئله شأن در فقه ما، در کلمات فقهاء و در جاهای مختلفی مطرح شده است، مثلا فرض بفرمائید در بحث زکات است، در بحث خمس است، در بحث نفقه خانواده است، در بحث استطاعت در حج است، خیلی جاها ممکن است این را فقهاء مورد توجه قرار داده باشند که مثلا متناسب با شأن افراد.
حالا اگر اینجا ما شئونات را بگوییم مختلف هستند و بنابراین دیگر اینطور باشد که برای هر کسی بخواهیم یک قاعده خاص و حد خاصی قائل باشیم، این در برنامه ریزی اجتماعی کار را مشکل می‌کند.
دانش‌پژوه: این مواردی که فرمودید اولویت اینها به چه صورت است؟ فرمودید همه که نمی‌شود حمایت کرد.
استاد: نه، ببینید اول ضروریات است، اول مرتبه ضروریات است یعنی تا وقتی که مرتبه ضروریات تأمین نشده است شما فرض بفرمائید دو تا خانواده را در نظر بگیرید، یکی در آن ضروریاتی که الان نداشتن آنها باعث می‌شود زندگی او در خطر قرار بگیرد، این است و آن یکی نه، زندگی او حداقل‌هایی را دارد برای این که از بین نرود ولی باز کمبود دارد، بنابراین آن جایی که یک نیاز شدیدتری است نسبت به آن نیازی که ضعیف‌تر است یعنی حالا ممکن است ما در قانونگذاری یک مقداری با تفصیل بیشتری این را مطرح کنیم و برای آن قانونگذاری کنیم ولی آن چیزی که به عنوان یک معیار کلی، ملاک کلی اینجا می‌خواهیم بگوییم این است که همه مراتب نیاز در یک مرتبه نیست، نیازهای شدیدتر اولویت بیشتری دارند و لذا احکام اینها هم در فقه متفاوت است یعنی مثلا فقهاء، حالا در مباحث آینده خواهیم گفت، اگر یک موردی باشد که آن نیاز شدید و ضروری را فرد نداشته باشد، آنجا حکم وجوب پیدا می‌کند، یعنی بر دیگران واجب است، به شکل واجب کفائی که نیاز او را مرتفع کنند ولی بالاتر از آن را معمولا فقهاء حکم وجوب برای آن قائل نیستند به لحاظ وظیفه افراد در مقابل یکدیگر، حالا این وظیفه دولت یک بحث دیگری است که در مباحث آینده توضیحات این را بیشتر بررسی خواهیم کرد.
آن چیزی که اینجا می‌خواهیم بگوییم این است که ما وقتی می‌گوییم نیاز باید توجه داشته باشیم این نیاز یک رتبه بندی دارد و همه مراتب آن هم یک جور نیست، مراتب شدیدتر اولویت بیشتری دارند.
دانش‌پژوه: در بحث ضروری که می‌فرمائید، دیگر ضروری که شأن بردار فکر نکنم باشد.
استاد: نه، آنجا دیگر همه مساوی هستند. این شأن درواقع بحث بعدی است.
حالا ما با توجه به این مفهوم شأن که فقهاء در ابواب مختلف مطرح کردند که مثلا می‌گویند نفقه همسر به تناسب شأن او یا مثلا استطاعت حج را به تناسب شأن او یا مثلا در خمس می‌گویند معونه‌ای که در حد شأن انسان باشد، این معاف از وجوب خمس است و امثال اینها، یعنی در جاهای مختلفی این بحث شأن را مطرح می¬کنند، ما می‌خواهیم ببینیم در بحث تأمین اجتماعی که ما می‌گوییم نیازهای انسان باید مورد توجه و حمایت قرار بگیرد، شأن را چطور دخالت بدهیم در اینجا؟
یک نکته‌ای را مرحوم شهید مطهری مطرح فرمودند که به نظرم توجه به آن خوب است، ایشان می‌فرمایند که این شأن را از یک جهت ورود شأن به مباحث و متون فقهی از ناحیه بنی امیه که زندگی اشرافی برای خودشان درست کرده بودند و می‌خواستند از منافع طبقه خودشان دفاع کنند و آن را توجیه کنند، این از آنجا وارد شد و حالا یک مقداری بی رویه به آن توجه شده است در مباحث فقهی. این را فکر می‌کنم در کتاب حماسه حسینی مطرح می‌کند و یک مقدار هم انتقاد می‌کند از فقهاء که این شأنیت به این شکل شاید توجیهی باشد برای یک نوع نظام طبقاتی و اشرافی و اطلاق آن مورد قبول نیست، ایشان به‌هرحال انتقاد می‌کنند ولی یک مراتبی از این به نظرم در روایات است و به صورت یعنی روایات متعددی اینجا وجود دارد منتها در حد معقول و درست اگر مورد توجه قرار بگیرد اتفاقا کارکردهای خوبی هم می‌تواند داشته باشد، یعنی یک وقت شما این شأن را اینقدر بزرگ می‌کنید که هر نوع زندگی اشرافی را بتواند توجیه کند و استحقاق‌های بی خود درست کند، بار سنگین درست کند برای نظام تأمین اجتماعی ولی یکوقت است نه، تفاوت‌های معقولی است در وضعیت افراد که اتفاقا ندیدن اینها ممکن است مشکلاتی را بوجود بیاورد.
حالا در سوره طلاق یک آیه‌ای است فکر می‌کنم همین آیات اول سوره طلاق است که آنجا می‌فرماید: لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ ۖ وَمَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ ۚ لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا ۚ سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرًا یعنی درواقع انسانی که دارای درآمد بالا است، ذُو سَعَةٍ است، این متناسب با آن وسعت مالی خودش باید نفقه بدهد، انفاق بکند و خرج کند و اتفاقا این انفاقی که در آنجا است انفاق خیلی مثلا انفاقی مثل صدقات و اینها نیست، نه، هزینه‌هایی که انسان انجام می‌دهد برای زندگی خودش و برای خانواده خودش، انفاق در اینجا به همین معناست که بیان آیه این است: : لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ ۖ وَمَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ ، کسی که بیشتر دارد، بیشتر توسعه بدهد به زندگی خودش و کسی که کمتر دارد کمتر.
در روایات هم در ذیل این روایات زیادی است که مثلا روایت است که می‌فرماید: مؤمن یک ادبی را از خدای می¬گیرد وقتی که خدا بر او توسعه می‌دهد، این هم به زندگی خودش توسعه می‌دهد و وقتی هم که درآمد او کم می‌شود این هم مخارج خودش را کنترل می‌کند و حالا یکسری روایات هستند که مثلا فرض کنید فردی می‌خواهد در سفر حج.
بله آنجا روایت است که شخصی می‌خواهد کاروان حج برای خودش انتخاب کند و بعضی از کاروان‌ها هستند که اینها برای افراد ثروتمند هستند و سطح زندگی آنها بالاتر است و یک کاروان دیگری هم است که سطح زندگی او پایین‌تر است و این شخص می‌خواهد کاروان مناسب برای خودش انتخاب کند، آنجا همین بحث وضعیت درآمدی افراد را امام مورد توجه قرار می‌دهد که اگر ذو سعه است برود در همسطح خودش و اگر کمتر است برود در کاروانی که از نظر درآمدی همسطح آن است. این رعایت از حیث سعه و ضیق درآمدی است، این در روایات مورد توجه است و نمی‌شود این را انکار کرد.
باز مثلا در روایات زکات است که وقتی که زکات را می‌خواهند تقسیم کنند اقلامی که هست و باید تقسیم شود اینها عبارت است از پول، مثلا درهم و دینار، انعام و غلات و سؤال می‌شود که اینها را چطور تقسیم کنیم؟ آنجا باز نکته‌ای که در پاسخ ائمه فرمودند این است که اهل تجمل به اینها از انعام بدهید، مثلا گاو و شتر و امثال اینها، اینها تناسب دارند که به آنها از این اموال بدهید و کسی که اینطور نیست از بقیه اموال به او بدهید، یعنی رعایت درواقع یکسری ظرافت‌ها و خصوصیات و اینها.
فی الجمله این که باید وضعیت افراد مورد توجه قرار بگیرد، این را نمی‌شود نفی کرد، این در قرآن آمده است، در روایات هم آمده است، منتها اگر بخواهیم این را، آن چیزی که در قرآن و روایات است و ما دیدم همین بیشتر شأن درآمدی است، وضعیت درآمدی افراد است که کأنّه وقتی فردی بطور مستمر و در طول سالیان متمادی دارای درآمدهای زیادی است و از نظر شرعی هم گفتیم که مجاز است مخارج خودش را توسعه بدهد در یک حد معقولی که مثلا دچار اسراف و تبذیر و اِتراف و اینها هم نشود، این رفته رفته درواقع یک شأن درآمدی برای او بوجود می‌آید که رعایت این شأن درآمدی را نمی‌شود نفی کرد و حالا عرض خواهم کرد این در نظام تأمین اجتماعی می‌تواند از دو جهت کارکرد مثبت داشته باشد.
دانش‌پژوه: شاید سؤال من خارج از بحث باشد ولی چون هم به مسائل اقتصادی ربط دارد و هم سؤال خیلی قبل من است عرض می‌کنم جسارتاً. در بحث خمس وقتی ما می‌رویم دفتر مراجع خمس بپردازیم یکی از اجازه‌هایی که به آدم می‌دهند این است که یک ششم آن مقدار خمس را می‌توانید بدهید به فامیل نَسَبی، بعد در تعریف آن فقیر فامیل می‌گویند همین که خرج سال خودش را به اندازه شأن خودش نداشته باشد، الان مثلا به نظر من می‌آید حتی استاد دانشگاه هم که حق التدریس است چون خرج سال خودش را ندارد، یعنی حتی نمی‌تواند خانه بخرد، به سختی خانه اجاره می‌کند، ماشین ندارد، شأن او اینها است، فقیر است، با این توصیف دایره فقرا خیلی گسترده می‌شود، بعد با این بیان به نوعی انگار حالا من که می‌خواهم خمس خودم را به یک فقیری بدهم انگار در یک فضایی خمس خودم را به یک کسی می‌دهم که از او فقیرتر خیلی در جامعه است، درست است مثل الان ماشین شأن او است، خانه شأن او است و واقعا هم از این جهت فقیر است ولی الان یکسری از مردم، عده زیادی از مردم ممکن است بخاطر نداشتن نان گرفتار باشند، حالا می‌خواهم ببینم اولا این برداشت من درست بوده است از فرمایش فقها، واقعا اینطور است؟ یا اگر اینطور است به نظر می‌آید در نظام اقتصادی این خیلی منطقی نیست که این گسترده کردن یعنی پخش پول‌هایی که از طریق خمس و اینها است به این نوح ناعادلانه باشد.
استاد: بله یعنی در تخصیص منابع خمس، درآمدهای خمس که یکی از مصارف آن همین فقرا و مساکین هستند، آنجا فرمایش شما این است که باید شدت نیازها لحاظ شود و وقتی که ما نیازهای خیلی شدید را داریم درست نیست این منابع را تخصیص بدهیم به جای که اهمیت آن خیلی کمتر است، درست است؟
دانش‌پژوه: به نظر می‌آید فقیری که حالا خیلی هم فقیر فقیر نیست ولی متصل به یک سیستم فقاهتی است، حالا فامیل او وصل است یک پولی دارد، وضع او همچنان بهتر از یک کسی است که هیچ ربطی ندارد، هر روز هم ممکن است بدبخت‌تر شود یعنی این بدبینی که برخی از این مردم دارند.
استاد: ببینید یکی از مشکلاتی که ما داریم این است که همین که می‌گویم نظام تأمین اجتماعی ما بر مبنای نیاز تعریف نشده است و نهادسازی نشده است، قانونگذاری نشده است، ما سیستم نداریم که بتوانیم دقیق شناسائی کنیم نیازها را، اینها را رتبه بندی کنیم و مواردی که هست یعنی منابعی که هست این منابع را به ترتیب اولویت تخصیص بدهیم، ببینید الان همین منابع و درآمدهای خمس وقتی می‌آید واقعا این دفتر مراجع چه ساز و کاری دارند برای این که نیازها را دقیق شناسائی کنند و بر اساس ترتیب آن شدت نیازها و مراتب نیازها این را تخصیص بدهند، مشکل از اینجا ناشی می‌شود که ما اولا خود آن مسئله را به این شکلی که هست در نظام خودمان تعریف نکردیم، الان حالا در این مباحث گذشته ما داشتیم که در نظام جمهوری اسلامی بعد از چهل و سه سال ما وقتی قوانین بیمه‌ای را نگاه می‌کنیم می‌بینیم که بالغ بر هفتصد صفحه قانون ما داریم راجع به بیمه، ولی راجع به فقر که این همه در اسلام، در آیات و روایات فقر یک مفهوم کلیدی است و رفع فقر، اینها قانون مشکلی که راجع به رسیدگی به فقرا باشد و تکلیف دولت و مردم و اینها را به شکل قانونی مشخص کرده باشد، ما این را نداریم، یعنی الان اگر کسی در این جامعه از فقر، از شدت فقر جان خودش را از دست بدهد به لحاظ قوانین و مقررات، ما قانونی که مسئول این کار را مشخص کرده باشد یعنی کسی که بشود از او مطالبه کرد که چرا شما رسیدگی نکردید و این اتفاق افتاده است، قانونی که این را مشخص کند، این را نداریم ولی در مقابل این قوانین بیمه‌ای را داریم تقویت می‌کنیم و توسعه می‌دهیم و اینها، چرا؟ چون اصلا آن نگاه ما به این مسئله یعنی صورت مسئله همانطور که من ابتداء عرض کردم وقتی که انسان و نیازهای انسان مورد توجه باشد شما مسئله را یک جور می‌بینید، یکوقت هم می‌گوییم نه، اینهایی که فی الجمله درآمدی دارند، می‌خواهیم در یک مواردی که درآمد آنها مشکل پیدا می‌کند یا با خطراتی مواجه می‌شوند، آنجا را می‌خواهیم پوشش بدهیم، الان غلبه بر این نگاه دوم است و تأکید ما بر این است که ما باید یک نظامی داشته باشیم که بشود این نیازها را شناسائی کنیم و برای آن هم تنظیماتی داشته باشیم و حاضر و آماده باشد، یعنی وقتی به دفتر مرجع یک پولی می‌آید کاملا تکلیف مشخص باشد، الان یک نوع بلاتکلیفی اینجا وجود دارد، یعنی شاید ما به دفتر مرجع هم اعتراض کنیم می¬گویند که ما که الان نیاز شدیدتر از این را نداریم و یا این که مثلا مطمئن نیستیم کسی که می‌آید اظهار نیاز شدید می‌کند آیا این راست می‌گوید یا دروغ می‌گوید؟ این است که خوب مدیریت نمی‌شود، من اصل اشکال را قبول دارم که در اینطور کارها یک چیزی که خیلی خیلی مهم است بحث مدیریت و کارآمدی است و لازمه آن هم این است که ما طرح و برنامه دقیقی داشته باشیم، نهادسازی مناسب برای این داشته باشیم که الان بالفعل نداریم.
دانش‌پژوه: دولت و حاکمیت برای اداره مردم نباید سربار مردم شوند به انحاء مختلف، پنهان و آشکار از دارائی و درآمد می‌گیرند و می‌کاهند و متأسفانه این رویه را شدیدتر هم می‌کنند.
استاد: نمی‌دانم منظور ایشان چیست، این که مثلا دولت وظیفه ندارد، دولت این که وظیفه دارد، قطعا اینطور است و برای این که وظیفه خودش را انجام بدهد یکی از منابع او این است که از مردم بگیرد، حالا در قدیم بحث زکات و خمس و اینها بود و مالیت‌های اسلامی و امروزه مالیت‌های حکومتی هم است و مردم هم وظیفه دارند که به نیازمندان کمک کنند، در اصل این مورد تردیدی نیست منتها این که آیا دولت خوب هم مدیریت می‌کند یا نه؟ این یک بحث دیگری است، یعنی ممکن است دولت پول‌هایی را به این بهانه بگیرد و درست هزینه نکند، تبدیل به اختلاس و امثال اینها شود، او این عرض ما را نقض نمی‌کند.
دانش‌پژوه: در مقام شعار و اینها این که ملاک انسان باشد، این واقعا در مقام شعار، شعار قشنگی است اما در مقام اجرا با توجه به این که بالاخره همین الان شورای نگهبان هرچه لایحه می‌فرستند مثل همین راجع به حقوق معلمین، راجع به فلان، اول می‌گوید بار مالی این را درست کنید، مثلا شما که این را می‌گویید بار مالی این را چطور تأمین می‌کنید؟ یک نکته این است که با توجه به محدودیت منابع قطعا ما باید اولویت را طوری بریزیم که بتوانیم پاسخگو باشیم و نکته دوم هم این است که آیا ما ملاک را انسان بما هو انسان قرار بدهیم، این به تنبلی و خدمت شما عرض کنم هر کسی بگوید ما که در حد ضروری زندگی خودمان تأمین هستیم، بگیریم بخوابیم، دولت هم یک بیمه بیکاری می‌ریزد به حساب و مشغول هستیم دیگر، حالا بیشتر از آن هم نمی‌خواهیم، طمع نداریم، آیا این به این بیکاری و اینها دامن نمی‌زند، این دوتا نکته را هم اگر بفرمائید.
استاد: بله خیلی خوب است، خیلی نکته خوب و دقیقی است. این که من عرض کردم دوستان این تجربه کشورهای دیگر را نگاه کنند، یک چیزی که از همین تجربه‌ها به دست می‌آید این است که این مشکل قابل مدیریت است، من یکی دوتا مثال فقط می‌زنم، مثلا در نیوزیلند که یک کشور کوچکی است، در حد چهار پنج میلیون جمعیت دارد، همین چیزی که ما در حد شعار می‌گوییم را عملیاتی کرده است، یعنی نظام تأمین اجتماعی او مبتنی بر شهروندی و درواقع تابعیت افراد است، آنهایی که در نیوزیلند هستند اعم از این که این شاغل باشد یا نباشد، همین که در این جامعه زندگی می‌کند، این مشمول آن نظام تأمین اجتماعی است ولو این که هیچ حق بیمه، یعنی فرض کنید فردی به عنوان مهاجر وارد آنجا می‌شود، تابعیت آنجا را اگر بتواند بگیرد یا آن شرائط قانونی که خیلی هم سخت نیست، آنها را بتواند احراز کند بعد از آن دیگر این مشمول حمایت‌های تأمین اجتماعی است و قانونگذاری هم البته ببینید این که ما می‌گوییم، اینها باید در قانونگذاری تمام آن جزئیاتی را که باعث کارآمدی این سیستم می‌شود، آنها باید رعایت شوند و به نحوی نباشد که درواقع انگیزه‌های کار و اینها را از بین ببرد ولی در عین حال این شدنی است و شده است و ما الان کشورهایی را در دنیا داریم که سیستم تأمین اجتماعی آنها مبتنی بر کار نیست، این که فقط نیروی کار باشد، نه، آحاد ملت را می‌گیرد و در سطح خوبی هم پوشش می¬دهد، منابع آن را هم تأمین می‌کنند، مشکلی هم پیش نمی‌آید، می‌شود از آن تجربه‌ای که آنجا بوده است، از تنظیماتی که انجام دادند، چون اصلا این فکر برای ما خیلی فکر مطرحی نبوده است و لذا ساز و کار آن و نهادسازی آن و قانونگذاری آن، در اینها هم ضعیف هستیم و اگر هم الان مطرح شد فکر می‌کنیم این در حد شعار است.
دانش‌پژوه: قانون جدید مالیاتی دیگر چیزی برای سر پا شدن تولید باقی نمی‌گذارد، تشخیص افراد سرمایه دار برای گرفتن مالیات کار سختی نیست که قانون جدیدی داریم.
استاد: حالا تولید کننده‌ها علاوه بر این که مالیات را می‌دهند، بحث تأمین اجتماعی برای آنها از مالیات هم سنگین‌تر است یعنی حالا مالیات یک شرائطی دارد که اگر درواقع درآمدهای یک شرکتی بیش از هزینه‌های آن نباشد و طبق گزارش حسابداری که می‌دهد درآمد مازاد نداشته باشد، سود نداشته باشد مالیات هم نمی‌دهد ولی اکثر شرکت‌های ما هم متأسفانه صورت سازی می‌کنند و به نحوی تنظیم می‌کنند که ما درآمد اضافه نداشتیم و خیلی از آنها هم مالیات نمی‌دهند ولی از تأمین اجتماعی نمی‌توانند فرار کنند، تأمین اجتماعی شما وقتی کارگر دارید، دیگر کاری به این ندارد که این کارفرما مازاد درآمد داشته است یا نداشته است، ولو این که این کارخانه ضرر بدهد حق بیمه کارگرها را کارفرما باید واریز کند و اگر واریز نکند، سازمان تأمین اجتماعی چون خودش محکمه دارد، حکم صادر می‌کند و جریمه می‌کند، تولید را می‌خواباند، این الان معضل بزرگتری است برای ما.
دانش‌پژوه: مالیات از متولّین بیشتر شود، از محرومین کاسته شود، الان از استادان حق التدریس با ساعتی چهارده تومان هم مالیات گرفته می‌شود، قبل از پرداخت حقوق آنها و در بسیاری از مشاغل پر پول و آزاد این طوری نیست.
استاد: یکی از مشکلات کشور ما همین بحث نظام مالیاتی ما است که درست نمی‌تواند تشخیص بدهد آنهایی که باید مالیت بدهند از آنها مالیات بگیرد و در مقابل کسانی که باید مورد حمایت قرار بگیرند، آنها را مورد حمایت قرار بدهیم. در دنیا الان یک مالیاتی است به نام مالیات مجموع درآمد که آنجا درواقع نظام اطلاعاتی بگونه‌ای است که می‌تواند مجموع درآمدهای فرد را در طول سال روشن کند و اگر از یک حدی به بالا باشد مشمول مالیات است و اگر از آن حد کمتر باشد و مالیاتی از او گرفته شده باشد این مالیات را اداره مالیات موظف است به او برگرداند و کسانی هم که از آن حد درآمدی مشخص پایین‌تر هستند، آنها هم باید مورد حمایت قرار بگیرند، اینها یک چیزهایی است که در دنیا امروز تجربه شده است و اتفاقا با آموزه‌های دینی ما هم سازگارتر است که حالا در مباحث بعدی خواهیم گفت که اصلا درست آن همین است که باید بر اساس مالیات تنظیم شود، توضیح این را بعداً عرض خواهیم کرد.
وقت ما هم در این جلسه تمام شد، دوستان اگر فرمایش دیگری ندارند جلسه را ختم کنیم با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد.
اللهم صل علی محمد و آل محمد. خدا یار و نگهدار دوستان، فقط این موضوعات تحقیق مورد نظر دوستان باشد که پیشنهاد بدهند باهم صحبت کنیم.
دانش‌پژوه: ببخشید برای این موضوعات تحقیق، الان مثلا من دوجا را دیدم، مثلا برای آمریکا که تغییرات جزئی انجام شده است منتها قانون برای 1935 تا الان اصل قانون ثابت مانده است حالا یک جاهایی از آن را تصحیح کردند یا برای کانادا هم همینطور است، یعنی چیز جدیدی که مثلا تحول آنچنانی باشد ندارد.
استاد: آمریکا تأمین اجتماعی به درد بخوری ندارد.

جهت دریافت فایل اینجا را کلیک کنید.

Prev Next
برچسب‌ها
برای ارسال نظر وارد سایت شوید